گروه فرهنگی: نیما جاویدی، کار در سینما را با دستیار کارگردانی آغاز کرد و پس از سالها کسب تجربه، در نهایت با «ملبورن» به عنوان کارگردان وارد جریان اصلی و بدنه سینما شد. او پس از ساخت این فیلم، چندسالی صبر کرد و بار دیگر در مقام کارگردان نشست و «سرخپوست» را به روی پرده فرستاد، فیلمی که با استقبال مخاطبان و منتقدان بسیاری مواجه شد و جوایز سیوهفتمین جشنواره فیلم فجر را از آن خود کرد. در هر دو فیلم، جاویدی در مقام نویسنده و کارگردان، فضایی معمایی، عاشقانه و درام را خلق کرد که با مخاطب خود ارتباط برقرار کردند. او حالا بار دیگر و در فضایی متفاوت کارگردانی را تجربه میکند. این روزها سریال «آکتور» او از پلتفرم فیلیمو در حال پخش است. سریالی که موفق شد برای نخستینبار به عنوان یک سریال ایرانی، جایزه بزرگ جشنواره بینالمللی «سریزمانیا» شهر لیل فرانسه را از آن خود کند. قصه این سریال درباره دو جوان بازیگر است به نامهای علی و مرتضی با بازی نوید محمدزاده و احمد مهرانفر که برای به دست آوردن پول برای حفظ سالن تئاترشان با سفارش مشتریها، مدام در قالبهای مختلف بازی میکنند. در واقع قصه در هر قسمت متفاوت است و بازیگران دیگری به جمع گروه بازیگران افزوده شده و داستان را پیش میبرند. به همین بهانه با احسان طهماسبی، منتقد سینما همراه و نظر او را درباره نقاط قوت و ضعف این سریال جویا شدیم.
خود شما به عنوان منتقد، سریال «آکتور» را چطور ارزیابی میکنید؟
به گزارش بولتن نیوز به نقل از روزنامه صبح نو، به نظرم «آکتور» تجربهای است که جاویدی از «ملبورن» شروع کرد و با «سرخپوست» آن را به تکامل رساند. رویکردی که جاویدی در «ملبورن» و بعدها در «سرخپوست» در مقام کارگردان داشته است، نشان میدهد که حرکت توأمان او در حفظ فرم و محتوا در کنار هم، برایش بسیار مهم بوده و نسبت به آن دغدغهمند است. ما در «سرخپوست» شاهد این هستیم که اصول اصلی فرم رعایت شده و همانطور که از باب مسائل فنی قابل توجه بوده، از باب محتوا نیز در این فیلم با یک داستان تماشایی و قابل توصیف که قصه خوب و محکمی دارد، مواجه هستیم. جاویدی در «آکتور» به واسطه نوع داستان و سوژهای که انتخاب کرده است، دستش برای حفظ و بهرهگیری از محتوا بسیار باز است. بخشی از اتفاقاتی که پی در پی رخ میدهد، یکی از نقاط مثبت فیلم بوده و دست نویسنده و کارگردان برای طراحی داستان باز است. مخاطب میتواند حتی به شکل مستقل، بعضی از قسمتها را دیده و با کلیاتی که از چند قسمت اول به دست آورده، بدون دیدن تمامی قسمتها به تماشای اثر بنشیند. اما آسیبی که از همین حسن بزرگ به آن وارد شده، این است که گاهی لازم است به واسطه چالشها و مشکلاتی که برای دو کاراکتر (علی و مرتضی) پیش میآید، منطق موقعیتی را زیر سوال برده و باورپذیری داستان کم شود.
به نظر میرسد جاویدی در نوع بیان معضلات اجتماعی، بدون سیاهنمایی و فرم پیش رفته و حتی نگاهش به هستی، افراد و جهان بر اساس دوگانه بازی- واقعیت با استفاده از بازی در بازی این شیوه را به خوبی اجرا کرده است؟
درست است، ضمن اینکه این شیوه از نظر محتوایی قابل قبول و سوژه جدیدی است که از آن استفاده شده و به قول تئاتریها، بازی در بازی را اجرا کرده تا به داستانهای متعددی برسد. همین امر نیز باعث میشود داستان ادامه یابد، البته به شرط ایجاد تنوع لازم برای مخاطب تا خستهکننده نباشد. از باب رویکرد انسانها به همدیگر، گسترش شبکههای اجتماعی و حالا هوش مصنوعی و خیلی اتفاقات دیگر، عملا فاصله بین واقعیت و دروغ بسیار کم میشود و این سریال به نوعی راستیآزمایی حقیقت و دروغ است. میشود گفت به زندگی امروز انسانها بسیار نزدیک است و از این حیث به شیوه زندگی آنها شباهت زیادی دارد. البته همانطور که اشاره کردید، جاویدی به مسائل اجتماعی نگاه ویژهای دارد و تا اینجا به مسأله اعتیاد حتی نسبت به بسیاری از فیلمهای اجتماعی به دلیل زمان بیشتری که در اختیار دارد، خیلی جدیتر پرداخته است. مسئله اختلاف اقتصادی و طبقات مختلف جامعه، موضوع دیگری است که در این سریال به آن پرداخت شده؛ دو کاراکتر (علی و مرتضی) از طبقه اقتصادی پایین جامعه هستند و مواجهه آنها با افراد طبقه بالاتر موجب شده است شیوه اخلاقی دو طبقه و تضادهای اخلاقی و رفتاری آنها دیده شود و جاویدی به درستی از آنها استفاده کرده است. در بحث فرم نیز جاویدی با دقت بسیار کار کرده است. ما با یک داستان مواجه هستیم که در آن قاببندیها، دکوپاژ، فضاسازی، حتی تدوین، حفظ تنوع، ریتم و نحوه فیلمبرداری، نشان از توجه ویژه کارگردان به فرم داشته و «آکتور» را پسندیدهترکرده است. البته این موضوع برای مخاطب عادی که با این قصهها همراه میشود، هرچند به فرمزدگی نرسیده؛ اما ایستایی که در شیوه دکوپاژ دارد، ممکن است باعث شود کار را پس بزند و میتوان گفت گاهی فرم در آکتور میتواند برای مخاطب عام ایجاد مشکل کند.
با توجه به تعریفی که داشتید، شخصیتپردازیها در «آکتور» تا چه اندازه قابل باور است و آیا انتخاب بازیگران، درست و قابل پذیرش است؟
سریال درگیر قصههای کوچک دراماتیک است که هربار به شکل متفاوت تکرار میشوند. فردی که با آنها پیوند میخورد، باید نقشی داشته باشد که در قالب این داستان قرار گیرد.
طبیعتا با توجه به این شرایط داستانی، بازیگر متناسب با قصه انتخاب شده است. درواقع باید از بازیگری استفاده میشد که خصوصیات اخلاقی بچههای تئاتری را با خود همراه داشته باشد. با توجه به اینکه نوید محمدزاده و احمد مهرانفر هر دو برآمده از دل تئاتر هستند، این خصوصیات در آنها نمود دارد و این به جان یافتن کاراکترها کمک کرده و از شخصیت واقعی آنها دور نیست.
در یکی از قسمتها شاهد هستیم که وقتی آنها با مادر یک معتاد مواجه میشوند و به او اطلاع میدهند که فرزندش مرده است، منقلب شدن آنها چگونه است و این حسی که همیشه برخلاف تصور عام نسبت به بازیگران وجود دارد که معتقدند نسبت به مسائل احساسی واکنشی ندارند، به خوبی دیده میشود و نشان میدهد که آنها به واقع نسبت به نقشهایشان از نظر عاطفی درگیر هستند.
به نظرم شخصیتپردازی در فیلمنامه و شناخت بازیگر از نقش خود قابل قبول است. نوید محمدزاده از یک جایی سعی کرد مسیر خود را در بازیگری پس از ایفای نقش افراد عاصی، عصبی یا خلافکار تغییر دهد و نقش فرد درونگرا، منزویتر و آرام را بازی کند. به دلیل اینکه در آن نقشها گل کرده بود تا آشنازدایی شده و فاصله بین مخاطب و بازیگر این نقشها از میان برداشته شود.
فکر میکنید جاویدی تا چه اندازه از عنصر غافلگیری در اثرش بهره گرفته است؟
چارهای جز این ندارد؛ جاویدی اگر میخواست به جهت تنوع این داستانها با یک مضمون کار را پیش ببرد و شیوه پیادهسازی نقشها در یک خط کاملا داستانی، بدون حفظ نقاط حساس در فیلمنامه باشد، خیلی سریع برای مخاطب ایجاد کسالت میکرد؛ اما از آنجایی که خود داستانها به شکل فیلمنامه مجزا دیده شده، عناصر غافلگیرکننده، چرخشهای داستانی و بزنگاههای دراماتیک در هر قسمت جداگانه دیده شده، کار را برای مخاطب قابل پذیرش کرده است. هر چقدر داستان جلوتر برود، میشود گفت چقدر این شیوه جواب داده و با این اتفاق، میتوان داستان را پیش برد یا نه در مدت کوتاهی کیفیت خود را از دست میدهد. به نظرم با توجه به ایجاد موضوعهای متنوع در کنار شخصیتهایی که جان میگیرند و اوج و فرودهایی که در فیلمنامه هر قسمت در نظر گرفته میشود، مخاطب غافلگیر شده و نسبت به اتفاقات بعدی کنجکاو میشود.
و صحبت آخر؟
از آنجایی که برای دو کاراکتر این سریال، حفظ سالن تئاتر مهم است و تمام تلاششان را میکنند تا سالن را سرپا نگه دارند، بعد از این داستانها به هر شکلی مخاطب نیز برایش تئاتر مسئله شده و سعی میشود به عنوان اتفاق مهمی در زندگی این دو نفر درک شود.
انتظار میرود در ادامه این تلاش و اتفاقاتی که برای آنها رخ داده تا به مسیر برسند، طرح این موضوع صرفا در جهت بازگو کردن و پیشبرد قصه نباشد و واقعا به آن نیز پرداخته شود. در واقع در کنار دیدن داستانهای قابل توجه به دور از تسلسل، آنچه که نقش مهم و اساسی در زندگی دو کاراکتر اصلی ایفا میکند نیز مورد توجه نویسنده و کارگردان قرار گیرد و به نحو مناسبی در ادامه با آن برخورد شود.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com
ما چیزی به اسم سینمایی در این جامعه با سیاست های چرکین نداریم نابلدی در نشان دادن سیاهی داریم
ما چیزی به اسم سینمایی در این جامعه با سیاست های چرکین نداریم نابلدی در نشان دادن سیاهی داریم