کد خبر: ۸۱۸۱۸
تاریخ انتشار:
نگاهی به فیلم «نارنجی پوش» به کارگردانی داریوش مهرجویی

وقتی ذهن ها تمیز می شوند!

داستان فیلم ساده است و نوعی بکر بودن فقط در ایده آن به چشم می خورد. حامد آبان (حامد بهداد) عکاس حرفه ای مطبوعات با خواندن کتابی درباره فنگ شویی متحول می شود و تصمیم می گیرد تا برای استخدام شدن در شهرداری آن هم در سمت یک رفتگر اقدام کند. این موضوع موجب می شود تا مطبوعات به نوعی روی اعمال وی تاکید و تمرکز بیشتری داشته باشند.

فیلم «نارنجی پوش» را می توان در زمره فیلم های مهرجویی دانست که تفاوت آشکاری با سایر آثارش دارد. این فیلم نیز شاید کمی در کنار فیلم های اخیرش مثل «تهران،تهران» قرار گیرد که از برداشت های یک ذهن فلسفه جو فاصله گرفته و به یک فرم جدید ذهنی تبدیل شده است.این فرم تازه که البته شکلی جهانشمول دارد،با کمی نگاه عامیانه ترکیب شده است تا بازتاب بهتری نزد عموم داشته باشد. بی شک تصویرسازی از چنین سوژه ای نمی تواند با بیان دشوار و دور از عقل به بیننده تحمیل شود چون موضوع فیلم شکلی عمومی دارد.


داستان فیلم ساده است و نوعی بکر بودن فقط در ایده  آن به چشم می خورد. حامد آبان (حامد بهداد) عکاس حرفه ای مطبوعات با خواندن کتابی درباره فنگ شویی متحول می شود و تصمیم می گیرد تا برای استخدام شدن در شهرداری آن هم در سمت یک رفتگر اقدام کند. این موضوع موجب می شود تا مطبوعات به نوعی روی اعمال وی تاکید و تمرکز بیشتری داشته باشند.او حالا باید با تغییر شغلی که برای خود در نظر گرفته آن هم به طور ناگهانی،پاسخگوی افراد مختلف باشد. همسر او (لیلا حاتمی) هم چندان از این وضعیت راضی نیست و قصد دارد پسرش را به هر وسلیه ای که شده از این کشور خارج کند و نزد خود در کشور دیگری ببرد.این فکر او موجب شده تا حامد بیشتر بر سر لج و لجبازی بیافتد و بخواهد که پسرش را نزد خودش نگاه دارد. ایده این فیلم در نگاه اول جذاب به نظر می رسد ولی هر چه که داستان رو به جلو حرکت می کند،آشفتگی در دل داستان بیشتر نمایان می شود.این آشفتگی بیش از همه در پرداخت قضه و رها شدن شخصیت ها از نقطه ای به نقطه دیگر داستان است.به صرف این که ایده ای جذاب و جالب به نظر می رسد نمی توان قصه یا را سر و سامان داد و به انتها رسید.  


به عنوان مثال مطبوعات در اینجا عاملی شده تا قصه نیز روند هیجانی و در عین حال ساده خود را طی کند و به یک عامل پیش برنده مناسب در دل داستان تبدیل شود.اغراق و دور از ذهن بودن در قصه این فیلم به شکلی بارز خود را نمایان کرده است و نمی توتان به سادگی حضور اشخاص را در برخی لحظه های فیلم درک کرد. هر شخصیت گویا ورود خوب و مناسبی دارد اما در ادامه آن شکل منسجم که می تونست بیانگر نقاط رونشی باشد حالا به گوشه ای پرتاب شده است شخصیت همسر حامد چگونه ممکن است که تمتام آن امکانات و وضعیت رفاهی مناسب را رها کند و به ایران برگردد و علت این تصمیمی ناگهانی چیست و یا ما چطور می دانیم که در آن سوی مرزها امکان دارد که چنین امکاناتی وجود داشته باشد. نکگته مهم دیگر این که چرا تمام این نکات در همان لحظه اول فیلم و با حضور میترا حجار به عنوان پرستار و از زبان پسر نمایان می شود.علت ها در این فیلم به گوشه ای پراکنده شده اند و نقطه جذبی برای مخاطب ندارند. چطور ممکن است که شخصیت ها به طور نگهانی و شتابزده دچار تحول شوند و در لحظه ای کوتاه تمام ماجراها را برملا کنند.

در مورد بازی ها نیز طبق روال گذشته نکته خاصی به این فیلم هرجویی اضافه نشده است و بازیگرن در دام تکرار افتاده اند. حامد بهداد البته با بازی های هیجانی خود که معمولا زبانزد همه است،به این      بازی ها تکراری و در هم آمیخته با فضا شکل آشوب به خود گرفته است.لیلا حاتمی در این کار تلاش کرده تا بازی حسی مناسبی داشته باشد اما این لحظات باز هم نتوانسته حس همذات پنداری و علاقه برای دیدن را برانگیزد.           


به هر حال آثار مهرجویی هر چند از شکل اولیه خود فاصله گرفته باشند اما باز هم درونمایه های فلسفی را در خود دارند.این فیلم نیز با واکاوی در دل یک رویداد،آن را به اثری نو و در عین حال مورد قبول عام بدل کرده است .شاید با نگاه فلسفی داریوش مهرجویی به این قضیه حالا نوع برداشت بیننده نیز اندکی تغییر کند.آنچه در اینجا مورد اهمیت و تاکید واقع می شود،دغدغه ای است که بیشتر در نوع رفتارهای افراد نهفته است. به هر حال بیشترین تاثیری که از این فیلم دریافت می شود،به نوعی به تغییر در نگاه عمومی جامعه وابستگی پیدا می کند.مهرجویی این بار قصد داشته تا با ایجاد نوعی سادگی در رفتار آدم ها،به هدف اصلی خود یعنی ترویج یک فرهنگ عمومی دست پیدا کند.

فاطمه فریدن

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین