تا به حال برایتان این سوال پیش آمده است که دلیل انقراض دیگر گونه و نژاد انسان ها همچون انسان نئاندرتال چه بوده است؟ چرا دیگر گونه ها نتوانستند تا خود را با محیط و شرایط مختلفی که پیش آمد، تطبیق دهند؟ این سوالاتی که الان ما آن ها را برای شما بیان کردیم، تنها گوشه ای از سوالات مختلفی است که برای انسان شناسان به وجود آمده است و حال جواب هایی برای آن یافته اند که به نظر می رسد، از هر جواب دیگری قابل استنادتر باشد.
در حال حاظر انسان خود را از هر نوع بشر و نژاد انسان ها که در هر دوره پا بر روی زمین گذاشته است، برتر می داند اما اگر فکر می کنید که منظور ما این است باید به شما بگوییم که منظور ما این نیست بلکه ما از نظر مشخصات ظاهری این مطلب را مورد مکاشفه قرار داده ایم.
از بین تمامی نژادهای مختلف در واقع تنها یک گونه ی انسانی به نام انسان های هومو ساپینس ها که در واقع همان انسان های خردمند هستند، برنده ی جنگ تطابق و بقا شدند و در نتیجه در اثر سال ها تولید و مثل و زندگی و جنگ برای بقا، نسل فعلی بشر را بر روی زمین به وجود آوردند.
مهم ترین ویژگی نژاد انسان ها در گونه ی هومو ساپینس ها، سازگاری در دشوارترین شرایط محیطی است و همین عامل بقای آن ها بوده است. از القاب ساده شده ی هومو ساپینس ها، انسان های خردمند بوده است. دو تن از دانشمندان بسیار موفق این عرصه به نام های پاتریک رابرتز و برایان استوارت، تمامی یافته های خود را مبنی بر موفقیت گونه ی هومو ساپینس ها در مجله ی Natur Human Behaviour منتشر نمودند.
آن ها در این گزارش خود اینگونه منتشر کرده اند که: تمامی گونه های نژاد انسان همه یکی پس از دیگری، از بین رفته اند. آن ها به این نتیجه رسیده اند که حدود ۳۰ هزار سال پیش، آخرین نئاندرتال ها بر روی زمین ناپدید شدند و اجداد اصلی ما که همان نژاد انسان ها از گونه ی هومو ساپینس ها هستند را در جنگ برای بقا بر روی زمین تنها گذاشتند.
حال سوال اصلی این است که در حالی که دیگر گونه ها از بین رفته اند، چگونه اجداد ما همچنان زنده مانده اند؟ یکی از ساده ترین توضیحات که بسیار هم ساده است، توانایی فکر و مغز در هوموساپینس ها بوده است.
البته باید این نکته را بگوییم که نژاد انسان ها از گونه ی نئادرتال ها بر خلاف چیزی که ما فکر می کنیم، غارنشین هایی وحشی نبوده اند. به هر حال آن ها هم برای زندگی کردن احتیاج به یک سری امکانات مخصوص داشته اند. به طور مثال آن ها آتش را برای پخت غذاهای خود استفاده می کرده اند و به نظر می رسد که نظامی یک پارچه برای مراقبت های اجتماعی داشته اند.
با نگاهی دقیق تر به سوابق فسیلی تا به الان کشف شده، انسان های هومو ساپینس، در دوره ای در حدود ۳۰۰ هزار سال تا ۱۲ هزار سال قبل را شامل می شوند. یکی از صفاتی که انسان شناسان برای زندگی هوموساپینس ها بیان می کنند، تطبیق عمومی این گونه از انسان با محیط اطراف خود در کنار به دست آوردن ویژگی های ویژه در کنار دیگر شرایط همیشگی است.
بر اساس گفته ی دانشمندان، این گونه در حدود ۸۰ هزار سال پیش از آفریقا شروع به مهاجرت نموده و از زیستگاه های متفاوت و متنوعی از زیستگاه های متنوع از جنگل های متراکم گرمسیری تا رشته کوه های سردسیر را شامل می شود.
البته باید به این موضوع اشاره نماییم که اکثر موجودات زنده، همیشه منحصر به هومو ساپینس ها نیستند. حتی برخی از گونه های جانوری دارای صفات مخصوصی هستند و به صورت مثال می توانیم به جانورانی که بیشتر از یک رژیم غذایی برخوردار هستند را برای شما بیاوریم. انسان شناسان عمدتا استدلال می کنند که گونه ی ما یعنی همان هومو سیپناس ها، به این دلیل قادر به سازگاری با محیط های مختلف بوده اند که تغییرات شناختی چشمگیری را تجربه کرده بودند و با محیط سازگار شدند.
کارشناسان انسانشناس بر این باور هستند که هومو ساپینس ها توانایی زندگی در هر زیست بوم قابل سکونتی را از خود نشان داده اند؛ از جمله مکان های غنی همچون نواحی مدیترانه ای و همچنین قطب شمال و رشته کوه های آند در آمریکای جنوبی. موضوعی که بهخوبی استراتژی های معیشتی ما هومو ساپینس ها را نشان می دهد.
هومو ساپینس ها در اواخر دوره ی پلیستوسن، بین ۱۲ هزار تا ۱۰۰ هزار سال قبل، در سراسر جهان پراکنده شده اند. شواهدی از نژاد انسان ها هومو ساپینس ها در نواحی شمالی و سردسیر قاره ی آمریکا و محیط های مرتفع و همچنین جنگل های بارانی گرمسیری در سراسر آسیا، آمریکا و ملانزی که منطقه ای در نزدیکی استرالیا که شامل فیجی، پاپوآ گینه نو، غربی جدید گینه و جزایر سلیمان است، وجود دارد. البته صفات رفتاری که فکر می کردیم منحصر به هومو ساپینس ها است همچون زبان پیچیده در دیگر گونه های انسانی و به خصوص نئاندرتال ها، وجود داشته است.
این به آن معنا است که به احتمال زیاد بیشتر پیشرفت های شناختی پیش از این توسط اجداد مشترک ما به دست آمده است و ما این خصوصیات را با دیگر انسان تبارها مانند نئاندرتال ها سهیم شده ایم.