گروه فرهنگی: روز پنجم آبان «سید محمد یاشار نادری» رئیس بنیاد فرهنگی روایت فتح طی حکمی داود مرادیان را به سمت مدیر گروه مستند روایت فتح منصوب کرد. آقای مرادیان روز دوشنبه 24 آبان با خبرگزاری مهر گفتوگویی انجام میدهد و در این گفتوگو میگوید: آقای اصغر فرهادی فیلمساز تیزهوشی است که هم حکومت را دارد و هم بیرون حکومت را.
به گزارش بولتن نیوز به نقل از روز پلاس، روز 25 آبان ماه اصغر فرهادی در صفحات مجازی وابسته به خودش از جمله کانال تلگرامی و صفحه اینستاگرام توسط ادمینش «ثمین مهاجرانی» خواهرزاده عطاالله مهاجرانی در واکنش به این اظهار نظر «داود مرادیان» نوشت:
در تمام سال های گذشته بنا بر اين داشتم که از ورود به هر حاشیه ای پرهیز کنم و همواره تمرکزم بر نوشتن و فیلم ساختن باشد. تصورم بر این بود که پاسخ بسیاری از حاشیه ها، تهمت ها و تخریب ها در حاصل کارم داده میشود و نیاز به توضیحی نیست. اما این سکوت، برخی را بر آن داشته تا یکسویه هرآنچه را در ذهن بافتهاند بروز دهند، با این اطمینان که فرهادی ورود نخواهد کرد و پاسخی هم نخواهد داد.
بهانهی این نوشته اظهارنظر فردی است که او را نمیشناسم و من را همزمان منتسب به حکومت و خارج از کشور کرده است. خیلی صریح و روشن بگویم: من از شما بیزارم!
فرهادی پس از چندین مورد اتهام زنی و حمله تلاش برای ایجاد مرزبندی با کشورش در ادامه متن خود مینویسد:
شما كه سال ها براى فرار از پذيرش مسئوليت خود سعى در جا انداختن واژهى «سياهنمايى» در كنار تکتک فيلم های من كرديد و شگفت كه در سوى مقابلتان همين تلاش براى متهم كردن من به سفيدنمايى در جريان است!
اگر تا به حال از آزارهایی که برای من پیش آورده اید سخن به میان نیاورده ام تنها به این دلیل بوده که نخواسته ام راهم را جز با کارم که به آن ایمان دارم پیش ببرم؛ هرگز گمان نکنید که از سر همراهی با شما بوده است.
اگر معرفی فیلم من از سوی ایران برای مراسم اسکار شما را به این نتیجه رسانده که من زیر سایهی پرچم شما هستم، صراحتا اعلام میکنم که هیچ مشکلی با لغو این تصمیم ندارم. دیگر برایم سرنوشت فیلمی که با جان و دل ساخته ام، مهم نیست؛ چه در ایران، چه در بیرون از ایران. این فیلم ساخته شده است و اگر جانی داشته باشد می ماند، اگر نه، فراموش می شود.
متاسفم که تلاشم برای ماندن در ایران، ساخت فیلم در ایران و نمایش آن در ایران، این تعبیر را با خود همراه دارد که او در حال یک بازی دوسویه است. من همواره با تمام وجودم نوشته ام و فیلم ساخته ام. کسانی که از نزدیک مرا می شناسند می دانند همیشه عاشق زندگی در میان این مردم و فیلم ساختن برایشان بوده ام، با آن که امکان کار و زندگی در هر جای دیگر از دنیا و به دور از حاشیه ها را داشته ام.
اما گویی این بار تلاشی گسترده از هر سوی در کار است تا این عشق و امید به سمت دلسردی برود، تعدادی با نشر خاطره های تحریف شده و جعلی، عده ای دیگر با تهمت و ادعاهای خلاف واقع، برخی هم با انتساب من به حکومت.
گرچه اطمینان دارم که بدخواهان همچنان به راه خود میروند اما به احترام آنان که در پی حقیقت اند، این نوشته را منتشر میکنم و به زودی سعی خواهم کرد درباره ی حواشی دیگر نیز با صراحت صحبت کنم.
اظهارات اخیر فرهادی با استقبال گسترده رسانههای فارسی زبان مواجه میشود و سنت سیاسی فرهادی مبتنی بر دوقطبی سازی سیاسی در ماههای نزدیک به انتخاب فیلم خارجی آکادمی اسکار توسط او استادانه ساخته و اجرا میشود و البته او اینبار موضعگیری سیاسی رادیکالش را با غلظت بیشتری اتخاذ میکند.
اگر به گذشته بازگردیم و دلیل موفقیت فیلم جدایی را تا رسیدن به مجسمه طلایی اسکار را بررسی کنیم نمیتوانیم تاثیر سیاست را در روند موفقیتها و توفیقات کارگردان «جدایی» بیتاثیر بدانیم. حالا قصد داریم تاریخچه سیاسی اصغر فرهادی را از زاویه متفاوتی بررسی کرده و شرایطی که منجر به این بیانیه تند سیاسی شد را از زوایایی دقیقتری ارزیابی کنیم.
1-اوباما با اونا شروع کرد
1-مهمترین توفیق فرهادی کسب مجسمه طلایی اسکار است. این جایزه آکادمی سینما تقریبا برای کارگردانان ایرانی غیرممکن است اما سیاستها فرهنگی دوران باراک اوباما مبتنی بر گسترش تعامل فرهنگی باایران تنظیم شده بود.
به همین دلیل برخی اعضای آکادمی علوم و هنرهای سینمایی (اسکار) از جمله سيدگنيس (رئيس آکادمي علوم و فنون سينمايي از سال 2005)، آنت بنينگ (عضوهيات رئيسه آکادمي)، ويليام هوربرگ (ازاعضاي هيات رئيسه آکادمي) ،فرانک پيرسون (عضو هيات رئيسه آکادمي )، فيل رابينسون (عضو هيات رئيسه آکادمي) تام پولاک (تهيهکننده و رئيس موسسه يونيورسال پيکچرز) در اسفند 1387 وارد ایران شدند و فیلمهای ایرانی فراوانی را تماشا کردند.
با نمایش فیلم «درباره الی» در سالن سیفالله داد، کارگردان این فیلم در میان تمام کارگردانان ایرانی به عنوان فیلمساز واجد دریافت مجسمه طلایی اسکار توسط هیات بلندپایه آکادمی اسکار شناخته شد. اما نماینده سینمای ایران در اسکار همواره از یک امکان جدی در آمریکا برای توفیق در اسکار محروم بود و به دلیل نداشتن پخش کننده جهانی تا آن زمان امیدی به دریافت این جایزه از سوی نماینده ایرانی در آکادمی نبود و موفقیت مجید مجیدی در دهه 90 نیز از موارد استثنا به شمار میرود.
2- چرا بازی اسکار سیاسی شد؟(سانتر 88 فرهادی روی سر شمقدری)
فیلمهای فرهادی مانند سینماگران ایرانی فقط در محدوده اروپا موفق بودند و برای کسب اسکار نیاز به پخش و توزیع در ایالات متحده داشتند و صرف تمایل اعضای مهم آکادمی ، واجد شرایط شدن فیلمی از ایران توسط آکادمی کافی نبود. اما حوادث سیاسی سال 1388 اخبار مربوط به ایران را در محافل بینالمللی گرم کرد و دوقطبی سیاسی سازی داخلی از سال 1388 با یک طراحی کاملا نه چندان آشکار از حوزه سیاست به سینما سرایت پیدا کرد، آنهمی در شرایطی که یک بازی کاملا طراحی شده فیلم درباره الی در خرداد 1388 اکران شد و اصغر فرهادی در نمایشی سیاسی خیره کننده در مراسم ختم محسنروحالامینی از کشتهشدگان حادثه کهریزک حضور پیدا میکرد. به فاصله کوتاهی فیلمهایی مربوط به او قبل از انتخابات در حمایت از موسوی و جنبش سبز منتشر میشد.
در بیست و شش شهریور 1389 فرهادی در چهاردهمین جشن خانه سینما با اظهارنظری نه چندان ملتهب گام نخست را برداشت.
او كه براي دریافت تنديس بهترين كارگرداني به روي صحنه آمده بود از گروه همكارانش در فيلم«دربارهي الي» تشكر كرد و گفت: ... جا داره تشکر کنم از گروه خودم که توی این فیلم خیلی زحمت کشیدند، می خواستم بگم جای گلشیفته خالیه که... قبل از من هم گفتند... (تشویق حضار) امیدوارم... امیدوارم وضع مملکت طوری بشه که گلشیفته بتونه برگرده ...(تشویق حضار) امیدوارم... (تشویق شدید حضار) امیدوارم... امیدوارم وضع مملکت طوری بشه که بهرام بیضایی برگرده (تشویق حضار) امیدوارم وضع، به زودی طوری بشه که امیر نادری برگرده (تشویق حضار)، امیدوارم محسن مخملباف برگرده (تشویق حضار)، امیدوارم جعفر پناهی فیلم بسازه ...(تشویق بسیار شدید حضار)، و امیدوارم که سال های آینده مجبور نباشیم تک تک ما بیایم اینجا و اعلام کنیم که ما عضوی از خانه ی سینما هستیم (ادامه ی تشویق حضار - عده ای ایستاده اصغر فرهادی را تشویق می کنند) و امیدوارم که وضع این گونه نماند و به زودی، وضع… وضع بهتری بشه، خیلی متشکرم. (تشویق حضار) .
3-تولیداپوزیسون درون حکومتی (گل زیر طاق شمقدری)
در واکنش به این اظهارات اصغر فرهادی جواد شمقدری ریاست سازمان سینمایی بیانیهای را به این شرح منتشر کرد:
انالله و انا اليه راجعون
من از خانواده شهدا عذر ميخواهم ، من از شهداي عزيز كه خون مقدسشان براي رويش و نهال انقلاب اسلامي ريخته شد تا به درخت تناور و پر بركتي تبديل شود عذر مي خواهم من از ايثارگران و جانبازان كه سالهاست درد و رنج ناشي از زخم هاي جراحت را به عشق رشد و شكوفائي نظام جمهوري اسلامي صبورانه تحمل مي كنند عذر مي خواهم.
من از ملت بزرگ و قهرمان ايران كه با بزرگواري زخم زبان جاهلان را كه به اسلام و انقلاب طعنه ميزنند و آن را نشنيده ميگيرند، عذر ميخواهم من از محضر رهبر بزرگ انقلاب اسلامي عذر ميخواهم. من در درگاه الهي و در پيشگاه امام حاضر مهدي موعود طلب عفو و بخشش مينمايم.
اين كه در مراسمي بهنام جشن خانه سينما با هلهله و شادي، بيخبران و غافلان پايان نظام جمهوري اسلامي ايران را آرزو ميكنند چه بايد كرد!؟
كسي كه از روي غرور جاهلانه و شايد هم غفلت چنين سخناني بر زبان ميراند، چه پاسخي دارد؟!
كساني كه شنيدند و سكوت كردند، كساني كه تشويق كردند و هلهله سر دادند، بهراستي ميدانند كجا ايستادهاند؟ ميدانند پاگذاشتن برروي ميراث بزرگ امام و رهبر كبير انقلاب اسلامي و پايمال كردن خون دهها هزار شهيد چه جفاي بزرگي است؟
حتماً نميدانند. و الاّ فرزندان اين آب و خاك مثل همه آحاد ملت بزرگ و قهرمان ايران در هر شرايطي حاضر نيستند از انقلاب و نظام خود فاصله بگيرند.
اين آفت شاه نشينان در سينماست كه گاهي گرفتار هيجان و گاهي لجبازي و گاهي غفلت و سرخوشي ميشوند. اميدوارم خداوند از اين لغزشها بگذرد و بر بيچارگي ما اين خطاها را ببخشايد و رحم نمايد. مباد كه در روز جزا در پيشگاه صالحان و اولياء و شهدا سرافكنده باشيم.
سه روز پس از جشن خانه سینما، سید علیرضا سجادپور، مدیر کل اداره کل نظارت و ارزشیابی سینمای حرفهای وزارت مجوز فیلم در حال فیلمبرداری «جدایی نادر از سیمین» را لغو کرد و اعلام کرد لغو پروانه ساخت این فیلم با دستور شمقدری بوده و اشاره کرد ادامه ساخت فیلم بسته به نظر رئیس سازمان سینمایی است و از دیگر سو شمقدری اعلام کرد که آقای «سجاد پور همچنان در حال بررسی شرایط و جمعبندی آنهاست.»
اما شنیدهها حاکی از آن است میان شمقدری و فرهادی مصالحهای صورت پذیرفته که تهیهکننده نزدیک به مدیران سازمان سینمایی وقت «م.ع.الف» روایت متفاوتی از این دیدار را نقل میکند و با وجود چنین روایتهایی میتوان تردید کرد که از ابتدا جدلی نبوده که بخواهد مصالحهای صورت پذیرد. در آنزمان چنین اظهار نظری درباره تابوشکنی سیاسی گلشیفته فراهانی، محسن مخلمباف و جعفر پناهی اظهارنظر حادی محسوب میشد و طبیعتا فرهادی باید اظهار نظر خود را پس میگرفت که این کار را بسیار سریع انجام داد.
ابعاد این مجادله میان جواد شمقدری و اظهارنظر فرهادی برای آگاهان سینما باورنکردنی است. استدلال اول حمایت جواد شمقدری از فیلم قبلی فرهادی در جشنواره بیست و هفتم فجر است. در سال 1387 و همزمان با بیستو هشتمین جشنواره فیلم فجر محمد حسین صفار هرندی راضی به نمایش فیلمی که گلشیفته مهاجرت کرده در آن ایفای نقش کرده نبود و به نمایش فیلم تا روزهای پایانی جشنواره امیدی نبود اما با حمایت مشاور هنری محمود احمدینژاد، جواد شمقدری در این فستیوال به نمایش گذاشته شد. سئوال مهم این است جواد شمقدری که فیلم درباره الی را به خاطر حضور گلشیفته نجات میدهد، آیا میتوان باور کرد شمقدری به دلیل اظهار نظر فرهادی فیلم در حال ساخت جدایی او را توقیف میکند؟
اصغر فرهادی روز سه شنبه، ۶ مهرماه در گفت و گو با ایسنا میگوید که نام بردن از یک فیلمساز خارج از ایران به معنای تأیید دیدگاه سیاسی و اعتقادی او نیست و افزود: «اگر قصدم این بود چرا در جشن خانه سینما این را بیان کنم؟ آن همه فستیوال خارجی، آن همه مصاحبه مطبوعاتی در کشورهای مختلف. وقتی آنجا که اینگونه ابراز نظرهای سیاسی خریدار بیشتری دارد چنین نمی کنم چرا باید در اینجا در جشن خانه سینما و بیایم و تبلیغ نظرات کسی را بکنم که شناختم از او به واسطه آثارش در ایران است و نه کنش سیاسیاش.»
فرهادی در مورد دلیل این اظهارات در جشن خانه سینما اعلام کرد که پیش از دریافت جایزه با خود فیلمهایی را که در وی شوق ساخت فیلم را ایجاد کردهاند مرور میکرد و افزود: «یاد فیلم «دونده» امیر نادری افتادم، یاد «مسافران» و «باشو غریبه کوچک» و همینطور «نون و گلدون»و فیلمهایی دیگر. بعد فکر کردم که چه عجیب سه نفر از سازندگان این فیلمها در این لحظه بیرون از مملکت هستند...آرزو کردم امیر نادری برگردد، کسی که وقتی در سفری او را ملاقات کردم هنوز شوق ساختن بهترین فیلمهای تاریخ سینما را در لحن و حرکت دستهایش موقع گپ زدن با او میدیدم. آرزو کردم جعفر پناهی هم فیلم بسازد به خاطر فیلم شریف «طلای سرخ»ش. آرزو کردم شرایطی بشود که کارگردانی که روزگاری در این مملکت، آثار قابل اعتنایی همچون «گبه» و «نون و گلدون» و «بایسیکل ران» را ساخته همچنان میتوانست فیلمهای اینچنینی بسازد.»
فرهادی همچنین اعلام کرد که از بازتاب آوردن اسامی این سینماگران نگران نبوده است و افزود: «احساس میکردم در یک محیط صنفی، درباره وجه کاری و سینمایی این سینماگران صحبت میکنم. احساسم این نبود که نام بردن از یک فیلمساز خارج از ایران معنیاش تأیید دیدگاه سیاسی و اعتقادی اوست.»
زدو خورد شمقدری و فرهادی چند کارکرد برای فرهادی داشت. افکار عمومی جهان شنیده بودند فیلمسازی در ایران روانه زندان (جعفر پناهی) شده و فیلمبرداری فیلمساز دیگری به دلیل حمایت از او توقیف شده است. خبر اول ضرب داشت و برای فرهادی حسابی کارکرد و کسی تعدیل کردن مواضعش را در خبرگزاری ایسنا تقریبا ندید. نکته مهمتر این است که او با این رویداد و زد و خورد خیلی سریع در افکار عمومی تبدیل به فیلم سازی سیاسی شد.
اما تاثیر این اتفاق تا سالها با فرهادی همراه بود. فرهادی که در جشنواره ها و فستیوالهای مختلف جهانی با بازیگران فراوانی مواجه میشد و با آنان عکس میگرفت اما از چند کیلومتری گلشیفته فراهانی هم عبور نمیکرد. در حالیکه دولت عوض شده و جواد شمقدری روی سکوی سینما هم نبود اما فرهادی از گلشیفته فراهانی دوری میکرد.
گلشیفته فراهانی بازیگر ایرانی که با فیلم «دختران خورشید» در جشنواره فیلم کن 2018حضور داشت، در یک میزگرد تلویزیونی اصغر فرهادی را متهم کرد که او را آگاهانه ندیده میگیرد.
این بازیگر در میزگرد شبکه گفت :«سه ایرانی در بخش اصلی جشنواره فیلم کن حضور دارند: جعفر پناهی، اصغر فرهادی و من. هر موقع فرهادی حرف میزند، مرا ندیده میگیرد. او از جعفر پناهی صحبت میکند اما حتی اسم مرا به زبان نمیآورد. برای اینکه من قانون را رعایت نکردم.»
اصغر فرهادی که در چهاردهمین جشن خانه سینما آرزو کرده گلشیفته فراهانی به ایران بازگردد و این اظهار نظرش منجر به توقیف فیلمش شد، با استناد به گفتههای فراهانی او را در جشنوارههای جهانی نادیده میگرفت. این استدلال تقریبا رویدادهای جشن خانه سینما و توقیف چند روزه فیلم جدایی را با پرسشهای مواجه میکند.
در اتفاق دیگری اسینیکنژاد سینماگر ایرانی ساکن لسآنجلس که سالهای متوالی از ایران کوچ کرده بود به ایران بازمیگردد و قرار میشود که در جشنوارهای که فیلم جدایی حضور دارد، یکی از داوران جشنواره فیلم فجر در کنار حسن عباسی و ابولقاسم طالبی باشد.با اعتراض چند رسانه اصولگرا حضورنیکنژاد منتفی میشود.
او از طریق سیدضیاءالدین دری رابطه بسیار خوبی با تیم ریاست سازمان سینمایی وقت داشت. نیکنژاد که با مدیران کمپانیهای هالیوودی رابطه بسیار خوبی دارد، فیلم جدایی را برای آنان در گعدههایی کوچکی نمایش میدهد و مشکل تماشای فیلم توسط اعضای تاثیر گذار آکادمی مرتفع میشود.
حالا یک قهرمان سیاسی -سینمایی از ایران، از کشوری که تحریمهای گسترده اقتصادی علیهش اعمال شده در اسکار میدرخشد که محتوای اثرش اسکاریاش – جدایی - شبیه فیلم «کرامر علیه کرامر» و این پیش فرض محتوایی را تقویت میکند که ایران جای زندگی نیست و باید از آن گریخت. اما تقویت وجوه سیاسی فرهادی و حضورش در اسکار به عنوان فعال سینمایی آلترناتیو زمینه را برای دریافت جایزه اسکار تقویت میکند.
سال 1395 ؛ از لثارات یا تفقد به سبک ترامپ
اما سال 1395 بازی رسیدن به اسکار برای فرهادی سختتر بود. در ایران دولتی بر سر کار آمده بود که ظاهرا همسو با مواضع سیاسی اوست. در حالیکه مدیران همین دولت همسو تمایلی به معرفی فیلم فروشنده به مراسم اسکار نداشتند و فیلم «ابد و یک روز» سعید روستایی از شانس بیشتری برای معرفی شدن به عنوان نماینده ایران برخودار بود، ناگهان هفتهنامه «یالثارات» با انتشار متنی که با عرف روزنامهنگاری تعارض دارد، با طرح اتهاماتی، آتشی را برافروخت که اصغر فرهادی در کنج مظلومیت قرار بگیرد و تقاضاهای روزنامهنگاران برای معرفی فیلمهایی دیگر به اسکار فراموش شود و فیلم اصغر فرهادی به مراسم اسکار معرفی شود.
ساختار شکنی این هفتهنامه در انتشار این محتوا منجر به برخوردهایی شد که این هفته نامه ظرف مدت یک ماه پس انتشار این مقاله برای همیشه تعطیل شود و مراجع مسئول حساسیت بیشتری را در مواجه با این نشریه از خود نشان دادند.
دی ماه سال 1395 پس از آنکه گزارشی درباره خوابیدن برخی بی خانمانها در قبرهای خالی منتشر شد، اصغر فرهادی در نامهای سرگشاده به حسن روحانی با اشاره به این گزارش از «گورخوابهای نصیرآباد»، از وضعیت نامساعد اجتماعی انتقاد کرد و بیانیهای را با مقدمه «شرم برما» نوشت تا فاصله خود را با دولت همسویش بازتاب دهد. در فرازهایی از این بیانیه میخوانیم: در تاریخ خواندهایم که گاهی حاکمان با لباس مبدل به میان مردمان میرفتهاند تا به دور از محافظان و ملازمان و متملقان گوشهای از درد و رنج مردم را بیواسطه درک کنند. آن اندک کسانی نیز که دلسوزانه میگویند با انگ سیاهنمایی مورد هجمهاند. انگ سیاهنمایی فراریست رو به جلو از سوی مسئولان برای عدم پذیرش مسئولیت سیاهیها.
این است شهر نوید داده شده؟ این است شهر آرمانها؟
سال 1395 در قحطی فضای احمدینژادی برای دوقطبی سازی نوین، فرهادی در اقدامی سیاسی اعلام کرد در اعتراض به دستور دونالد ترامپ برای منع موقت ورود مهاجران و مسافران به آمریکا، در مراسم امسال اسکار شرکت نخواهد کرد.
فرهادی که قبلا برنده جایزه اسکار شده بود میدانست فیلم «فروشنده» به عنوان یکی از نامزدهای اسکار فیلم های خارجی شانسی در برابر فیلم «تونیاردمن» ندارد و به همین دلیل با الگوبرداری از وقایع پسا 1388 بیانیهای تازه نوشت که در روزنامه نیویورک تایمز و خبرگزاری ایسنا انتشار یافت.
او در این بیانیه محدودیت های برقرار شده برای مسافران و مهاجران هفت کشور به آمریکا را «غیرمنصفانه» خوانده و افزوده است که با این حال، چون میداند بسیاری از اهالی سینمای آمریکا و اعضای آکادمی اسکار مخالف افراطی گری هستند، قصد نداشته مراسم اسکار را تحریم کند ولی از آنجایی که به نظر میآید امکان حضور او با اما و اگرهایی همراه است که برایش به هیچ عنوان پذیرفتنی نیست و به همین دلیل به مراسم نخواهد رفت.
با این طراحی فرهادی موفق شد اسکار دوم را به لطف هفتهنامه یاالثارات، گورخوابها و ترامپ دریافت کند و استادانه از بسیاری موانع عبور کند.
سندرم نخل طلا و اسکار
فیلمهای «همه میدانند» و «گذشته » علی رغم تلاش فرهادی آثار درخوری نبودند و فرهادی را به این نتیجه رساندند که آثاری که در ایران میسازد موفقتر خواهد بود. از سوی دیگر توان یک فیلمساز در دهه ابتدایی فعالیتش به پایان میرسد و این رویه در میان فیلمسازان مولف غیراستودیویی مرسوم است. باید پذیرفت که «جدایی» آخرین فیلم سینمایی مناسب و درخور فرهادی بود و کارگردان جدایی آنقدر باهوش هست و از واکنشهای جهانی متوجه میشود که از جایی به بعد سیاست او را به توفیق بیشتری میرساند.
اگر کاراکتر فرهادی را از روی مصاحبهها، هدفگذاریها و روابط بررسی کنیم درخواهیم یافت او تشنه دریافت نخل طلا و اسکار است. همانطور که به تفصیل توضیح داده شد، اگر آثار فرهادی کار نکنند با روش ابداعی دوران احمدینژاد و دوقطبی سازی ملتهب، در خارج از کشور مسیر خود را هموار میکند.اما مسیر این دوقطبی چرا دشوار بود؟
فیلم «قهرمان» ساخته شد و در جشنواره فیلم کن رونمایی شدو از زمان اکران فیلم حواشی فراوانی حول فیلم ساخته شد. قبل از بررسی حاشیه اول باید به یک موضوع دقت کافی داشته باشیم، اصغر فرهادی زمانی که در ایران حضور داشت، تمام مصاحبههایی را که به صورت مکتوب انجام میداد و آنها را به دقت میخواند و متن تایید شده او منتشر میشد. او از فرصت مصاحبه با رسانههای خارجی به بهترین شکل بهرهبرداری میکند تا وجه سیاسی خود را مدیریت کند. به عنوان مثال در فروردین 1396 مصاحبهای توسط خبرنگار اسرائیلی هاآرتص منتشر شد که جنجالهای فراوانی به همراه داشت.
فرهادی موفق شد اسکار دوم را به لطف هفتهنامه یاالثارات، گورخوابها و ترامپ دریافت کند و استادانه از بسیاری موانع عبور کند.
فرهادی در مصاحبهای که هاآرتص منتشر کرد گفته بود: «سیاستمدارها علاقهای به حل مشکلات (بین ایران و اسراییل) ندارند چون چیزهای زیادی برای از دست دادن دارند. تنها امید من به مردم است، نه به سیاستمداران. من امید چندانی به مردم ندارم، چرا که رسانهها و سیاستمدارها بر باورها و افکارشان تأثیر میگذارند. سیاستمدارها ترس و وحشت ایجاد میکنند تا به اهداف خودشان مشروعیت ببخشند، و متأسفانه تا به حال هم موفق بودهاند. بنیامین نتانیاهو نمونه بارز این مدعا است. ما هم (محمود) احمدی نژاد را تجربه کردیم.»
با انتشار این مصاحبه روابط عمومی فیلم فروشنده به انتشار این مصاحبه واکنش نشان داد.
روابط عمومی فیلم "فروشنده" برای رفع سوء برداشتها درمورد مصاحبه اصغر فرهادی منتشره در هاآرتص، متنی به این شرح منتشر کرد:
با توجه به اینکه آقای فرهادی مشغول فراهم کردن مقدمات فیلم بعدیشان در بیرون از ایران هستند، توضیحات زیر بر اساس اطلاعات روابط عمومی فیلم فروشنده در ایران منتشر میشود.
روز گذشته مصاحبهای با آقای فرهادی در وبسایت روزنامه هاآرتص منتشر شد که طبق آنچه در مقدمه مصاحبه نیز آمده، در فستیوال فیلم کن سال گذشته انجام شده است. آقای فرهادی در فستیوال فیلم کن ۲۰۱۶، حدود پنجاه مصاحبه بر اساس برنامه ریزى پخشکننده بینالمللى فیلم فروشنده با رسانهها داشتهاند. مصاحبههایی که بعد از اولین اکران جهانی (World Premiere) در فستیوالی مانند کن انجام میشوند، توسط روابط عمومی شرکت پخشکننده خارجی فیلم تنظیم میشوند. تمام حدود پنجاه مصاحبه ایشان با رسانهها توسط روابط عمومی شرکت پخشکننده فرانسوی فیلم تنظیم شده بود. این مصاحبهها معمولاً به صورت جمع سه یا چهار نفره از سه یا چهار رسانه مختلف برگزار میشوند. اگرچه یک سال از زمان انجام این مصاحبه گذشته است و امکان دقیق به خاطر آوردن آن دشوار، اما این مصاحبه در جمع چند نفره خبرنگاران و روزنامهنگاران انجام شده و روزنامهنگاری که سؤالات را از آقای فرهادی پرسیده احتمالاً اعلام نکرده از طرف روزنامه اسرائیلی هاآرتص سؤال میپرسد و یا اگر اعلام کرده، این اعلام توسط روابط عمومی کمپانی پخشکننده فیلم به اطلاع آقای فرهادی نرسیده است.
اما خبرنگار اسرائیلی هاآرتص روایت متفاوتی را به زبان فارسی منتشر میکند و مینویسد:
من فرهادی را ماه مه گذشته در فستیوال فیلم کن در فرانسه و در فضایی کاملا متفاوت ملاقات کردم؛ آن زمان که نامزدی ترامپ برای انتخابات ریاست جمهوری بیشتر شبیه به یک شوخی احمقانه و گذرا بود. کارگردان ۴۴ ساله ایرانی از اقبال عمومی و تحسینی که از فیلم او شده بود، بسیار خوشحال بود. بعضی حتی پیشبینی میکردند که ساخته او برنده نخل طلای بهترین فیلم جشنواره بشود. اما بعد از رقابتی تنگاتنگ، فیلم «فروشنده» برنده نخل طلای بهترین بازیگر نقش اول مرد برای «شهاب حسینی» و بهترین فیلمنامه برای اصغر فرهادی شد.
وی پاسخ سوال من را به زبان فارسی و با کمک مترجمش داد، هرچند کاملا معلوم بود که در فهمیدن زبان انگلیسی مشکلی ندارد. مدتی زیر آسمان آبی کنار هم نشستیم، منظره دریای مدیترانه را تماشا کردیم و گپ زدیم.
در ابتدای برگزاری جشنواره فیلم کن 2021 اصغر فرهادی مصاحبهای را با ورایتی انجام میدهد. عبارت ایران کشوری سرکوبگر است در این مصاحبه برجسته میشود و در خیل رسانههای اصولگرا و محافظهکار تنها رسانهای که این مصاحبه را در ایران بازتاب میدهد خبرگزاری مهر است.
سایر رسانههای اصولگرا مثل فارس، تسنیم و مشرق و سایر رسانههای همسو با این طیف این مصاحبه را بازتاب نمیدهند. کیهان هم واکنش ملایمی به این خبر نشان میدهد.گویی قرار نیست که این بار در دام اظهارات فرهادی بیفتند.
روز بعد فرهادی استفاده از عبارت سرکوب را تکذیب میکند و انکار فرهادی درباره به کار بردن کلمه سرکوب بازتاب فراوانی در رسانههای اصولگرا پیدا میکند.
کارگردان «قهرمان» در نشست خبری این فیلم گفت: «پاسخ این سوال خیلی مفصل است، این تصور در دنیا وجود دارد (البته نه همه جا) که اصلا شبکههای اجتماعی در ایران وجود ندارد، مصاحبه کننده از این مسئله شگفت زده شد و من گفتم که بله حتی به نظرم بیشتر در میان جوانان ما حضور دارد تا کشورهای غربی، چون فضای بستهای وجود داشته که در ترجمه زده شده سرکوبگر! اما حرف من «فضای بسته» بود، فضای بستهای برای بیان نظرات! وقتی این فضا با شبکههای اجتماعی باز میشود، طبیعی است که نظرات در آنجا مطرح میشود. شما اگر در کشورتان انواع رسانهها را داشته باشید و راحت حرفتان را بزنید اینقدر همه چیز در شبکههای اجتماعی مطرح نمیشود.
فراموش نکنیم که فرهادی به زبان انگلیسی آشناست و از سوی دیگر به انتشار و محتوای مصاحبههای مکتوبش حساسیت خاصی دارد. نتیجه این روش کاملا آشکار است.
نخستین چالش فرهادی در این جشنواره در تقابل با خبرنگاران رسانههای فارسی زبان و با پرسش بابک غفوری آذر آغاز شد. خبرنگار رادیو فردا در نشست رسانهای فیلم «قهرمان» درباره گفتوگویش با ورایتی پرسید با اشاره به آشوب های دی ۹۶ و آبان ۹۸ و سرنگونی هواپیمای اوکراینی. از او پرسید چه مقدار در نمایش اتفاقات جاری در جامعه ایران خودش را متعهد میداند. همچنین از او درباره استفاده از عوامل همکارش پرسید و به حضور امیر جدیدی در فیلم «روز صفر» محصول وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی ایران و همکاری محسن تنابنده با سازمان سینمایی اوج اشاره کرد.
فرهادی که دوگانه «سرکوب – فضای بسته»اش برای دوقطبیسازی سیاسی بازتابی در رسانههای محافظهکار داخلی نداشت سعی کرد این بار با پاسخهای سینمایی از کنار پرسشهای غفوریآذر عبور کند.تناقض آشکاری که در سئوالات غفوری آذر وجود داشت که سعی میکرد تا پیش از نمایش قهرمان در کن اصغر فرهادی را چهرهای غیرحکومتی معرفی کند و نظرسنجی با این مضمون ترتیب داده بود و ناگهان داشت با طرح اتهاماتی فرهادی را فیلمسازی حکومتی معرفی میکرد، همان مفهومی که بعدا توسط داود مرادیان در خبرگزاری مهر مورد استفاده قرار گرفت.
اما هوش و فراست رسانههای محافظهکار این بار خود را به تدریج نشان میداد. رسانههای اصلی جریان اصولگرایی که هیچ واکنشی به دوگانه پر از تردید «سرکوب – انکار» نشان ندادند، اینبار فیلم فرهادی را مستقل از جایگاه و نظرات او قضاوت کردند. نمایش منحصر به فردی از زندانهای شیراز و برخورد مسئولان قضائی با یک محکوم مورد ستایش خبرگزاری تسنیم قرار گرفت.
این خبرگزاری به بهانه حضور فیلم فرهادی در کن 4 گزارش ویژه را در تحلیل و بررسی نوینی از اصغر فرهادی به قلم دکتر «سهیل صفاری» منتشر کرد و نتیجه این گزارشها به نوعی نشان میداد تندرویهای صورت گرفته توسط سایر رسانهها نتیجه باطلی به همراه داشته و جز کمک کردن به فرهادی برای تشدید دوقطبی حاصلی به همراه نداشته است.
غفوریآذر زمانی که نتوانست که عملیات معکوس خود را به سرانجام برساند، در کانال خود محتوایی را منتشر کرد که نشان میدهد از برخورد رسانههای محافظهکار در ایران چندان راضی نیست.
تسنیم و بسیاری از خبرگزاریها در حین اکران فیلم دامنه واکنشهای مثبت خود را نسبت به قهرمان گسترش دادند. انتشار این گزارشها و مقالات مثبت رسانهها فضای دوقطبی و مطلوب همیشگی فرهادی را بر هم میریخت.
بسیاری از اهالی رسانه پیشبینی میکردند که رکود سینمای ایران در دوران شیوع کووید با نمایش فیلم قهرمان به پایان خواهد رسید اما قهرمان در افتتاحیه و دو هفته اول نمایش نتوانست رکورد فیلمهای گذشته این فیلمساز را پشت سر گذارد و رسانههایی که در گذشته با فرهادی همسو بودهاند گویی گنج دست نیافتنی برای حمله به فرهادی پیدا کرده باشند و با این دستاویز سعی در تحقیر قهرمان فرهادی داشتند.
نخستین گزارش را سایت کافه سینما همزمان با برگزاری جشنواره کن منتشر کرد.
کافه سینما نوشت:
در هیاهوی حضور اصغر فرهادی و گروه سازندهی فیلمِ "قهرمان" روی فرش قرمز جشنواره کن، در فضای مجازی ایرانیها یک اتفاق خودنمایی میکرد.
هنرجویان فیلمسازی «خانه بینالملل بامداد» متعلق به اصغر فرهادی و همسرش پریسا بختآور در حالی که فرهادی در جنوب فرانسه مشغول فرش قرمز و مصاحبههای مطبوعاتی بود، از فرد دیگری به عنوان «قهرمان» یاد کردند و او را عامل این موفقیتها دانستند.
آزاده مسیحزاده فیلمساز سینمای کوتاه و یکی از هنرجویان سابق فرهادی و بختآور است که رفقایش که گویا از چیزی خبر دارند که بقیه بیخبرند، بارها توسط آنها مورد تمجید قرار گرفت و از وی تشکر شد.
ماجرا از این قرار بوده که مسیحزاده، که هنرجوی فرهادی در موسسهی کارنامه هم بوده؛ چندین سال پیش مستندی در شیراز ساخته با عنوان "دوسر برد، دوسر باخت" که داستان زندگی شخصیت اصلی قصهی فیلم فرهادی است. او که با این فیلم تقدیرنامه «هشتمین جشنواره فیلم کوتاه شیراز» را هم دریافت کرده، درخلاصه داستان فیلمش که در تاریخ 4اردیبهشت97 در اینستاگرامش منتشر شده نوشته که «زندانی بندباز شیرازی که در زندان به رنگآمیزی دیوارهای زندان مشغول است، روزی برای خرید رنگ از زندان خارج میشود و کیف حاوی پول پیدا میکند. به گفته خودش میتوانسته این پول را برای خودش بردارد، اما مبلغ پول به اندازهای نبوده که بتواند بدهی خود را داده و از زندان خلاص شود. پس به دنبال صاحب پول میگردد و پس از پس دادن پول به صاحبش، این ماجرا رسانهای میشود و خیرین شیراز بدهی این فرد را پرداخت میکند و او با این حرکت قهرمانانه از زندان آزاد میشود.»
این ماجرا و فیلمی که ساخته شده مربوط به سال96 است، و حالا به ایده اصلی فیلم سینمایی "قهرمان"تبدیل شده است. اما فرهادی هیچکجا اسمی از او نیاورد و حالا همکلاسیهای مسیحزاده در مکتب فرهادی معتقدند او حق بزرگی به گردن فیلم "قهرمان" دارد که نادیده گرفته شده، و کارگردان هم هیچ اشارهای بهآن نکرده است.
با توجه بهرخدادهای ذکر شده، مهمترین احتمالی که برای این کتمان و پردهپوشی باقی میماند؛ این است که ایدهی اصلی مستند مذکور، متعلق بهخود فرهادی بوده باشد! که در این صورت باز این پرسش پیش میآید که حسب ادعای احتمالی، این همکاری عجیب چطور شکل گرفته و چرا تا بهحال هیچ اشارهای بهآن نشده است! آن وقت تازه باید پای صحبتهای خانم مسیحزاده نشست.
بعضی واکنشهای دوستان مسیحزاده به شرح زیر است:
مسیحزاده بخشی دیگر از یک عملیات روانی تصادفی است که از ابتدای اکران فیلم قهرمان فضای روانی سختی برای فرهادی ساخت و تبدیل به پاشنه آشیل دیگری برای فرهادی شد.
در واقع واکنشهای آزاده مسیح زاده اصغر فرهادی را به نقطه جوش رساند.این فضای سنگین به خارج از کشور سرایت کرد و فرهادی به محض خروج از کشور با انکار همه آنچه در داخل کشور رخ داده گفت: : ایده اصلی فیلم «قهرمان» که موفق به کسب جایزه بزرگ جشنواره فیلم کن شد، نخستین بار زمانی که یک دانشجو بود به ذهنش خطور کرده و ریشه در تماشای یک نمایش انگلیسی دارد که توسط دیگر دانشجویان اجرا شد و موجب شد علاقهمند به داستانهایی درباره افرادی شود که با بازگرداندن چیزهای گمشده و جستجو برای پیدا کردن صاحب آنها، مورد تحسین قرار می گیرند وتبدیل به قهرمانان محلی می شوند.
فرهادی همواره با چالشهایی شبیه ماجرای آزاده مسیحزاده روبرو بوده است. اولین فردی که چنین شائبههایی را در مورد فرهادی مطرح کرد علی خودسیانی بود. خودسیانی در گفت و گو با خبرگزاری تسنیم گفت:
با اصغر هم از انجمن سینمای جوان اصفهان آشنا بودیم و همدورهای هم بودیم و هر دو ورودی سال 70 بودیم، منتهی او در دانشگاه تهران قبول شد و من دانشکده سینما تئاتر. نمایشنامه «ماشین نشینها» مرا او ارائه داد و من هم خبر نداشتم، یعنی به من گفته بود که "میخواهم اجرا کنم" و من گفتم که اشکالی ندارد. قرار بود در اصفهان اجرا شود که نشد و منتفی شد. تا اینکه بولتن جشنواره در آمد و دیدم که نوشته «ماشیننشینها» نویسنده اصغر فرهادی کارگردان اصغر فرهادی بازیگر اصغر فرهادی. صدایش زدیم و با همین دوست مشترک آوردیمش سمت دانشکده، همان ماجرایی که آقای گیلآبادی هم به آن اشاره کرده که پایین خوابگاه داد و بیداد میکردیم.
گفتیم "جریان چیست؟"، گفت: "یک اشتباه تایپی است."، گفتم: "مگر میشود، آنها چیزی را که تو نوشته بودی تایپ کردند؟". به اصغر (فرهادی) گفتم "این نمایشنامه حداقل پنج بار شش بار بچهها با آن پایاننامه پاس کردند."، بازیگرهایی مثل مهیار موجی حققدم که در برنامه رنگینکمان مجری و کارگردان بود، پایاننامه بازیگریاش با این نمایش بود که کارگردانش هم آقای شیخ بود، او هم پروژه کارگردانیشان را روی این متن کار کرده بودند. گفتم "این را بچهها کار کردند و ما سال قبل داده بودیم جشنواره رد شده بود". بعد گفت که "خواهش میکنم که الآن صدایش را در نیاورید، چون من با پریسا (بختآور) نامزد کردم، قرار است عقد کنیم و به پریسا گفتم که این متن را خودم نوشتم، حالا اگر اول زندگیمان بفهمد که به او دروغ گفتم احتمال دارد که این رابطه ما بههم بخورد و قطع ارتباط بکند."، گفت "خواهش میکنم چیزی نگویید من چند ماه دیگر عقد میکنم، تا قبل از جشنواره وقتی عقد کردم آن موقع میگویم و دیگر نمیتواند کاری کند"، ما گفتیم "باشد"
چند ماه بعد حمید نعمتاله در گفت و گو با فریدون جیرانی چنین شائبه روایتی مشابه با اظهارات علی خودسیانی و ماجرای آزاده مسیحزاده را روایت کرد و گفت: قبل از آشنایی با اصغر فرهادی ، سریالی به نام «روزگار جوانی» را که طرح من و هادی بود می نوشتیم که متوجه شدیم اصغر فرهادی قرار شده کارگردان کار باشد و دقیقا از طرح ما برای اجرا استفاده کرده بودند. بسیار ناراحت شدیم چون برای ما و خاطرات دانشجویی من بود. با مدیران شبکه و او جلسه ای گذاشتیم که در نهایت نیز نتوانستیم ثابت کنیم که کار برای ما است اما سالها بعد با مدیر شبکه دوست شدیم و از او درباره این کار پرسیدم که موضوع را به تهیه کننده کار ارتباط داد و گفت که از همان طرح برای ساخت سریال استفاده کردند! و پولی هم به ما ندادند!
با این طرح این ماجرا به سادگی میتوان روایت کرد، رسانههایی که همواره فرهادی را به عنوان فیلمساز در مقابل حاکمیت معرفی میکرد، اینبار از انجام چنین کاری چشمپوشی کردند و از سوی دیگر رسانههای محافظهکار که همواره به دلیل حضور یک نحله سنتی در برابر هر فیلمسازی که در خارج از کشور جوایزی کسب میکرد،میایستادند، اینبار به ستایش قهرمان آخرین ساخته فرهادی میپردازند. از سوی دیگر اهرم فشار آزاده مسیحزاده حلقه را به فرهادی تنگتر میکند.
اوضاع در ایران آنطوری که فرهادی خواستار آن بود نیست تا اینکه داود مرادیان با خبرگزاری مهر مصاحبهای انجام میدهد و میگوید فرهادی هم حکومت را دارد و هم بیرون حکومت را. فرهادی از تنها فرصت فراهم شده استفاده میکند تا بیانیه تند و صریحی را صادر کند. علی رغم رفتار عاقلانه رسانههای محافظهکار خبرگزاری مهر در حوزه فرهنگ که رفتار حداکثری از خود در قبال هنرمندان نشان میدهد، در مورد فرهادی رادیکالترین مطالب را منتشر میکند و این ماجراجویی مدیر جوان تازه منسوب به موج سیاسی گستردهای تبدیل میشود.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com