به گزارش بولتن نیوز، روزنامه فایننشال تایمز چندی پیش در مقالهای نوشت که امارات متحده عربی تلاش دارد سیاست خارجی-امنیتی خود را در منطقه به سیاست دیپلماسی و کاهش تنش تغییر دهد.
به نوشته العدسه، این موضوع در ماههای اخیر در امارات محل مناقشه و بحث بوده و ابوظبی تلاش دارد در دوره جو بایدن خود را دولتی سازنده و نه مخرب در منطقه معرفی کند، اما باید دانست که حقیقت هیچ وقت دور از واقعیت نخواهد بود و واقعیت امر این است که ابوظبی همچنان یک بازیگر تنشآفرین در منطقه است و آمادگی این را دارد تا تمامی ابزارهای قدرت خود را برای تحقق اهدافش به کار گیرد و این کار را به دور از هیاهو و پشت پرده و با عقلانیت بیشتری انجام دهد.
طبق این تحلیل در چالشی برای قدرت سخت و نرم، کشورهای عربی شورای همکاری خلیج فارس به همسویی راهبردی برای تجمیع منابع قدرت و نفوذ ادامه میدهند و نظر به وسعت کم جغرافیایی و جمعیت اندکشان، همچنان برخی تحلیلگران به شکل نادرستی در زمان تلاش برای فهم موضع ابوظبی در منطقه، از معیارهای کلاسیک قدرت بهره میبرند.
در امارات، اتحادیه هفت امارت به رهبری سه برادر از خاندان آل نهیان (محمد، منصور و طحنون بن زاید) تقلیل یافته و سیاست این کشور بر مبنای ایدهها و آرزوهای این سه برادر پیش میرود و تلاش دارند تمامی ابزارهای فزاینده قدرت را برای تحقق اهداف استراتژیک خود در لیبی، یمن و شاخ آفریقا به کار بگیرند. اما از آنجایی که امارات به طور کامل از ابزارهای کلاسیک قدرت تهی است، به الگو و نمونه جنگ نیابتی تبدیل شده و اقدام به تشکیل شبکهها و گروههای محلی یا استخدام مزدوران خارجی برای ایجاد یک جنگ نیابتی در کشور مورد هدف روی آمده است. ابوظبی در این میان از بدنامی احتمالی در یک جنگ مستقیم خود را دور میکند و هم مانع کشته شدن نیروهای نظامی خود میشود و این گروههای سیاسی و نظامی و شبهنظامیان هستند که تلاش میکنند ثروت نفتی امارات را به قدرت سخت و نرم تبدیل کنند.
در این مسیر امارات سعی میکند با وجود تمامی دشواریها اهداف استراتژیک خود را پیش ببرد. در این راستا زمانی که بازرس کل مبارزه با تروریسم پنتاگون در آفریقا، گزارشی از حمایت مالی ابوظبی از مزدوران روسی در لیبی منتشر کرد، یا زمانی که امارات شروع به همکاری با چین در زمینه توسعه تکنولوژیهای امنیتی و هوش مصنوعی کرد، مورد انتقاد وسیع واشنگتن قرار گرفت اما سعی کرد در برابر این انتقادات بایستد. برعکس دولت سعودی که عموما در برابر فشارهای آمریکا، کوتاه میآید، ابوظبی در برابر انتقادات واشنگتن سعی میکند با دیپلماسی روابط عمومی پاسخ دهد.
به عنوان مثال دولت آمریکا مقامهای اماراتی را برای حذف تجهیزات شرکت فناوری چینی «هوآوی» از شبکههای ارتباطی خود تحت فشار قرار داده و حتی متحدش را به احتمال از دست دادن معامله خرید جنگندههای «اف-۳۵» تهدید کرده است.
یکی از ابزارهای امارات برای کاهش فشارهای آمریکا، نزدیکی به اسرائیل است و اماراتی با توافق صلحی که با تل آویو امضاء کردند، اکنون یک متحد راهبردی آمریکا را در کنار خود دارند، تا جایی که «علی راشد النعیمی» رئیس کمیته دفاع، داخلی و روابط خارجه در شورای ملی فدرال امارات طی یادداشتی که در نشریه آمریکایی «نیوزویک» منتشر شد، به طور کم سابقهای به حمایت از اسرائیل در جنگ اخیر غزه پرداخت و ایران و حماس را عامل رنج مردم فلسطین معرفی کرد.
«عبدالله بن زاید» وزیر خارجه امارات نیز گفته است که امیدواریم که توافق امارات و اسرائیل الهام بخش دیگر کشورها در منطقه باشد تا تصویر آینده را از نو بسازند.
احاله مسئولیت
اماراتیها تلاش دارند آرزوی بزرگ خود برای برپایی امپراتوری تجاری جدید در گذرگاههای بین شرق و غرب را تحقق بخشند و در یک دهه گذشته بر این باور هستند که با خروج غرب از منطقه، آنها میتوانند با یک حکومت مستبد و ضد انقلابهای منطقه این خلأ را پر کنند و با بهره بردن از ظلم و ستم و نابرابری در کشورها گروههای شبه نظامی را ایجاد کرده و از آنها در راستای طرح استعماری خود بهره ببرند.
به عنوان مثال در سومالی، ابوظبی از گروههای جداییطلب در منطقه «پورتلند» حمایت میکند تا آنها به عنوان نیرویی برای مبارزه با دزدان دریایی در خدمت امارات باشند و این کشور بتواند خود را به منطقه شاخ آفریقا که دارای اهمیت راهبردی است برساند. در یمن نیز امارات از تشکیل گروه جدایی طلب «المجلس الانتقالی الجنوبی» حمایت کرد تا مسیر خود را برای راهیابی به گذرگاههای آبی یمن هموار کند. این گروه هم اکنون اصلیترین بازوی امارات در یمن محسوب میشود. اخیرا نیز نهادهای اطلاعاتی در منطقه از اقدام امارات برای ساخت یک پایگاه نظامی در جزیره «میون» در نزدیکی گذرگاه «باب المندب» در یمن خبر میدهند، گذرگاهی که گلوگاه تجارت میان شرق و غرب محسوب میشود و اهمیت بسیار بالایی دارد.
اما در لیبی، امارات پس از انقلاب سال ۲۰۱۱، به حمایت از گروه شبه نظامی موسوم به «ارتش ملی لیبی» تحت فرماندهی «خلیفه حفتر» روی آورد. قدرتیابی خلیفه حفتر این امکان را به امارات میدهد تا به آبهای شرق لیبی تسلط بی سابقهای داشته باشد. علاوه بر این حقوق شبهنظامیان روسی «واگنر» که برای حمایت از «خلیفه حفتر» به لیبی اعزام شدهاند را نیز پرداخت میکند.
در کشورهای الجزایر، تونس و مغرب نیز برخی گروههای سیاسی هر از چند گاهی نسبت به فعالیت امارات برای جذب افراد و احزاب هشدار میدهند.
تغییر روش
وبگاه العدسه در بخش پایانی نوشت که نباید چنین تصور کرد که امارات به شکل عملی از یمن و لیبی و سومالی و دیگر مناطق عقبنشینی کرده است، بلکه میتوان گفت که ابوظبی در چارچوب شرایط سیاسی موجود، از استراتژی توسعهطلبانه خشن خود به سمت استراتژی تثبیت موضع و توسعه نرم پیش رفته است. سیاست تخریبی امارات متوقف نشده و پس از این نیز پیش بینی نمیشود که متوقف شود، اما شاید بتوان گفت که دیگر به وضوح سابق نخواهد بود.
امارات با حرکت در سایه و بر عهده نگرفتن اقداماتش تلاش خواهد کرد تا به شکل فعالتری کارویژه خود را به گروههای مزدور محول کند و خود را از مسئولیت حنایت جنگی برهاند. حتی اگر نیروهای اماراتی در یمن و لیبی در ماههای اخیر کاهش یافته باشد هم نباید تصور اشتباهی به وجود آید؛ سیاست کشورهای عربی حوزه خلیج فارس سیاست کاهش حضور نخواهد بود، بلکه آنها به سمت تثبیت و نفوذ بیشتر حرکت میکنند.
انتهای پیام/
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com