گروه فرهنگی- محمد رستم پور فعال رسانهای در کانال تلگرامی خود نوشت: در دوران دانشجویی، پیرمردی خوشبیان و دلسوز، وعظمان میگفت و نصیحت میکرد که در دوره جوانی اهل تقوا شوید و بر هوسهای کوچکتان غلبه کنید که فردا روزی اگر قدرت گرفتید و منصبی پیدا کردید، به واسطه ملکه شدن تقوا در وجودتان، سمت گناه نروید که گناه خیلی لیز است و حتی امیرالمؤمنین اسطوره تدین و مجسمه مراقبت هم اهل مراعات بوده است. آن وعظ و تنبیه، حکایت امروز خیل جوانانی است که به تعبیر رهبر معظم انقلاب روزگاری فعال دانشجویی بودهاند و اهل مطالبه و فریاد و نقد و چالش، و امروز خود مسئولیت گرفتهاند. آیا جوانان مؤمن انقلابی، فعالان جهادی و مدیران متقی که روزگاری اشرافیت، دنیاطلبی و رانتخواری کارگزاران سازندگی را نقد میکردند، ممکن است خود کارگزارانی شوند؟
به گزارش بولتن نیوز، «مردمی بودن» یکی از وجوه هویتی و ارکان گفتمانی دولت سیزدهم و مجلس یازدهم است. مردمی بودن، شاقولها و معیارها و سنجههای مشخص و معینی دارد. ضمن آنکه تجربه گران و از برخی جهات نادرست دولتهای نهم و دهم اثبات میکند با مردم بودن و برای مردم بودن، با سپر کردن مردم برای پیشبرد اهداف شخصی و جناحی و تیغکشی روی نهادهایی مانند مجلس که اتفاقاً برآمده از خود مردم است، تفاوت دارد.
تلقی سطحی و حداقلی مردمی بودن، سر زدن به مردم و مرتباً از احوال آنان خبر گرفتن است.
اگر امام خمینی (ره) هشدار میداد که کاخنشینی خوی کاخنشینی در پی دارد و آن روزی که مسئولان خوی کاخنشینی پیدا کنند، باید فاتحه کشور را خواند؛ به این دلیل است که برخی رفتارها و برخی عادتها، هر اندازه هم حلال باشد، برای مدیر جمهوری اسلامی در هر سطحی که باشد، پسندیده و زیبنده نیست.
اگر قدرت گرفتن، دسترسی به امکانات و وام و رانت و رفاهیاتی فراتر از زندگی روزمره مردم بیاورد؛ اگر قدرت گرفتن، رفت و آمد و حشر و نشر مدیر را با توده مردم از بین ببرد؛ اگر قدرت گرفتن، لمس و حس دردها و سختیها و دغدغههای مالی و معیشتی و روانی و روحی مردم را برای مدیر و مسئول بیمعنا کند؛ هر اندازه این مدیر و مسئول به مردم سر بزند و با آنها نشست و برخاست کند، مردمی نیست، چون خوی مردم را از دست داده است. مدیری که از اجارهبها، هزینه ثبتنام، قیمت مرغ و سیبزمینی باخبر باشد اما اینها برایش مسأله نباشد؛ اندک اندک از مردم فاصله میگیرد و اگر با شعار جهاد و انقلاب و سادهزیستی قدرت گرفته باشد، به تدریج شبیه همانهایی میشود که با شورش علیه آنان رأی گرفته و بالا آمده است. چه کنیم؟ مدیران جوان را مرتباً نهی از منکر کنیم؟
اولاً واقعیت آن است که تجربههای حکمرانی در کشورهای مختلف میتواند به جمهوری اسلامی در تربیت و پرورش مدیران کارآمد و در عین حال متقی کمک کند. نمیتوان همه بار قانون را روی دوش اخلاق انداخت و تصور کرد به صرف خوب بودن عدهای، فساد ریشهکن میشود. نمیتوان دور مدیران جوان حزباللهی حرز دنیاگریزی کشید. قواعد و قوانینی همچون «دولت الکترونیک»، «تعارض منافع»، «شفافیت»، «سامانه سوتزنی» و ... میتوانند تیغ تیز و برنده وجدان عمومی را بر سر کسانی نگه دارند که اتفاقاً مدعیاند مردمیاند. نباید رانتها و اختصاصها را طبیعت مسئولیت یا مدیریت دانست. این تلقی اتفاقاً سبب میشود راه برای مردمینمایی و در عین حال مردمگریزی فراهم شود.
ثانیاً تا آن ساعت و روزی که حکمرانی، پویا و هوشمند و دقیق و شفاف شود و پس از آن، همچنان به اخلاق نیازمندیم. قانون، کار را بر مدعیان اهل فریب سخت میکند اما راه را بر اختیار نمیبندد. از این روست که توضیح اینکه اگر شما مرتباً از مردم دم بزنی و دیدار مردمی ترتیب بدهی اما مثل مردم و در مردم زندگی نکنی، مردمی نیستی؛ مانع رهزنیهایی است که شیطانکها پیش پای شما میگذارند.
باید مردمی بودن را تعریف کرد. اولین معیار و شاقول مردمی بودن این است که سبک زندگیات مثل مردم باشد. مردم با چه میروند و میآیند؟ چقدر گوشت و مرغ میخورند و از کجا خرید میکنند؟ مردم کجا زندگی میکنند و چطور زندگی میکنند؟
اینجاست که باید گفت رفت و آمد با اتوبوس و مترو، هر اندازه مسئولیت شما سنگین باشد، شما را پیر میکند اما مؤمن و انقلابی نگه میدارد جوان مؤمن انقلابی!
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com