سرنوشت مجلس نهم فردا با رأي ملت رقم مي خورد. اما تعيين 290 نماينده مجلس، همه آن ماجرايي نيست كه فردا بعد از يك ماراتن دست كم 6 ماهه رخ مي دهد. آن اثرانگشتي كه پاي برگه هاي رأي مي خورد، ماجرايي بس بزرگ تر را روايت مي كند. اين اثرانگشت و نماد هويت را بايد زير ذره بين برد و خطوط جاري در آن را بازخواند. جوهر ملت ايران را بايد در همين انگشت اشاره اي جست وجو كرد كه بر جوهر مي غلتد و پاي برگه راي، نقش تشخص مي زند. اگر مفهوم انتخابات را «من رأي مي دهم، پس هستم» فرض كنيم، جا دارد از كيستي و چيستي اين هستي در قواره يك ملت بپرسيم و بكاويم كه آن انگشت اشاره، اشارت و دلالت بر كدام معاني دارد؟ پاسخ را كه گرفتيم، مي شود پيشاپيش برآورد كرد كه «برندگان» و «بازندگان» اين مصاف بزرگ انتخاباتي چه كساني هستند؟
1- افراد و ملت هاي صاحب تشخص را بايد با دوستان و به ويژه دشمنانشان شناخت. اين طيف، جاذبه ها و دافعه هاي بسيار قوي دارند. به همان دليل كه داراي جاذبه ها و جذابيت هاي فوق العاده هستند، دافعه ها و دشمنان سرسختي هم دارند. ملت بزرگ ايران به اعتبار تاريخ بلند خود و سرفصل طلايي آن- انقلاب اسلامي- همان قدر كه پرجاذبه است، دشمناني سخت لجوج و عنود دارد؛ درست مانند امير مؤمنان علي عليه السلام. «علي از مرداني است كه هم جاذبه دارد و هم دافعه، و جاذبه و دافعه او سخت نيرومند است... دوستاني دارد عجيب، تاريخي، فداكار و با گذشت... علي به همين شدت دشمنان سرسخت دارد، دشمناني كه از نام او به خود مي پيچيدند. علي از صورت يك فرد، بيرون است و به صورت يك مكتب موجود است و به همين جهت گروهي را به سوي خود مي كشد و گروهي را از خود طرد مي كند. آري علي شخصيت دو نيرويي است» (استاد شهيد مرتضي مطهري، جاذبه و دافعه علي عليه السلام، صفحات 31الي34).
ملت ايران در مشي خود به علي بن ابيطالب(ع) اقتدا كرده است. روح بزرگ دارد و اين روح بزرگ همچنان كه مورد استقبال مردمان نيك سيرت قرار مي گيرد، مغضوب طاغوت ها و مستكبران و زورگويان واقع مي شود. تاريخ معاصر ما، چه سده پيش از انقلاب اسلامي و چه دهه هاي پس از آن، اسناد انباشته اين دشمني هاست. ملت ما به تأسي از اميرمؤمنان و حضرت سيدالشهدا(ع) جريمه يك روح بزرگ را پرداخته، چون مي خواسته در برابر زورگويان و باج بگيرها زانو نزند. اگر كسي مي خواهد يقين كند كه انقلاب ما راه را درست آمده يا نه، يكي از شاهدان بردرستي مسير آن، نظاره در صف دشمنان ملت ايران است. افتخار ملت و حاكميت ماست كه خبيث ترين و فرومايه ترين رژيم هاي عالم نظير آمريكا و انگليس و اسرائيل، در خط مقدم دشمني آنان قرار دارند. ما اگر مسير را درست نيامده بوديم و تن به رذالت و ذلت سپرده بوديم، مي شديم رژيم حسني مبارك و ملك عبدالله و محمدرضا پهلوي كه حتي يك روز هم به ملت هاي خود اجازه دخالت در سرنوشت ممالك خود را ندادند و تبديل به گاو شيرده غرب شدند اما بدون كمترين انتخابات و دموكراسي، مورد تمجيد سران جبهه استكبار قرار گرفتند.
اردوگاه غرب اكنون پراست از نوكرصفتاني كه در سلاخي حقوق بشر به كسوت سروران خود درآمده اند. اما ملت ما با سابقه چند جنگ تحميلي در 200 ساله گذشته و چند كودتاي انگليسي- آمريكايي و بيش از يك قرن غارت منابع ملي خود از سوي استعمارگران، آموخت كه خود را از صف توسري خورهاي غرب خارج كند و روي پاي خود بايستد. خوبان و برگزيدگاني از همين ملت براي اين ايستادگي «فديه» شدند و خون پربركت آنان بر زمين اين خاك پاك ريخت تا جوهر انتخاب و افق اشارت انگشت اشاره ما هويتي زوال ناپذير داشته باشد. «ما براي بوسيدن خاك سر قله ها / چه خطرها كرده ايم... ما براي اينكه ايران خانه خوبان شود / رنج دوران برده ايم... ما براي اينكه ايران گوهري تابان شود/ خون دلها خورده ايم، خون دلها خورده ايم...».
2- توپخانه تبليغات دشمنان در 6 ماه گذشته كم نگذاشتند و از شليك آنچه در تركش داشتند، مضايقه نكردند. تا مگر آوردگاه و ميدان انتخابات از گردان ايران تهي شود. ظاهرشان رسانه بود و باطنشان از توپ و تانك و بمباران كم نداشت. و چطور مي شود مثلاً شبكه دولتي انگليس را رسانه نام نهاد در حالي كه در مرداد 1332- 58 سال پيش- به عنوان بي سيم سازمان جاسوسي MI6 عمل كرد و اسم رمز عمليات آژاكس را به كودتاچيان اعلام كرد تا كودتا را آغاز كنند؟! از دشمنان تاريخي ملت ايران توقعي جز عداوت و ريختن آتش تهيه پر حجم نبود اما از آنها كه به اعتبار نام و ژنتيك و محل تولد، نسبتي با ايران داشتند، چه؟ حكايت اينها كه به دشمن «گرا» دادند و سر سلاح او را به سوي ملت ايران دلالت كردند، حكايت شخصيتي متجسم در صورت «اشعث بن قيس كندي» است. مردي كه صاحب منصب در آذربايجان بود و در بيت المال دست مي برد. سرانجام اميرمؤمنان مجبور به عزل او شد. امام درباره آيين سياستمداري خطاب به وي نوشت «حكومت، طعمه اي براي تو نيست بلكه امانتي است آويخته به گردنت و تو نگاهبان هستي از جانب مافوق خويش» (نامه 5 نهج البلاغه). اين مؤاخذه ها البته براي حكومت ديني هزينه داشت. اشعث سرانجام در جنگ صفين، تبديل به گيرنده و تقويت كننده كدهاي فرستاده شده از سوي جبهه معاويه شد و ماجراي شوم حكميت را به نفع اردوگاه اموي و با فريب خوارج رقم زد. تاريخ از جمله ثبت كرده ماجرايي كه ميان اين منافق ديرين و امام در مسجد كوفه گذشت. حضرت در حال ايراد خطبه بود كه اشعث معترض شد و گفت «يا اميرالمؤمنين! اين جمله به ضرر توست نه به نفع تو». تاريخ روايت مي كند كه در برابر اين تظاهر به خيرخواهي و مصلحت جويي، امام با گوشه چشم به او نگريست و در چند جمله با مرور سوابق نفاق و خيانت او از صدر اسلام تا آن روز فرمود «... و آن مردي كه شمشير دشمن را به سوي قوم و مردم خود دلالت كند و مرگ را به سوي آنان كشاند، سزاوار است كه خويشان و نزديكان با او دشمني ورزند و دورترها (ديگران) از او ايمن نباشند.» (خطبه 19 نهج البلاغه).
آنها كه عرصه سياست را رصد مي كنند، طي يك سال اخير در رسانه هاي غربي نظير واشنگتن پست به وفور مرور كردند چگونه برخي عقده داران رانده شده از قدرت- پالايش شده به واسطه جمهوريت و اسلاميت و راي ملت متدين- به دشمنان گرا دادند تا تحريم هاي اقتصادي به قول خودشان «گزنده» و «فلج كننده» را به نهايت برسانند. در همين ملاقات ها گفته شد و بعدها به اختصار و اجمال بر صفحات نشريات در رسانه هاي غرب نقش بست كه بايد ملت ايران را به ستوه آورد تا دست از پايداري بر سر آرمان هاي خود بكشد. علناً گفتند بايد انتقام اين مقاومت را از مردم گرفت و آنان را عاصي كرد تا پاي صندوق ها نروند. آيا اين تيرها و ترفندها جز براي كاستن از كينه انباشته در دل دشمنان بود؟ و مگر نه اينكه در سالهاي دفاع مظلومانه، كاسپار واينبرگر وزير دفاع وقت آمريكا گفت ريشه ملت ايران را بايد سوزاند؟ آيا رسانه هاي اروپايي از قول برخي مأموران سابق سيا ننوشتند كه رابرت گيتس به هنگام رياست سازمان جاسوسي آمريكا بارها گفت ايراني خوب و ميانه رو وجود ندارد و ايراني ميانه رو، ايراني مرده است؟! شما بگوييد دشمنان علي الاطلاق چنين ملتي، چگونه «اشعث»هاي جديد را استثنا كردند و به نشست هاي پرطمطراق دعوت كردند و جايزه دادند و تحسين نمودند؟ آيا ملت ايران به اعتبار تشخص خود در تحريم باشد- و به قول آقاي گيتس سزاوار گذاشتن در سينه ديوار قلمداد شود- اما جماعتي در اين ميان از همان جوخه هاي آتش، آفرين بگيرند؟ براي كدام خدمت؟ حضور در جوخه آتش يا دادن «گرا» براي دقيق تر زدن دشمن؟!
فردا روز حساب كشيدن و پاسخ گفتن به اين جماعت جفاكار هم هست.
3- برندگان و بازندگان مصاف فردا از همين امروز كه 24 ساعت تا زمان آغاز اخذ راي باقي است، روشن است. همه آنها كه حساسيت شرايط جهاني و خطورت پيچ بزرگ تاريخ را شناختند و به جشن مردم سالاري به هر طريق شايسته رونق دادند، پيروز اين مصاف بزرگند. هر انگشتي كه فردا جوهر هويت، پاي برگه راي مي زند و در كلكسيون افتخارات ملت ايران مي نهد، كاري تر از هر تك تيرانداز و آرپي چي زن، به پيشاني گردانندگان اتاق فكرهاي سياسي- اطلاعاتي غرب مي كوبد و برجك توپخانه تبليغاتي آنان را كه ماه هاست به حالت رگبار شليك كرده اند، مي پراند. مجيد شهرياري! مسعود علي محمدي! احمدي روشن! همه شهيدان فدايي عزت اسلام و ايران! شاهد باشيد بر اين شليك دقيق و كاري ملت كه چگونه به قلب دشمن مي زنند، به نام نامي حيدر كرار(ع).
طيف ها و گروه هايي كه دست رد به دعوت دشمن زدند و نامزد آوردند، پيروزند چه آنها كه به مجلس راه پيدا مي كنند و چه آنان كه بار امانت به دوششان نمي افتد. اما آنها كه رسم وفا به جا نياوردند و به مردم خود جفا كردند، بازنده و زيانكار اصلي هستند. نام و اثر انگشت آنها نيز پاي صفحات تاريخ خواهد ماند. آنها لعنت شدگان ابدي هستند، پيروان مرام اشعث بن قيس كندي كه اميرمؤمنان درباره اش فرمود «عليك لعنه الله و لعنه اللّاعنين. لعنت خدا و لعنت كنندگان بر تو باد!»
4- مستكبران و طاغوت ها به شيوه فرعون، قاعده استيلاي خود را بر ايجاد تفرقه و پراكنده ساختن ملت هاي مستضعف گذاشته اند. «انّ فرعون علا في الارض و جعل اهلها شيعاً.» باطل السحر اين نيرنگ، پراكنده نشدن و آويختن از ريسمان الهي است. «واعتصموا بحبل الله جميعاً ولا تفرقوا». و فرمول تمسك به رشته محكم الهي، انزجار و كفر نسبت به طاغوت است. «فمن يكفر بالطاغوت و يؤمن بالله فقد استمسك بالعروه الوثقي لانفصام لها». فردا اوج تلأ لؤ ايمان به پروردگار و بيزاري از طاغوت هاست. فردا ضمن انتخاب صالحان، انگشتان هويت يافته از خون سرخ شهيدان را با چشم طمع بدخواهان آشنا مي كنيم!
محمد ايماني