به گزارش بولتن نیوز ، سبحان محقق:«عادیسازی» در عرصه دیپلماتیک، برای خودش فلسفهای دارد. در عادیسازی بهطور خلاصه، هدف این است که زشتی و قبح یک اقدام در نزد افکار عمومی، از بین رفته و این اقدام، تبدیل به امری عادی شود.
در عادیسازی، برداشتن قدم اول، بسیار مهم است، چون پیامدهای پیشبینی نشدهای را ممکن است داشته باشد. اما، وقتی قدم اول برداشته شد و اتفاقی هم نیفتاد، همه چیز عادی میشود و پس از آن است که قدمهای بعدی، یکی پس از دیگری، برداشته میشود.
به عبارت دیگر، اقدام اولیه، بسیار مهم است و جرأت میخواهد. پس از اینکه قدم اول برداشته شد، همه چیز عادی میشود و این سیاست تاکنون، بارها در جوامع مختلف نتیجه داده است. بهعنوان مثال، چین کمونیست برای قاطبه آمریکاییها، بهعنوان یک کشور دشمن محسوب میشده و این احساس از سال 1349 تا چند دهه ادامه داشته است.
اما، در دهه 1970 زمانی که «هنری کیسینجر» در دستگاه سیاست خارجی آمریکا نقش موثری داشته است، به مرور و با سفری که به پکن داشت، توانست چین را از دشمن خطرناک به یک کشور رقیب تبدیل کند. دیدار کیسینجر با مقامات چینی، این تأثیر را بر افکار عمومی آمریکاییها داشت که توانست، از قبح چنین دیدارهایی که در آینده صورت میگرفت بکاهد. در هر حال، سیاست عادیسازی کیسینجر در ارتباط با چین، نتیجه داده است.
در ارتباط با رژیم صهیونیستی نیز «جارد کوشنر» داماد «دونالد ترامپ» رئیسجمهور سابق آمریکا، و مسئول پرونده فلسطین، میخواست از همین منطق پیروی کند. او قصد داشت ابتدا یک کشور را برای ایجاد روابط با رژیم صهیونیستی پیشقدم نماید و سپس، بر شمار کشورهایی که با این رژیم روابط خود را علنی میکنند، بیفزاید. در چارچوب همین سیاست بود که امارات انتخاب شد، تا بهعنوان اولین کشور، چنین ریسکی بکند. اینکه چرا دولت ابوظبی پذیرفت که به این اقدام زشت تن در دهد، بحث جداگانهای را میطلبد.
در هر حال، پس از اینکه دولت امارات، روابط پنهانی خود با اسرائیل را علنی کرد، نوبت به کشورهای دیگری مثل بحرین، سودان و مراکش رسید. اما، یارگیری کوشنر در همین جا متوقف شد و کشورهایی مثل مصر و اردن نخواستند چنین ریسک خطرناکی بکنند و حتی کشور عربستان و شخص «محمد بنسلمان» ولیعهد این کشور، که صحنهگردان کل ماجرا بوده، هم جرأت نکرده است که پا پیش بگذارد و روابط ریاض با اسرائیل را علنی بکند.
این اتفاق در واقع، نخستین ضربه به عادیسازی بوده است. به عبارت دیگر، برخلاف منطق همیشگی و همه جایی عادیسازی، که در ابتدای مقاله به آن اشاره شده است، این منطق در غرب آسیا نتیجه نداده است!
در ارتباط با اینکه چرا منطق عادیسازی درخصوص رژیم صهیونیستی جواب نداده است، به نکاتی چند در اینجا اشاره میشود؛ اول اینکه، دولتی که کل ماجرا را مدیریت میکرده، دولت «دونالد ترامپ» در آمریکا بوده است. همانطور که میدانیم، ترامپ بهعنوان یک تاجر سابق، نسبت به تحولات خارجی نگاه عمیقی نداشته و سطحینگر بوده است. او بهخاطر ویژگیهای شخصی خود، همین سطحینگری را به دستیارانش تحمیل میکرده و از آنها میخواسته است که منویات و اوامرش را عملی بکنند.
درخصوص بحران اعراب و اسرائیل و یا بهطور دقیقتر، بحران اشغالگری رژیم صهیونیستی هم ترامپ، بسیار سادهاندیش و سطحینگر بوده است. او صورتبندی جدید قدرت در منطقه غرب آسیا را نادیده گرفت و یا اصلا نسبت به این صورتبندی، ناآگاه بوده و آن را جدی نمیگرفته است. همان طور که میدانیم، طی دهههای گذشته تاکنون، قدرتی که مقابل رژیم صهیونیستی شکل گرفته است و هرچه زمان میگذرد، قویتر میشود، جبهه مقاومت است. این جبهه، دشمن واقعی اسرائیل بوده و قصد دارد این رژیم را از بیخ و بن براندازد.
در مقابل جبهه مقاومت نیز جبههای از کشورهای عربی و غربی و رژیم عبری قرار دارد. اما، در طرح کوشنر و یا ترامپ، این صورتبندی نادیده گرفته شده بود. آنها به هر دلیلی، از کشورهایی خواستهاند پا پیش بگذارند و روابط خود را با اسرائیل عادی بکنند که اصولا از قبل، متحد این رژیم بهحساب میآمده و در مقابل جبهه مقاومت ضد صهیونیستی قرار داشتهاند! در میان جوامع عربی و اسلامی، کم و بیش همه میدانستهاند که بین کشورهایی مثل امارات، عربستان، بحرین، مراکش و حتی مصر، با رژیم صهیونیستی مناسبات پنهانی و حتی علنی خیلی گستردهای برقرار است. این را نیز همه میدانستهاند که رژیمهای مرتجع عربی دشمنان قسمخورده جریانها و جنبشهای مقاومت، بهویژه جنبش حزبالله لبنان و گروه حشدالشعبی عراق هستند.
بنابراین، با توجه به چنین بستری، طبیعی است که عادیسازی امارات و بحرین با اسرائیل در مقابل دوربینها، به مثابه یک خیمهشببازی دانسته شود! به هر ترتیب، در این ماجرا و ماهها قبل از اینکه جنگ 11 روزه اخیر غزه دربگیرد، عادیسازی نتیجه نداده و همین پیامد، سران ابوظبی، ریاض و منامه را بسیار نگران کرده بود.
بسیاری از کارشناسان روی این نکته متفقالقول هستند که از جمله پیامدهای مثبت جنگ خونین اخیر غزه، انزوای شدید کشورهایی مثل امارات، بحرین و عربستان بوده است. زیرا این جنگ قبل از هر چیز، همهچیز را به عقب برگردانده و پردهها را کنار زده است.
در جنگ اخیر غزه، یک بار دیگر ثابت شد که اسرائیل یک رژیم جنایتکار است. علت این جنگ نیز همانطور که میدانیم، دستدرازی رژیم صهیونیستی و شهرکنشینان به خانهها و املاک مردم در محله «شیخ جراح» بیتالمقدس و تعرض آنها به مسجدالاقصی بوده است. این اتفاقات نشان داد که رژیم صهیونیستی نه تنها از سیاست اشغالگری و تعرض به فلسطینیان فاصله نگرفته است، بلکه در پیگیری این سیاست بسیار مصر است.
اکنون و در شرایط پسا غزه، امارات، بحرین و عربستان هیچ پوششی برای دفاع از خود ندارند و افکار عمومی منطقه و جهان آنها را همدست رژیم صهیونیستی در جنایت علیه کودکان و زنان فلسطینی و در دستدرازی به اموال آنها میدانند. به همین خاطر، هر جا که در حمایت از ملت مظلوم فلسطین تظاهراتی برپا میشود، و در هر کشوری از جهان که راهپیمایی صورت میگیرد، علیه بنسلمان و سران امارات و بحرین نیز شعار داده میشود.
جنگ اخیر غزه، عادیسازی را به کما برده و یا بهتر است که بگوییم، آن را کشته است. در واقع، سه چیز سبب این مرگ مغزی شده است؛ مقاومت، موشک و تونلهای زیرزمینی.
جبهه مقاومت در جنگی که اخیرا با اسرائیل داشته، به همگان نشان داده است که در نیل به آرمانها و اهداف خود، بسیار قاطع و مصمم است.
رزمندگان مقاومت و رهبران آنها، به پیروزی خود و آزادسازی فلسطین، ایمان کامل دارند و در این مسیر، از هرگونه ایثار و جانفشانی، دریغ نمیکنند. طبیعی است که چنین روحیهای، کاملاً مقابل عادیسازی قرار میگیرد و با کسانی که دست به عادیسازی روابط با رژیم اسرائیل بزنند، درمیافتد. این قضیه، امر پنهانی نیست و در آینده آشکارا عربستان، امارات و بحرین را به چالش خواهد کشید و این رژِیمهای مرتجع، تاوان سازش و عادیسازی را خواهند داد.
اما، دو مورد دیگر ذکر شده در بالا، یعنی موشک و تونلهای زیرزمینی، بهعنوان یک تاکتیک جنگی موفق، علاوه بر اینکه سران رژیم صهیونیستی را نگران کرده، باعث وحشت سران ریاض، ابوظبی و دوحه نیز شده است. در جنگ اخیر، هر موشکی که در قلب تلآویو فرود میآمده، قلب سران رژِیمهای مرتجع عربی را نیز به درد میآورده است. این موشکها از هر ضربهای، برای سران ریاض و ابوظبی سهمگینتر بوده است. همانطور که پیشبینی میشد، آنها نگران آینده خود هستند و میدانند که دیگر در منطقه و میان جوامع اسلامی جایگاهی ندارند.
از لحاظ نظامی، واقعیت این است که هیچ نیرویی یارای مقابله با موشکهای مقاومت را ندارند و هیچ نیرویی نیز نمیتواند تونلهای رزمندگان فلسطینی را کشف کند.
در جنگ اخیر غزه، علاوه بر رژیمهای غربی و عبری، رژیمهای مرتجع عربی نیز رودست خوردهاند. این نبرد، روند عادیسازی را عملاً به زبالهدان تاریخ انداخته است.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com