گروه دین و اندیشه- سیدعلی لطیفی پژوهشگر الهیات سیاسی طی یادداشتی نوشت: خبر تاسفبار بیماری آیتالله مصباحیزدی و شرایط نامساعدجسمانی ایشان، اندکی باید ما را به آینده اندیشه و عقلانیت درون جبهه انقلاب حساس کند. هرچند امید میرود ایشان سلامتی خود را با دعای مردم بهدست آورند اما این مانع از آینده بحرانی برای دستگاه معرفتی جبهه انقلاب نخواهد شد و نباید از کنار چنین اتفاق ناگوار بهراحتی عبور کرد.
به گزارش بولتن نیوز، با تمام انتقادات اصولگرایان و اصلاحطلبان به کنش آیتالله مصباحیزدی در عرصه سیاست، همگی معترف به قدرت و توانایی ایشان در عرصه نظری و تئوریک هستند. از اینرو، فقدان این فیلسوف و عالم انقلابی، میتواند آینده عقلانیت در اسلام سیاسی(استفاده از این لفظ به صورت تسامحی صورتگرفته است و نه حقیقی) را با بحران مواجه سازد. درواقع، فقدان ایشان آغازی بر بحران عقلانیت نظری و تئوریک در سازمان دانش اسلام سیاسی یعنی حوزه علمیه قم خواهد بود.
در حقیقت با تقسیمبندی تاثیرگذاری عقلانیت سهگانه(نظری، عملی و ابزاری) در 40 سال از عرصه عملی اسلام سیاسی، میتوان عقلانیت حوزه علمیه قم را در عقلانیت نظری، عقلانیت قوای مقننه و مجریه را در عقلانیت ابزاری و عقلانیت نظام را در عقلانیت عملی تقسیمبندی کرد. بنابراین، حوزه علمیه قم و شخص آیتالله مصباحیزدی، متولی عقلانیت تئوریک اسلام سیاسی بهشمار میرود. این عقلانیت طی این 40 سال توانست با ذاتانگاری حاکم بر عرصه تفکر فلسفی و فقهی بر برخی از بحرانهای نظری دوران اصلاحات فائق آید.
امروزه، آیتالله مصباحیزدی در مقام یکی از آخرین شاگردان علامه طباطبایی و پیشقراولان انقلاب جایگاهی مهم در این عرصه دارد. بهویژه آنکه دیگر گزینههای این عرصه از فتنه 88 به بعد مسیری متفاوت برای خود هدفگذاری کرده و این عرصه را برای جولان اندیشههای جدید رها کردند. بنابراین، فقدان این متفکر و اندیشمند میتواند ثلمهای اساسی و بنیادین بر عقلانیت ذاتانگارانه حوزه علمیه قم باشد و عرصه را برای ظهور عقلانیتهای غیرذاتانگار همچون عقلانیت ابزاری فراهم آورد. نمونه چنین جریانی را میتوان تحت عنوان «نشست اساتید» در قم مشاهده کرد که قصد دارد مبتنیبر نظریه اسلام اجتماعی و تقلیل اسلام به خدمات اجتماعی، آینده جریان اسلام سیاسی را با بحران مواجه سازد و عملا حوزه علمیه قم را از یک سازمان محتوایی برای جمهوری اسلامی ایران و ایده اسلام ناب جدا سازد. هرچند این جریان در خلأ نبود سازماندهی درست و جذب نیروهای جوان و خوشفکر انقلابی توسط جامعه مدرسین صورت پذیرفته است اما میتواند نقش مهمی در تغییر ریلگذاری علمای انقلابی داشته باشد و تمام زحمات آنها را طی این 40 سال بیثمر بگذارد. نتیجه آنکه با سازماندهی رقیب، حوزه به شرایط پیش از انقلاب و حاکمیت تفکر اسلام سنتی و فارغ از دغدغه در عرصه قدرت بازخواهد گشت. طبیعتا در نبود شبکه و سازمان منسجم به همراه محوریت عقلانیت واحد، عرصه برای سایر عقلانیتها و ایدههای آن همچون ایده اسلام اجتماعی، اسلام رحمانی و اسلام ایرانی فراهم خواهد شد و هسته نرم ایده اسلام سیاسی را با تشتت و بحران روبهرو میکند.
هرچند تلاشهایی برای بروز و ظهور فقیهان و متفکران انقلابی طی این سالها صورت گرفت اما مشکل اساسی آنها اولا؛ در نبود سازمان و تشکل جدید و دارای ایده نو برای انقلاب است و ثانیا؛ ناکارآمدی عقلانیت نظری فعلی در کنش سیاسی این نیروها، طی این سالها تاثیرات نادرستی بر نتایج انتخابات ریاستجمهوری و مجلس برجا گذاشته و نتیجهای جز روی کارآمدن دولت روحانی و مجالس ناکارآمد دهم و یازدهم نداشته است. به عبارت دیگر، ناکارآمدی بهوجود آمده طی این سالها بهوسیله حاکمیت عقلانیت ابزاری و ایجاد بحرانهای اخلاقی منتج از آن، بیش از آنکه به پای این نوع عقلانیت ابزاری نوشته شود، به پای عقلانیت ذاتانگارانه حاکم بر حوزه علمیه قم نیز نوشته خواهد شد و فضا برای عرضاندام عقلانیت ابزاری و نافضلیتمند که در سه ساحت ایده اسلام اجتماعی، اسلام رحمانی و اسلامی ایرانی متجلی است، فراهم خواهد شد.
به نظر میرسد سیر جدایی روحانیت از جامعه از اول انقلاب، تضعیف حوزههای علمیه شهرستانها و تاکید بر تمرکزگرایی در قم، جدایی روحانیت و طلاب از بدنه اجتماعی شهر قم تحت عنوان شهرک پردیسان و ضدیت با جایگاه عرف و سنتهای مردمی در فقه همگی ناشی از حاکمیت عقلانیت ذاتانگارانهای که فارغ از تحولات اجتماعی جامعه، مبادرت به تفکر و اندیشهورزی میکند. در چنین شرایطی طبیعی است که این عقلانیت نتواند در عرصه کنش سیاسی، ظهور و بروز کارآمدی داشته باشد و در تدبیر سیاسی تاثیرات مخربی برجا بگذارد.
به نظر میرسد آیتالله مصباحیزدی به این نتیجه رسید که ایده اسلام سیاسی با بحران ریزش جوانان مواجه است و سعی کرد با جدایی از مشی جامعه مدرسین بر جذب جوانان و ارتباط با آنها متمرکز شود. اما نسبت به عقلانیتی که منجر به جدایی و عدم درک زبان مردم شد، حساسیت نورزید و نگاه انتقادی نداشت. نتیجه آنکه نیروهای جوان با مشی فکری ایشان نیز بر همان سبیل در عرصه سیاسی با کنشهای ناکارآمد ظاهر شدند. شاید این نگاه انتقادی میتوانست تاثیر بسزایی در کارآمدی بخش نظری حوزه بگذارد و بهجای آنکه از طریق اعلامیه و بیانیه از جولان ایده اسلام اجتماعی ممانعت ورزند، با امید به کادرسازی کارآمد، آینده نویدبخشی را برای جبهه انقلاب و اسلام ناب رقم میزدند.
بنابراین به نظر میرسد، ایده اسلام ایرانی احمدینژاد، اسلام اجتماعی فیرحی و علوی بروجردی و اسلام رحمانی خاتمی را باید ناشی از نارآکارمدی عقلانیت ذاتانگارانه تحلیل کرد و معتقدم فقدان آیتالله مصباحیزدی، جبهه انقلاب را با بحران جایگزینی و معضل تشتت عقلانیت مواجه خواهد کرد. نتیجه آنکه چنین فضای متشت، آینده انقلاب را با جولان بیش از پیش عقلانیت ابزاری روبهرو خواهد کرد. چراکه با فقدان مهمترین متفکر این عرصه و تنها گزینه منسجمبخش نظری که هم میتوانست در بدنه جوانان تاثیر بگذارد و هم اینکه همچنان از عقلانیت توجیهگر قدرتمندی برخوردار است از دست خواهد داد. چیزی که رقیب، از قدرت و توانایی بالایی برای سازماندهی و به خط کردن نیروهای فکری و سیاسی برخوردار است و میتواند متناسب با شرایط روز، سخنان قابل خریدار واگویه کند. هرچند به شخصه معتقدم که قالبیاف نیز این بحران را به صورت پراگماتیک متوجه شد و سعی کرد با ارائه ایده نواصولگرایی بر این مشکل فائق آید اما باز هم به ریشه عقلانی این بحران پی نبرد و دقیقا در سیر عقلانیت ابزاری به کنش سیاسی پرداخت. باید شرایطی فراهم شود تا جبهه انقلاب از عقلانیت ابزاری به عقلانیت عملی یا فرونتیکال سوق یابد و بتواند ضمن توجه به ابزار کارآمد، اهداف فضیلتمند و مبتنیبر شعارهای انقلاب را محقق سازد و جامعه طعم شیرین انقلاب را بچشد. و الا ما نیز در آینده، بهدلیل ضعف در عقلانیت نظری و جولان عقلانیت ابزاری دچار بحرانهای اجتماعی همچون بحران بنزین خواهیم شد. چراکه این بحرانها بیش از سیاستگذاری درست ناشی از عقلانیتی است که در سیاستگذاری و تصمیمگیری نقش برجستهای ایفا کرده و متاسفانه بحرانهای اجتماعی و امنیتی از این جنبه مورد بررسی و تحلیل قرار نمیگیرد.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com