کیهان: اوايل آبان ماه سال 1385 درباره موضوعي كه در يادداشت كيهان آمده بود
خدمت حضرت آيت الله جنتي- دام عزه- عرايضي داشتيم. حضرت ايشان به نكته اي
از آن يادداشت اعتراض داشتند و نگارنده نيز در تاييد نظر خود استدلال مي
كردم. چند روز بعد، با برادر عزيز و متعهدم حجت الاسلام والمسلمين جناب
آقاي اژه اي در جلسه اي بوديم. ايشان گفتند؛ من هم با نظر شما موافقم و
درباره آن با حضرت آيت الله جنتي هم گفت وگويي داشته ام و سپس اضافه كرد كه
«البته من نمي توانم مانند شما با ايشان بحث كنم» و من با تعجب پرسيدم؛
چرا...؟! و آقاي اژه اي پاسخي دادند كه از ژرفاي ايمان و اخلاق آميخته به
تقواي اسلامي ايشان حكايت مي كرد و نگارنده آن پاسخ درس آموز را بارها به
مناسبت هاي مختلف، شاهد مثال آورده ام. پاسخ آقاي اژه اي اين بود؛ «من
شاگرد حضرت آيت الله جنتي بوده ام و بايد در سخن گفتن با ايشان اندازه نگه
دارم تا خداي نخواسته حق بزرگي را كه بر گردن من دارند ناديده نگرفته
باشم». و البته بديهي است آنجا كه اشاره به نكته اي ضروري باشد واگويه
آن به استاد بخشي از حق بزرگ استاد است كه راه و روش خاص خود را دارد و
موضوع اين وجيزه نيست. روز دوشنبه هفته جاري- 4/2/91- نامه سرگشاده اي
با امضاي «جمعي از دانشجويان دانشگاه امام صادق عليه السلام» كه خطاب به
حضرت آيت الله مصباح يزدي- حفظه الله تعالي- نوشته شده و حاوي انتقاداتي
به جبهه پايداري بود، روي خروجي برخي از سايت هاي خبري- خودي و غير خودي-
رفت. درباره اين نامه، اشاره به نكاتي ضروري است؛ الف: امضاي نامه،
«كلي»! و «غيرقابل شناسايي است»! و اين امضاء از سوي هر فرد و گروه ديگري
نيز مي تواند به كار گرفته شود! امضاي «جمعي از دانشجويان دانشگاه امام
صادق عليه السلام» در حالي كه اسامي امضاءكنندگان در آن نيست، با امضاي «يك
فرد ناشناس»! و امثال آن كمترين تفاوتي ندارد، بنابراين در گام اول،
انتساب نامه به جمعي از دانشجويان دانشگاه امام صادق(ع) زير سؤال است و
بعيد نيست كه نويسنده نامه، حتي يكي از آنها نيز نباشد! ب: بر فرض كه
نويسنده اين نامه، يك يا چند تن از دانشجويان دانشگاه امام صادق(ع) بوده و
آن گونه كه در نامه ادعا شده، پرسش هايي از حضرت آيت الله مصباح داشته
اند، پاي اين سؤال در ميان است كه چرا نامه سرگشاده؟! البته در پايان نامه
آمده است «از جناب آقاي نبويان كه ادعا نموده اند جزء جبهه پايداري نيستند و
صرفا به شاگردي استاد افتخار مي كنند درخواست داريم اين مرقومه را قبل از
آن كه فريب ها، فتنه اي به پا كنند به دست ايشان- آيت الله مصباح- برسانند»
كه اين بخش از نامه ضمن آنكه با استناد «ادعا» به جناب نبويان مؤدبانه
نيست شك برانگيز نيز هست و انتساب آن به دانشجويان دانشگاه امام صادق(ع) را
با ترديد روبرو مي كند چرا كه نامه ياد شده روي سايت هاي خبري رفته و در
سطح وسيعي منتشر شده است بنابراين درخواست از آقاي نبويان براي رساندن نامه
به دست آيت الله مصباح، غيرقابل توجيه است و به نظر مي رسد نويسنده يا
نويسندگان نامه مي دانسته اند كه «سرگشاده» بودن نامه مي تواند واقعي بودن
امضاي آن را زير سؤال ببرد و با افزودن اين جمله قصد رد گم كردن داشته اند!
و يا آن كه قصد سوئي نداشته اند و فقط خامي و ناپختگي كرده اند! ج: و
اما، حضرت آيت الله مصباح يزدي از دانشمندان بزرگ و كم نظيري هستند كه
تمامي عمر شريف خود را در خدمت به اسلام، مسلمين و انقلاب اسلامي سپري كرده
اند و در تمامي روزهاي حادثه و در عبور از عقبه هاي تند و نفس گير كه برخي
ديگر كنج عافيت! گزيده بودند، حضرت ايشان با صلابت، شجاعت و بصيرت مثال
زدني خود در صحنه حاضر بوده اند. سابقه درخشان و قابل دسترسي زندگي حضرت
استاد نشان مي دهد كه آن بزرگوار، نه در سر سوداي سود داشته اند و نه
هيچگاه در دفاع از اسلام و انقلاب و منافع مردم، غم «بود» و «نبود» به دل
راه داده اند. اگر نويسندگان نامه ياد شده آنگونه كه ادعا كرده اند،
جمعي از دانشجويان دانشگاه امام صادق(ع) باشند، به يقين بايد خاطره بصيرت
بخشي استاد را مخصوصا در هنگامه اي كه برخي ديگر مهر سكوت بر لب زده بودند،
به خاطر داشته باشند و نبايد و شايسته نيست حق بزرگي را كه حضرت آيت الله
مصباح بر گردن تك تك آنان داشته و دارد، از ياد برده باشند. د: تصور
كنيد كه فردا نامه سرگشاده ديگري با يك امضاي كلي و غيرقابل شناسايي ديگر،
مثلا جمعي از دانشجويان همان دانشگاه امام صادق(ع) و يا فلان دانشگاه و
بهمان جبهه و فلان حزب- و از موضع جبهه پايداري- خطاب به حضرت آيت الله
مهدوي كني- حفظه الله تعالي- نوشته شود و... اين رشته سر دراز پيدا كند،
آيا اين ماجرا غيرقابل تصور است؟! معلوم است كه نيست، اين يكي از ترفندهاي
شناخته شده دشمن است، بنابراين چگونه مي توان تصور كرد كه از آن دست بردارد
و تفرقه افكني در ميان نيروهاي انقلاب را با بهره گيري از اينگونه شگردها و
ترفندها، كنار بگذارد؟! بايد خطاب به نويسنده يا نويسندگان نامه ياد شده،
اگر به واقع جمعي از دانشجويان دانشگاه امام صادق(ع) باشند! گفت؛ كاش
مروري گذرا به تاريخ 33 ساله انقلاب داشتيد تا دشمنان كمين كرده در عقبه ها
را مي شناختيد. هـ: نگارنده چند هفته قبل از انتخابات حماسي 12 اسفند
طي يادداشتي با عنوان «سر گردنه كشتي نگيريد» خطاب به عزيزان دست اندركار
دو جبهه متحد و پايداري از پروژه تفرقه «جان كين» ياد كرده و آورده بود كه
پرداختن دست اندركاران دو جبهه ياد شده به يكديگر غفلت از دشمنان كمين كرده
را درپي خواهد داشت و مخصوصا بعيد نيست كه اين اختلافات را آنگونه كه «جان
كين» انتظار دارد، در ميان هواداران دامن زده و به بعد از انتخابات نيز
منتقل كند! كه البته برخي از عزيزان از اين هشدار ابرو درهم كشيدند و... و: بالاخره جان كلام را بايد در هشدار رهبر معظم انقلاب جستجو كرد. آنجا كه طي سخنان حكيمانه خود در حرم رضوي عليه السلام فرمودند؛ «عزيزان
من! برادران! خواهران! در سرتاسر كشور، امروز ما احتياج داريم به اتحاد و
يكپارچگي، بهانه هاي اختلاف زياد است. گاهي در يك قضيه اي سليقه يك نفر، دو
نفر با هم يكسان نيست؛ اين نبايد بهانه اختلاف بشود. گاهي در كسي يك
گرايشي هست، در ديگري نيست؛ اين نبايد مايه اختلاف بشود. آراء، نظرات، همه
محترمند، اختلاف در درون، منازعه در درون، موجب فشل مي شود... يك مقدار از
جرأتي كه دشمن در سال هاي گذشته پيدا كرد، به خاطر اختلافات بود.» حسين شريعتمداري