1- آسيب شناسي سياست ورزي اصولگرايان به يك معنا آسيب شناسي رفتار همه
مؤمنان به انقلاب و حاملان آن است. مكانيزم دفاعي در يك پيكر سالم
ورزشكاري، به سرعت آسيب ها را مي يابد و ترميم مي كند. چنين پيكري در
سلامت و شادابي و چالاكي، يك سر و گردن از ديگران بالاتر است. مجاهدان راه
خدا نيز در روحيات و عواطف و خلقيات بايد چنين باشند؛ برجسته و متمايز از
ديگران. آنها اگر هم در عرصه سياست وارد مي شوند، به سياست ورزي عرفي و روش
هاي رايج سياستمداران و رقيبان و حاضران در اين گود اقتدا نمي كنند.
مجاهدان راه حق، نظام رفتاري منحصر به فردي دارند كه ديسيپلين آنهاست. به
خط اتوي اين نظام رفتاري، وسواس دارند و مراقبند كه نشكند. طبعاً نمي شود
وارد گود سياست شد و با حريفان و رقيبان دست و پنجه نرم نكرد. اما آنجا هم
آداب خود را دارند و به روش برگزيده عمل مي كنند. كه اگر چنين نباشد، مجاهد
نيستند.
انسان مؤمن و جامعه مجاهد، باكي از حريفان و دشمنان ندارد اما
از خود، چرا. ترس دشمن- برانگيختگان شيطان- تنها در دل كسي مي افتد كه باور
به آرمان ها ندارد. «همانا شيطان منحصراً دوستان و پيروان خود را مي
ترساند. پس، از آنها نترسيد و از من پروا كنيد اگر مؤمن هستيد».(آل عمران-
175) جامعه مؤمني كه مقتدايي مجاهد دارد، سزاوار است بيمي از دشمن به دل
راه ندهد. به همين علت، برآيند حركت كلي در 33 ساله پس از انقلاب با وجود
انبوه تهديدها، پيروزي و ظفرمندي بوده است. همين تحولات چند ماه اخير را
مرور كنيد. جبهه دشمن در اقدامي اورژانسي، به فشار رواني تحريم ها متوسل شد
تا پيش از انتخابات، در 2 ايستگاه اثرگذار باشد. آنها توقع داشتند با اين
فشار كم سابقه، ابتدا 22بهمن را به ركود بكشانند و با روحيه دادن به جريان
فتنه، در 25 بهمن بلوا به راه بيندازند و سپس در ايستگاه مهم انتخابات،
فاز ديگري از سناريوي تحريم نظام را كليد بزنند و بعد... قدم هاي بعدي.
اما دشمن در همين دو ايستگاه، ضرباتي گيج كننده و استراتژي سوز از ملت
دريافت كرد تا زنجيره شكست هايش از بيداري و بصيرت اسلامي در چند سال اخير
تكميل شود.
2- آسيب شناسي، امري سهل و صعب است. آسان به هنگام قضاوت
درباره ديگري و صعب به هنگام ارزيابي خود. مثال غفلت خيلي از ماها، مثال
مدادي است كه پشت گوش بگذارند و پي آن همه جا را زير و رو كنند. آدمي اغلب
در نقطه كور رادار خويش قرار دارد يا در تمثيل، به صفحه مونيتور دوربين هاي
كنترلي مي ماند كه بايد واقعيت ها را نشان دهد اما چون تصويرهاي كاذب و
مجازي در مقابل دوربين ها گذاشته اند، واقعيت را نشان نمي دهد. اميرمؤمنان
علي عليه السلام در خطبه 223 (برخي نسخه ها خطبه 214) نهج البلاغه، انسان
فريب خورده و از خود متشكر را اين گونه تصوير مي كند؛ «بي حجت ترين در مقام
سؤال و بازخواست، و بي عذرترين در جايگاه فريب خوردگي! شديدترين جهالت
درباره خويشتن، گريبان او را گرفته است». آيا انسان مجاهد مي تواند حجتي
براي هنگام بازخواست نداشته باشد؟!
كلام الله مجيد را كه مي گشايي و حمد
الهي را كه بر زبان جاري مي سازي، اولين آيات «تمايز» مؤمنان چشم نوازي مي
كند. اين كتابي كه ترديدي در آن نيست، هدايت است براي پرهيزگاران. و
پرهيزگاران؟! نخستين و برجسته ترين ويژگي شان ايمان به ماوراي عالم ماده
است. «الذين يؤمنون بالغيب». اين باور همچنان كه بسط يد بلامعارضي به
مؤمنان مي دهد، دست آنان را مي بندد از اينكه عوامانه و عرفي (پوپوليستي و
سكولار) رفتار كنند. پوپوليسم و سكولاريسم- رفتار باري به هر جهت و اباحي-
با شخصيت و اصالت مؤمنانه جور درنمي آيد. درست است كه جهان، جهان داد و
ستد و معامله است و انسان مدام چيزي مي دهد و چيزي مي ستاند اما اين معامله
براي مؤمن آداب و اقتضائاتي دارد؛ اگرنه او هم در حلقه انبوه آدمياني درمي
آيد كه ذاتاً در خسرانند و در اصل سرمايه زيان مي كنند. هر چيز بهايي دارد
و بهاي رضوان خدا در وسعت حقيقي حيات- حيات نهان از ديدگان ما- پاكيزگي و
پرتلاش بودن و پيراستگي است.
صداي علي بن ابيطالب عليه السلام همچنان
در گوش روزگار طنين افكن است:«كجايند برگزيدگان و صالحان شما؟! كجايند
آزادگان و رادمردان شما؟! كجايند آنها كه در كسب و داد و ستد خود اهل ورع و
پرهيزگاري، و در رفتار اهل تنزه و پيراستگي هستند؟!... آيا بدون زشت شمردن
و تغيير و جلوگيري از فساد مي خواهيد مجاور خداوند در دار قدس و عزيزترين
اوليا نزد او باشيد؟ هيهات! با رضوان خدا خدعه نتوان كرد و به رضايت او جز
به طاعت حق نتوان رسيد. لعنت خدا بر امركنندگان به معروف كه خود، آن را ترك
كنند و نهي كنندگان از منكر كه خود بدان عمل نمايند!» (خطبه 129 نهج
البلاغه). كم فروشي و غشّ در اين معامله، پدر و پدر جد هر مؤمن معمولي را
درمي آورد تا چه رسد سياستمدار و نخبه پيشاهنگ ديگران. گويا مرز مفلحان و
لعنت شدگان در اينجا بسيار باريك است. لابد مي شود كلكسيوني شگفت انگيز و
باورنكردني از نخبگان آمر به معروفي پيدا كرد كه در زمره لعنت شدگان جاي
گرفته اند، محروم از كمترين رحمت واسعه الهي؛ حال آن كه حسابي ممنون از خود
بودند. مضحك است اما حقيقت دارد تشكر از خود براي كار نكرده و رنج نكشيده!
«گمان مبر آنها كه از اعمال خود شادمان مي شوند و دوست دارند در قبال كاري
كه نكرده اند ستايش شوند، از عذاب رهايي پيدا مي كنند. و براي آنها عذاب
دردآور است» (آيه 188 سوره آل عمران). نكند حكايت اصولگرايي و انقلابي گري و
خدمتگزاري و سياست ورزي برخي از ماها همين باشد؟! چرا ما در زمره مجاهدان و
مفلحان نباشيم؟
3- انسان از شنيدن خبر درگذشت كساني كه آنان را كم يا
بيش مي شناسد، جا مي خورد. مثل همين خبر درگذشت يكي از نامزدها دو هفته
مانده به انتخابات. ان شاءالله كه غفران و رضوان الهي شامل حال وي باشد.
تقدير الهي همين گونه است. شمارش معكوس عمر انسان كه به صفر رسيد، اجل لحظه
اي مهلت نمي دهد. گويا سرجلسه آزمون است. آنها كه حواس جمع تري دارند،
دقايق پاياني آزمون را در مي يابند و بهره مي گيرند و شماري كه غرق در
خودند، ناگهان مي شنوند: قلم ها بالا! ديگر حق نوشتن نداريد. باز هم صداي
مولاي متقيان است در گوش روزگار و در جان پرهيزگاران: «بندگان خدا، پس همين
حالا بكوشيد در حالي كه زبان ها براي گفتن گشوده و بدن ها سرپا و اعضاء-
براي حركت- در انعطاف و مجال فراهم است» (خطبه196). «تقوا كليد درستكاري و
توشه روز بازگشت و مايه آزادي از هر بردگي و نجات از هلاكت است. بكوشيد در
حالي كه عمل هنوز بالا مي رود و توبه سود مي بخشد و دعا شنيده مي شود و حال
شما آرام است و قلم ها به نوشتن در جريان». (خطبه230). «بكوشيد در حالي كه
هنوز نفس مي كشيد و نامه هاي عمل گشوده و در توبه باز است و انسان
رويگردان را مي خوانند و گنهكار اميدوار است؛ پيش از آن كه عمل متوقف شود و
مهلت ها پايان پذيرد و اجل سرآيد» (خطبه 237). «بندگان خدا خود را بسنجيد
پيش از آن كه شما را وزن كنند و محاسبه كنيد پيش از آن كه حساب بكشند. و
نفس بكشيد پيش از آن كه گلو تنگ شود. و فرمان ببريد قبل از آن كه شما را به
زور به راه بيندازند. و بدانيد هر كس خود را ياري ندهد تا از جان خود
اندرزدهنده و بازدارنده اي داشته باشد، ديگري بازدارنده و پند دهنده او
نخواهد بود».(خطبه90)
4-مي شد در اين نوشتار رفتار طوايف گوناگون همراه
انقلاب را آسيب شناسي كرد كه چرا ريزش كردند يا در زمره رويش ها قرار
گرفتند. مي شد مرور كرد آسيب ديدگي آنها كه به نقش آفرينان فتنه 88 معروف
شدند يا ديگراني كه در حلقه انحراف هاي ديگري افتادند. مي شود «جبهه متحد» و
«جبهه پايداري» و رفتار هر يك از آنها را در قاب انتخابات سنجيد يا پيش از
آن، كارنامه طيف هاي اصولگرا در همين مجلس هشتم را بازخواني كرد كه كجا
اوج گرفتند و كجا لنگيدند. يا، چندان سخت نيست قضاوت درباره صاحب منصبان
حاضر و ماضي؛ كه تك تك آنان و حلقه هايشان در چهار سوق سياست چه دادند و چه
ستاندند؟ سود كردند يا زيان ديدند؟ كم فروشي و بنجل فروشي كردند يا
كاسباني بودند كه حبيب خدا شدند؟ سياستمداراني اهل شريعت و اهل مراعات خط
اتوي فضيلت ها بودند يا خداي نكرده، به اسم انقلابي و خط امامي و اصولگرا
بودند اما به رسم، عرفي و سكولار شدند؟ آيا از عمق جان و بن دندان باور
كردند بشارت پروردگار را كه «انّي لا اضيع عمل عامل منكم من ذكر او انثي» و
«ما عندالله خير للابرار»؟ يا سود و خير و پاداش را در قاب بده بستان هاي
رايج عرصه سياست و قدرت جستند؟
مي شود هم قضاوت نكرد و «انتخابات»ها را
يكي پس از ديگري گذاشت و گذشت، همچنان كه انتخابات مجلس نهم با همه اهميت
به سر مي آيد و مي گذرد. افق ديد مجاهدان راه حق آن گونه كه مقتداي حكيم
انقلاب مي بيند و نشان مي دهد، بسي بلندتر از اين ايستگاه ها و منزل هاست.
آنها كه در اين ايستگاه ها گير افتادند، زيان كردند و آنها كه از ياد بردند
وسط ميدان جنگ بزرگ و پراتفاقي به وسعت جهان جديد هستند، معبر آسيب ها و
لطمات بزرگي را گشودند كه شايد تنه به تنه مقصران ناكامي در احد و صفين
بزند. غافل شدن از اولويت هاي اين آوردگاه بزرگ، پشت كردن به هشدار
اميرمومنان است كه «انّ اخا الحرب الأرق و من نام لم ينم عنه. مرد جنگي
بيدار است و هر كس بخوابد، دشمن او خواب نمي رود.»
رحمت خدا بر مجاهدان
راه حق! آنها كه جهاد و مجاهدت را «دري از درهاي بهشت، گشوده به روي اولياي
خاص الهي، و لباس تقوا و زره محكم و سپر استوار الهي» يافتند كه «هر كس آن
را از سر رويگرداني واگذارد، خداوند لباس ذلت بر تنش بپوشاند و شامل بلا
كند». مولاي ما! تو كه ايستاده اي پيشاپيش مردم و آنها را به بسيج شدن براي
جهاد با اردوگاه اموي فرا مي خواني! بگو كه نگراني از خوار كردن مومنان
يكديگر را و به دوش هم انداختن، كارها را! «آگاه باشيد كه من شما را شب و
روز و پنهان و آشكار، براي پيكار با اين قوم فراخواندم و گفتم با آنها
بجنگيد پيش از آن كه با شما بجنگند. به خدا سوگند با هيچ گروهي در خانه شان
نجنگيدند مگر اينكه آنها را ذليل كردند. اما شما تكليف جهاد را به گردن
يكديگر انداختيد و همديگر را دچار خواري و خذلان كرديد تا دشمن از هر سو به
شما تاخت...» (خطبه 27 نهج البلاغه).
قل اعملوا فسيري الله عملكم و رسوله و المومنون ثم تردّون الي عال م الغيب و الشهاده فينبّئكم بما كنتم تعملون.
محمد ايماني