به گزارش گروه وب گردی بولتن نیوز، از عجایب روزگار است که عده ای سلبریتی بی غیرت که لابد خودشان هم از همین قماش ربع پهلوی هستند کمپین راه انداختند که به رضا پهلوی وکالت می دهند که از میان آنها علی کریمی و فرخ نژاد دو نمونه هستند .
در فضای مجازی با نشر این کلیپ نوشته اند : وکالت به عیاشی می دهید که به معشوقه برادرش هم رحم نمی کند و با او هم خوابه می شه و در نهایت باعث خودکشی برادرش !!!
این اسناد ساخته و پرداخته نظام جمهوری اسلامی نیست و سخنان نزدیک ترین فرد به خاندان پهلوی است ! (تماشا کنید)
زنبارگی و مردبارگی از سنن غالب در خاندان پهلوی، به ویژه در میان درباریان و کارگزاران حکومت پهلوی دوم بوده است. این موضوع، اما اختصاص به این خاندان سلطنتی نیز ندارد و هماره در طول تاریخ، ردی از اینگونه کردارها در دربار سلاطین وجود داشته است. با این همه میتوان ادعا کرد که پهلویها در این فقره، گوی سبقت را از پیشینیان خویش ربوده و رکورد زدهاند! رضا پهلوی ولیعهد خودخوانده محمدرضا پهلوی نیز در طول چهار دهه اخیر که با اموال ملت ایران در خارج از کشور روزگار میگذراند، از زنبارگان شاخص خاندان خویش است و نزدیکان وی در این فقره روایتها دارند. احمدعلی مسعود انصاری که مدتها در دفتر وی همکار او بوده، درباره تجاوز ولیعهد متوهم به دوستدختر برادرش چنین میگوید:
«یک روز علیرضا برادرش با دوستدخترش به نام شاهپری- ز- که دختر بسیار زیبا و خوشاندامی بود- به دیدار رضا آمد. آن روزها علیرضا دانشجوی رشته موسیقی در دانشگاه پرینستون بود و با آنچه پدر برایش به جای گذاشته بود، روزگار خوشی میگذراند. به هر حال من و رضا و شاهپری یاد شده نشسته بودیم و به موسیقی ملایمی گوش میدادیم و از هر دری حرفی میزدیم که در این اثنا متوجه شدم شاهپری بدجوری به رضا نگاه میکند و رضا هم از این دلبری استقبال میکند و به قول معروف اشارات نامهرسان شدهاند.
پیش از آنکه کار خرابتر شود در فرصتی به رضا گفتم این کار خوبی نیست، درست است که دختر زیبا و آزادی است، اما دوستدختر برادر توست و ظاهراً هم علیرضا از او خوشش میآید. رضا گفت بسیار خُب میروم و نظر علیرضا را در این مورد میپرسم. بعد هم گفت با علیرضا صحبت کرده و او گفته است که این مسئله او نیست و مطلبی است میان رضا و آن دختر که خودشان باید راه خودشان را انتخاب کنند. فردای آن روز که علیرضا را دیدم، او را خشمگین و ناراحت یافتم. میگفت: از پشت به او خنجر زده شده و در حق او سخت نامردی شده است. با او به صحبت نشستم و سعی کردم کمی آرامش کنم. گفت: سخت دختر را دوست دارد و عاشق اوست. و چون به مسئله رضایت خود به رابطه آن دو اشاره کردم، و حرفی را که به رضا زده بود یادآور شدم، گفت: من راضی نبودم، مسئله را به خود رضا و شاهپری واگذار کردم، زیرا هرگز فکر نمیکردم رضا در حق من چنین کند یا آن دختر چنین بیوفا باشد. البته دختر هم اصرار داشت که هر دوی آنها را دوست دارد. به هر حال رابطه رضا و شاهپری ادامه یافت و این امر چنان علیرضا را ناراحت کرد که گویا اقدام به خودکشی هم کرد که به خیر گذشت. از آن طرف این شیرینی به دهن رضا سخت مزه کرده بود و حتی میخواست با دختر ازدواج کند و هر چه به او میگفتم که درست نیست با دختری ازدواج کند که مدتها معشوقه و همبستر برادرش بوده گوشش بدهکار نبود و میگفت آن همبستری برای او مهم نیست و به این حرفها اهمیت نمیدهد و همچنان بر تمنای دل از دست رفتهاش پای میفشرد. تا بالاخره پس از دو ماهی که شعله تمنا کمی فروکش کرد علیاحضرت دخالت کرد و به هر زبانی بود، او را از این کار منصرف نمود.»
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com