کد خبر: ۸۱۷۹۲
تاریخ انتشار:

فرمول بازي دشمن

کیهان:
همچنان همه نگاه ها به داخل ايران است. اين ايده كوتاه ترين جمله اي است كه مي توان درباره آخرين وضعيت نگاه آمريكا به آينده منازعه راهبردي اش با ايران گفت.

تا مدتي قبل مهم ترين سؤال براي آمريكايي ها اين بود كه برنده منازعه قدرت در داخل ايران چه كسي خواهد بود و آيا يك منازعه قدرت واقعي درون ايران در جريان است؟ وقتي ديويد پترائوس به عنوان رييس سازمان سيا در نشست كميته اطلاعاتي سنا شركت كرد و گفت «منتظريم ببنيم در داخل ايران چه اتفاقي خواهد افتاد» بي آنكه خود بداند -يا شايد هم مي دانست و عمد داشت- به مهم ترين جنبه بازي اشاره كرد.
در سال 88 مهم ترين اميد آمريكايي ها اين بود كه توان مديريت بحران مجموعه منابع قدرت در ايران آنقدر كاهش پيدا كند كه اداره امور كشور از كنترل خارج شود. پيش از فتنه 88، آمريكا در بيش از 5 گزارش راهبردي سعي كرده بود نهادهايي را كه مي توان «منابع قدرت» ايران خواند شناسايي كند. فتنه 88 به يكباره فرصتي براي صدمه زدن به اقتدار اين نهادها فراهم آورد. آمريكايي ها تصور مي كردند رهبري در مقابل مردم قرار خواهد گرفت و توان كنترل بحران و گرفتن تصميم هاي درست در زمان درست را از دست مي دهد، سپاه به سركوب مي پردازد، وزارت اطلاعات دچار اختلاف دروني خواهد شد، روحانيت مرجعيت خود را در ميان مردم از دست مي دهد، صدا و سيما بي اعتبار مي شود و بدنه نيروهاي انقلابي هم پس از آنكه پي برد درون كشور در اقليت قرار دارد، منزوي مي شود و به اين ترتيب فرصتي منحصربفرد براي «حل مسئله ايران از درون» شكل مي گيرد. رهبري، سپاه، وزارت اطلاعات، روحانيت، صدا و سيما و بدنه نيروهاي انقلاب، 6 منبعي است كه آمريكايي ها به عنوان نهادهاي توليد قدرت در ايران براي خود فهرست كرده بودند.
بويژه، اين اميد به طور جدي در غرب وجود داشت كه اصلاح طلبان بتوانند از دل يك فرآيند مبارزه اجتماعي و در حالي كه موفق شده اند برخي از مهم ترين ساختارهاي نظام را سست كرده و از منابع قدرت آن اقتدارزدايي كرده اند، مجددا به قدرت برگردند. جالب است كه در همان زمان فتنه گران خود هم مي گفتند كه اين بار صرفا نمي خواهند دولت را در دست بگيرند چرا كه در اختيار گرفتن دولت بي آنكه بقيه ساختارهاي نظارتي و كنترلي منفعل يا دگرگون شده باشند، عملا حاصلي جز تكرار سال هاي فاصله 76-84 نخواهد داشت. يكي از آقايان در كوران درگيري هاي خياباني گفته بود «اين بار ما فقط دولت را نمي خواهيم، شوراي نگهبان و صدا سيما را هم مي خواهيم.»
در تمام مدت طرف غربي هرچه در توان داشت براي پيروزي طرف مورد نظر خود در اين فتنه به كار بست اما نتيجه هيچ شباهتي به آنچه آنها انتظار داشتند، نداشت. نظام و بويژه رهبري نشان داد كه بحران را به خوبي مي شناسد، قادر است تصميم هاي مهم را در زمان كوتاه بگيرد و عملياتي كند، بازي دشمن را مي شناسد و نه تنها درون آن قرار نمي گيرد بلكه يك بازي از پيش آماده براي خنثي كردن آن دارد و مهم تر از همه قادر است ساختارهاي نظام را به منعطف ترين شكل ممكن براي هضم كردن بحران بازآرايي و مديريت كند. خروجي فتنه 88 براي آمريكايي ها از بدترين سناريويي كه در ذهن خود ترسيم كرده بودند هم بدتر بود. اين فتنه را مردم در تبعيت كامل از رهبري ختم كردند. نشانه اين امر هم اين است كه عمليات دشمن كه در ابتدا ماهيتي نرم داشت، روز به روز از بدنه اجتماعي خود تهي شد و به سمت عمليات نيمه سخت يعني خرابكاري و ترور با استفاده از گروه هاي سازمان يافته ميل كرد در حالي كه عمليات ضد فتنه نظام كه در ابتدا به دلايل امنيتي و انتظامي ماهيت نيمه سخت داشت، در 9 دي به يك عمليات نرم تمام عيار تبديل شد.
اگر بخواهيم خلاصه كنيم، مهم ترين نتيجه فتنه 88 تا آنجا كه به تصميم گيري هاي راهبردي غرب عليه ايران مربوط مي شود اين بود كه روشن شد جريان اصلاح طلب غرب گرا پايگاه اجتماعي بسيار ناچيز و سطح خردمندي و توان تصميم سازي پاييني دارد و به تعبير يك برآورد اطلاعاتي كه اخيرا از جانب برخي رسانه هاي نزديك به دولت آمريكا منتشر شده، براي مدت زمان طولاني از صحنه سياسي ايران حذف شده است.
اگر سال 88 را سال مبارزه با فتنه بناميم، سال 89 بي گمان سال مبارزه با انحراف بود. جبهه اي جديد شكل گرفت و دوباره دشمن اميد بست كه اين بار اقتدار نظام و رهبري از موضعي متفاوت به چالش كشيده خواهد شد و احتمال دارد آنچه در سال 88 محقق نشد، در سال 89 قابل تحقق باشد.
اگر فرض كنيم پروژه در سال 88 ايجاد هم زمان شكاف هاي سياسي و اجتماعي و تقويت يكي به وسيله ديگري بود، در سال 89 صورت اين مسئله تا حدودي تغيير كرد. اين بار به نظر مي رسيد اميد آمريكايي ها اين است كه در حالي كه احتمال تحرك جديد در بدنه اجتماعي وجود ندارد، شكاف سياسي آنقدر رشد كند كه سيستم دچار نوعي فلج دروني شود. علاوه بر اين، تصور اين بود كه حلقه انحرافي قادر است شكاف را به درون جامعه حزب اللهي منتقل كند و نيروهايي را روبروي هم قرار بدهد كه تا پيش از اين در مقابله با فتنه كاملا متحد و هم داستان بودند. فرض كنيد بنا باشد فتنه جديدي شكل بگيرد، آيا براي رشد و جان گرفتن آن چيزي مهم تر از اين هست كه عناصر مديريت كننده فتنه خود دچار شكاف دروني شده و نيروهايشان هرز رفته باشد؟
پايگاه اينترنتي ماركت اوراكل اخيرا جزئياتي از يك ارزيابي اطلاعاتي داخلي در آمريكا را منتشر كرده كه به نحو بسيار جالبي به تحليل مناسبات سياست داخلي در ايران مي پردازد و به وضوح نشان مي دهد دشمن با چه دقتي اين منازعات را رصد كرده و راهبردهاي خود را با آنها منطبق مي نمايد.
مهم ترين عنصر در اين ارزيابي اين است كه تحليلگران اطلاعاتي توصيه مي كنند غرب بايد مراقب باشد به گونه اي عمل نكند كه منازعات دروني در ايران فروكش كند بلكه بايد تا مي تواند جانب احتياط را نگه دارد و منتظر باشد تا در فرصت هاي بعدي خصوصا انتخابات رياست جمهوري آينده اين منازعات تبديل به ستيزه جويي شبيه آنچه در سال 88 رخ داد -البته از جنسي ديگر- شود. كاملا واضح است كه مهم ترين هدف براي آمريكايي ها در صحنه داخلي ايران اين است كه با نشان دادن برخي چراغ هاي سبز و قرمز به مخاطباني در داخل ايران كه به دقت از هم تفكيك و رفتار آنها مطالعه شده است، سطح تنش را بيشينه كرده و همزمان عوامل ناراضي كننده را چنان گسترده سازند كه در سطح اجتماعي، هر گروه و دسته اي دليل خاص خود را براي ناراضي بودن از اوضاع داشته باشد.
ايجاد نارضايتي، گسترش نارضايتي، سياسي كردن نارضايتي با گره زدن آن به مشكلات ساختاري و نهايتا امنيتي كردن آن از طريق تركيب با شكاف هاي سياسي روندي است كه حسين بشريه تنها 5 ماه بعد از آغاز فتنه 88 در مصاحبه اي با نشريه انگليسي زبان لوگوس به عنوان چرخه توليد بحران از آن ياد كرد و همه چيز همين حالا هم نشان مي دهد كه او درسي را كه در لندن آموخته درست پس داده است چرا كه اين فرآيند مجددا و به شكلي كاملا جديد برنامه ريزي شده و براي تكرار آن تلاش مي شود.
2- نكته اي هست كه توجه به آنها براي مديريت اين فضا تعيين كننده است.
نخست اينكه بويژه بعد از مذاكرات استانبول طرف غربي به شدت تلاش دارد اين موضوع را القا كند كه في المثل كاهش نرخ سكه و ارز وابسته به مصالحه در بيرون است. در حالي كه ايران در استانبول مصالحه اي نكرد و اين كاهش قيمت هم محصول تدبير در داخل بود. وابسته نشان دادن مشكلات داخلي به اراده عامل خارجي، يك سناريوي عمليات رواني بسيار مهم است كه بايد از افتادن در دام آن پرهيز كرد.
عامل دوم آن است كه حجم منازعات داخلي آنقدر بالا برود كه رويارويي با دشمن خارجي در حاشيه قرار بگيرد. روشن است كه بويژه در چند ماه گذشته تلاشي جدي براي منتقل كردن تنش از بيرون به داخل وجود دارد و كساني گويا يادشان رفته باشد دشمني هم هست، همه همت خود را صرف بگومگوهاي داخلي مي كنند كه بدون شك تا مدت ها بعد از انتخابات مجلس قابل ترميم نخواهد بود. هر گاه حجم مواجهه با خودي ها از حجم مواجهه با دشمن بالاتر رفت، بايد يقين كنيم كه در بازي دشمن قرار داريم.
مهدي محمدي

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین