کد خبر: ۷۷۹۳۹۵
تاریخ انتشار:
به بهانه سالروز آزادسازی خرمشهر

خرمشهر شهری در آسمان

اینکه بین آزادسازی خرمشهر در میانه جنگ ایران و عراق و هجرت خانوادگی ما از کشمیر هند به ایران چه رابطه‌ی منطقی‌ای برقرار است هنوز خودم در عجبم اما خب واقعیت این است بهانه آمدن ما به ایران آزادی خرمشهر بود.

خرمشهر شهری در آسمانگروه فرهنگی - روح الله رضوی: اینکه بین آزادسازی خرمشهر در میانه جنگ ایران و عراق و هجرت خانوادگی ما از کشمیر هند به ایران چه رابطه‌ی منطقی‌ای برقرار است هنوز خودم در عجبم اما خب واقعیت این است بهانه آمدن ما به ایران آزادی خرمشهر بود.

به گزارش بولتن نیوز، کارگیل را یادتان هست؟ همان شهری که بچه‌های چشم بادامی‌اش چند روز قبل یکصدا سلام فرمانده می‌خواندند؟ چهل سال قبل پدر من معاون اداره فرهنگ شهر کارگیل واقع در کشمیر هند بود. نقل پدر این بود که انتقالی‌اش از اداره فرهنگ شهر سرینگر که مرکز ایالت جامو کشمیر بود به شهر کارگیل که ۲۰۰ کیلومتر آنطرف‌تر وسط کوه‌های صعب العبور قرار داشت، عملا به حکم تبعید و دور شدنش از قلب تحولات سیاسی کشمیر بود که مقامات مسوول اداره فرهنگ اتخاذ کرده بودند.

آن سال‌ها من یکی دو سال بیشتر سن نداشتم و حتی تصویری گنگ را هم به یاد ندارم. مادرم می‌گفت هوای کارگیل آنقدر سرد بود که بعضی روزهای زمستان حتی آب دهان به زمین نرسیده یخ می‌بست و اینکه من سینه پهلو کردم و چطور تا رسیدن به دکتر وسط برف ساعت‌ها راه رفته بودند.

پدر تا ساعت ۴ عصر سر کار بود و همه مشغولیت بعد از کارش پیگیری اخبار انقلاب و جنگ در ایران. تنها خط ارتباطی هم امواج کوتاه رادیو بود و اخبار ساعت ۲ بعدظهر که درست می‌شد ۴ عصر بوقت محلی و پایان کار. آنقدری پای رادیو ایران نشسته بود که دیگر فارسی را می‌فهمید. تا آنکه پیچ رادیو را در سوم خرداد ۶۱ در میانه کوه‌های کارگیل روشن کرد و طنین خرمشهر آزاد شد را هزاران کیلومتر آنطرف‌تر شنید. تمامی آنچه در رادیو از تفاصیل این پیروزی شنیده بود را نوشت و به اردو ترجمه کرد تا اذان صبح روز بعد از آن روزنامه‌ دیواری ای بزرگ با خطاطی خودش تهیه کرد.

خرمشهر شهری در آسمان

می‌گفت اذان صبح را که گفتند کلمه آخر را نوشتم و در حالتی منقلب سه دعا کردم: زیارت خمینی این موسی زمان و در هم کوبنده‌ی ستمگران، زیارت مزار جدم در مشهد مقدس و زیارت خرمشهر آزاد شده. پدر پوسترها را تحویل جوانان داد و از خستگی افتاد و ساعاتی بعد با صدای جوانان کارگیل از خواب برخاست که چه نشسته‌ای شهر کارگیل به شادمانی آزادی خرمشهر تعطیل شده و آزین بسته شده و شهر یک پارچه شعار الله اکبر است و منتظر تو که بروی و برایشان از این فتح سربازان سپاه اسلام بگویی.

پدر پس از چند روز متوجه شد که دعوت‌نامه‌ای پیشاپیش برایش به سرینگر تلگراف شده تا برای کنفرانسی به ایران سفر کند و در کمتر از یک ماه هر سه دعایش مستجاب شود. یک سال پس از آن هم از سوی سازمان تبلیغات برای همکاری در بخش ترجمه به ایران دعوت شد.

آری خرمشهر شهری در آسمان، آنقدر بالا بود که حتی از کارگیل هم دیده می‌شد.

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین