رهبر انقلاب، با اینکه از تمامی اهداف و نیات پلید این قوم آگاه است، هیچ گاه فرصت حضور در عرصه را از آنان دریغ نمی کند. در سرآغاز این مکتوب، باید این پرسش را مطرح کرد که اگر به راستی افرادی قصد براندازی جمهوری اسلامی را داشته اند، چرا اساسا به آنان اجازه حضور در انتخابات داده شد؟
خبرگزاری فارس:
کسانی در ایران عقیده دارند که «براندازی جمهوری اسلامی»، بیشتر یک توهم توطئه در ذهن حامیان سیستم است تا واقعیت. آنان اینگونه استدلال می کنند که رخدادهایی چون حوادث پس از انتخابات دهم ریاست جمهوری، نه یک تدارک، که نوعی «بحران موخر» است که بعضی حرف ها در مناظره ها و بعضی سوء مدیریت ها آن را به وجود آورده و هشت ماه کشور را به آشوب کشیده است. آنان می گویند چگونه ممکن است سابقون انقلاب علیه آن شمشیر کشیده باشند؟! خلاصه کلام آنکه آنها براندازی را افسانهای ذهنی می دانند که مابازاء واقعی دقیقی در جهان خارج ندارد.
اینگونه نگرش به مسائل برای کسانی که سن سیاسی شان از خردادماه 88 یا اندکی پیش و پس از آن آغاز می شود و شناختی از سابقه بازیگران و جریان های سیاسی ندارند، شاید قابل قبول باشد. اما آنکه با خط سیر حوادث گونه گون تاریخی آشناست و مقصد و مقصود مسافران را می داند و می شناسد، نه تنها استدلال هایی از این دست را نمی پذیرد، بلکه حتی به راحتی از فتنه های فردا نیز خبر می دهد و کودکان سیاسی را شگفت زده کرده، بعضا به ارتباط با محافل امنیتی و اطلاعاتی هم متهم می شود.
برای رسیدن به بلوغی اینچنین، کف ها را باید کنار زد و به عمق ماجرا نگریست. درک برخی نکات بدیهی که حتی زمانی دراز پیش چشم آدم بوده، گاه نیاز به موقعیتی دارد که کلیـت تصویر به اجزا معنی بخشد. چه، ظاهر فریبنده همه دعواهای سیاسی ایران در سال های پس از 1357 آن است که انقلاب اسلامی نیز مانند اکثر انقلاب های قرن بیستم میلادی، «فرزندان خود را می خورد» و اگر امروز شخصیت هایی سابقا مورد تائید حضرت امام(ره)، در دوران بعد از رحلت ایشان متهم به ستیز با انقلاب اسلامی می شوند، درستی این گزاره را حکایت می کند. حقیقت اما آنست که انقلاب اسلامی، مانند همه تفاوت های بنیادینی که با دیگر انقلاب های بشری دارد، ناقض این گزاره مشهور نیز هست و می توان یکی از اهداف کتاب «سودای سکولاریسم» را اثبات همین مدعا دانست.
آنچه برای برخی ناظران باورکردنی نیست، این است که یاران امام(ره) به ولی بعد از امام خیانت نمایند و به سود دشمنان انقلاب، او را تضعیف! خیانت خدمتگزار؟ حق کشی حق پرست؟ دشمنکامی دوست؟ باورکردنی نیست! ولی چه باید کرد این باورنکردنی ها همه روی داده اند و هیچ کدام انکار کردنی نیست.
«سودای سکولاریسم» صرفا روایت زندگی شخص «سید محمدخاتمی» نیست. نویسنده، خواننده را با زندگی سیاسی خاتمی همراه می کند تا او از نزدیک شاهد مراحل رشد و نمو یک «جریان سیاسی خاص» قرار گیرد و نسبت آن جریان و بازیگرانش با انقلاب و جمهوری اسلامی برایش روشن شود. از این طریق است که می توان فهمید آیا انقلاب راه کج کرده و در حال بلعیدن برخی سابقون خویش است یا خیر، انقلاب در مسیر تعریف شده خود قرار دارد و حامیان دیروز، به کدام دلیل و علت، امروز ردای خیانت و انحراف به تن کرده اند؟!
«سودای سکولاریسم» حکایت افراد و جریانی است که علی رغم نداشتن اعتقاد به مبانی انقلاب و جمهوری اسلامی، از جمله اساسی ترین اصل آن یعنی ولایت فقیه، در برهه ای نقاب نفاق به صورت می زنند و با بهره برداری از شرایط انقلابی، شعارهایی تند سر می دهند، دست به حمایت هایی آتشین از مواضع رسمی و اعلانی نظام می زنند و به سهولت در هرم قدرت سیستم صعود می کنند؛ اما چون در این سیر از قبضه کردن کامل قدرت ناکام می مانند، علیه نظام شمشیر می کشند و سراغ همان اصل بنیادین و مصداقش می روند: سودای جدا کردن دین از سیاست را در ذهن می پرورانند تا از این طریق، ولایت فقیه را از سیستم حذف نموده، نوعی لیبرال دموکراسی غربی را در ایران حاکم سازند و به سبک سیاستمداران غربی نیز، با توسل به زر و زور تزویر، بر مسند قدرت تکیه زنند؛ این است حکایت شکل گیری جریان برانداز در ایران که در برهه های گوناگون، به انحاء و اشکال مختلف خود را نشان داده است.
اما در این میان، سوزناک ترین نتیجه ای که ممکن است خوانندگان سودای سولاریسم از این کتاب بگیرند آنکه، براندازان، از همه فرصت هایی که نظام برایشان فراهم می کند، برای زمین زدن آن بهره می برند و اما رهبر انقلاب، با اینکه از تمامی اهداف و نیات پلید این قوم آگاه است، هیچ گاه فرصت حضور در عرصه را از آنان دریغ نمی کند. لذا همینجا، در سرآغاز این مکتوب، باید این پرسش را مطرح کرد که اگر به راستی افرادی قصد براندازی جمهوری اسلامی را داشته اند، چرا اساسا به آنان اجازه حضور در انتخابات داده شد؟ آیا نباید آیت الله خامنه ای به خاطر ضعف در سیاستمداری و کشورداری و ارتکاب این خطاهای تاریخی مورد مواخذه قرار گیرد؟ دکتر «علی شریعتی» پاسخ زیبایی به این پرسش ها دارد که هر چند اندکی طولانی است، اما ارزشش را دارد که عینا در اینجا آورده شده و مبنای تحلیل خواننده از رفتار رهبر نظام اسلامی با مخالفین و براندازان نظام قرار گیرد:
با هم رفتهاند بیتالمال را تحویل بگیرند؛ حضرت امیر، امیر جدید است و طلحه و زبیر هم وزرای جدیدند. حالا که رژیم جدید روی کار آمده، دارند بیتالمال را تحویل میگیرند. خازن بیتالمال صورت میدهد و (وقتی که) آنها میخواهند بنشینند و صحبت کنند، علی چراغ را خاموش میکند. میگویند «چرا چراغ را خاموش میکنی؟» علی میگوید «حالا میخواهیم صحبت کنیم و صحبت احتیاج به نوشتن ندارد؛ بنابراین این نور لازم نیست، و چراغ (هم مال) بیتالمال است». این، نه بخاطر اینست که حضرت امیر میخواهد از آن نکتهسنجیهای خیلی مقدسمآبانه کند! این مسأله معنی خیلی عمیقتری داشت. میخواهد به اینها بگوید که «آقا، ول معطلید، بروید! در اینجا یک قطره موم بیتالمال نباید بیهوده بسوزد. هزار مملوک برای تو کار میکنند، ولی در این رژیم خبری نیست. برو دنبال کارت؛ در عین حال که البته خیلی به ما لطف کردی، و در آن اعتصاب سقیفه شرکت کردی، و در شورا میخواستی به ما رأی بدهی و قوم و خویش هم هستی، و طلحه و زبیر هم هستید، ولی اینجا خبری نیست».
اینها میگویند «خوب، پس به ما اجازه بده که به سفر حج برویم». اینها میخواهند (به عنوان) سفر حج به آنجا بروند و عایشه را بردارند و از کینههایی که به خاندان پیغمبر دارد، استفاده کنند، و معلوم است که دارند برای طغیان میروند، ولی بهرحال الان طغیانی نکردهاند، دو انسانند که، ولو با علی مخالفند، حق دارند به مسافرت بروند، حق دارند به سفر حج بروند، حق دارند که از آنجا خارج شوند، و نمیشود از این حق محرومشان کرد؛ حق دو انسان است که بروند.
(طلحه و زبیر) میروند و جنگ جمل را راه میاندازند، در صورتی که علی میتوانست هر دوی آنها را توقیف کند و نگذارد بروند، و (در این صورت)توطئه خوابیده بود. اما اینجا فقط دو نفر قربانی نشده بودند. اگر علی جلوی اینها را میگرفت، فقط دو نفر حقشان پایمال نشده بود، (بلکه) به عنوان نمونه، حق انسان پایمال شده بود، حقی که علی مظهر پاسداری آن است. علی نیامده که جلوی توطئهها را بگیرد و حکومت را ادامه بدهد و دشمن را بکوبد. اگر علی را با این ملاک حکومت بسنجیم، همهی اینها قابل انتقاد است؛ اما اگر با ملاک نمونهسازی، یعنی امامت بسنجیم، هر گاه علی جز این انجام میداد، به عنوان حاکمِ لایقِ سیاستمدارِ مقتدر و موفق در تاریخ تلقی میشد، اما به عنوان یک امام هرگز، زیرا امام حق دارد شکست بخورد، اما حق ندارد که دامنش لکهدار باشد. در جایی که موفقیت او و حکومت او موکول به نادیده گرفتن حق یک فرد است، امام به عنوان یک مجسمه مطلق ارزشهای متعالی، باید که برای همه نسلها تابلو، نمونه و مظهر باشد. برای حفظ همان حق یک فرد، باید شکست خودش را و همه پریشانیها و بدبختیهای خودش و خانوادهاش را تحمل کند، تا دستش به ناحق آلوده نشود.1
این است معنای رهبری دینی و ولایت فقیه؛ و اینگونه است تفاوت نظام سیاسی دینی با نظامات غیر آن.
«سودای سکولاریسم»، مشتمل بر هفت فصل است. در فصل نخست با عنوان «سکولاریسم اسلامی»، مبانی نظری کتاب که در حقیقت عقبه فکری جریان برانداز در ایران است تبیین شده و سپس نگارنده طی نظریه «توحید و شرک در سیاست»، امکان و امتناع سکولاریزه شدن اسلام را از منظر بنیادی ترین اعتقاد اسلامی یعنی توحید، بررسی کرده است.
فصل دوم، »فرزند آیت الله»، به بررسی ویژگی های خانوادگی خاتمی، شرایط سیاسی دوران کودکی او، روند تحصیلات،چگونگی شکل گیری ایده جدایی دین از سیاست در ذهن خاتمی و نهایتا به نسبت او با انقلاب اسلامی و نقشش در رویدادهای پیش از انقلاب می پردازد.
فصل سوم، «از کیهان تا کیان»، با بازگشت خاتمی از آلمان به ایران آغاز می شود. در این فصل خواننده با چگونگی رشد خاتمی در هرم قدرت نظام آشنا می شود. فصل سوم، یک تئوری کلی برای تحلیل منازعات سیاسی در ایران پس از انقلاب به دست می دهد و به روایت این منازعات و نقش خاتمی در آنها نیز می پردازد. در همین فصل است که مخاطبان کتاب، با جریان متبوع خاتمی نیز آشنا و همراه می شود. پایان فصل سوم، آغاز فاصله گرفتن خاتمی و یارانش از مبانی انقلاب اسلامی و تلاش های این طیف برای تئوریزه و عملیاتی کردن «سکولاریسم اسلامی» است.
در مطلع فصل چهارم- »آقای رئیس جمهور»- به چگونگی کاندیدا شدن خاتمی در انتخابات هفتم ریاست جمهوری و علل پیروزی وی پرداخته ام و در ادامه، با ذکر مبانی نظری جریان اصلاحات، رویکرد و عملکرد سیاسی خاتمی و دولتش طی سال های 76 تا 84 را مورد بررسی قرار داده ام. در پایان فصل، علل ناکامی جریان اصلاحات در سکولاریزاسیون نظام ایران و تضعیف ولایت فقیه موشکافی شده است.
«شال سبز» عنوان فصل پنجم است که به روایت تحلیلی اقدامات خاتمی و جریان همسویش پس از پایان دوران حاکمیت اصلاح طلبان بر قوای مجریه و مقننه می پردازد و استناداتی درباره تدارک این طیف برای دست زدن به یک انقلاب رنگی در جریان انتخابات ریاست جمهوری دهم ارائه می کند. در ابتدای بخش مباحثی نظری درباره ماهیت انقلاب رنگی آمده و سپس تلاش های جریان سکولار با محوریت خاتمی برای زمینه سازی انقلاب رنگی مستند شده است. پس از آن، کتاب وارد روایت و تحلیل حوادث پس از انتخابات دهم و فتنه 88 می شود و این فصل با علل ناکامی جریان سکولار و پایان حیات سیاسی خاتمی در کالبد جمهوری اسلامی خاتمه می یابد.
در فصل ششم، به حاشیه هایی از زندگی سیاسی خاتمی پرداخته ام که بعضا با تردیدهایی همراه بوده اما چون استناداتی محکم داشته و یا از سوی خاتمی تکذیب نشده اند، برای اطلاع خوانندگان بدانها پرداخته شده است.
هدف فصل هفتم، آسیب شناسی ضعف های موجود در ساختار سیاسی جمهوری اسلامی است که در نتیجه آنها، جریان سکولار و افرادی چون خاتمی ظرفیت و توان بحران سازی و فتنه انگیزی علیه سیستم را پیدا کرده اند و در صورت ادامه وضع موجود، پیدا خواهند کرد. آن ضعف های ساختاری تئوریزه شده اند و نویسنده در پایان، با ذکر خلاءهای سیستمیک مربوطه، متخصصان و دانشجویان علوم سیاسی را به مطالعه علمی و ارائه راهکارهایی برای برطرف کردن آنها دعوت نموده است.
می توان گفت که «سودای سکولاریسم»در یک ژانر علمی-عمومی نگاشته شده است. به این معنی که شیوه نگارش و تحلیل مستند علمی در آن رعایت شده اما در عین حال کتاب به یک موضوع عمومی می پردازد. سعی کرده ام از سناریو نویسی اجتناب کرده و درباره رویدادهایی که سندی بر آن ندارم، خیالبافی نکنم؛ لذا خواننده این کتاب جملاتی چون «در جلسه ای محرمانه تصمیم گرفته و برنامه ریزی شد» را نخواهد دید و استنادات ما، و مبنای تحلیل هایمان، همه، هرآن چیزی است که برای یک محقق عادی نیز قابل دسترسی است. افزون بر این، خواننده این کتاب نه تنها شاهد سیر حوادث مذکور در آن است،بلکه تم و قالب کتاب به شکلی طرح ریزی شده که «خواننده مطلع» می تواند شواهدی فراتر از موارد مذکور در این مجلد برای تحلیل حوادث بیاورد؛ لذا خود تحلیل گر است و تکمیل قطعاتی از پازل، به عهده او گذاشته شده است.
کتاب حاضر، نتیجه حدود دو سال تحقیق و مطالعه است که نگارنده امید دارد، با نگارش آن، بخشی از دِین خود را نسبت به دین خویش ادا کرده باشد.
نویسنده: سید یاسر جبرائیلی
کتاب «سودای سکولاریسم» به زودی توسط انتشارات موسسه فرهنگی خبرگزاری فارس راهی بازار نشر خواهد شد و علاقمندان، نهادها و مراکز می توانند از طریق شماره تلفن 8891۳۲۷۷-021 سفارشات خرید خود را ارائه دهند.
-------------------------
1- علی شریعتی،علی(ع)،چاپ سیزدهم (تهران، انتشارات آمون: 1384)،صص 81 و
هرچي بگيم بعضي ها انقدر پنبه به وششون كردن كه هيچي نميفهمن
http://netkar.ir/shop/index.php?option=com_virtuemart&view=productdetails&virtuemart_product_id=37&virtuemart_category_id=27&Itemid=186