به گزارش بولتن نیوز، کتاب «عاقل و دیوانه» به نویسندگی محمود برآبادی روایتگر شخصی است به اسم سمعون که برای تجارت به شکرستان آمده و تصمیم دارد، سراغ داناترین فرد شکرستان رفته و از او بپرسد چه تجارتی انجام دهد که سود خوبی برایش داشته باشد. مردم شکرستان او را به سراغ بهلول میفرستند.
عاقل و دیوانه یکی از داستانهای جذاب و آموزنده مجموعه «شکرستان و یک داستان» است که با روایتی ساده و روان و تصاویری رنگی و جالب برای کودکان ارائه شده است.
ماجراهای شکرستان در شهری قدیمی و خیالی با بیش از ۱۰۰ شخصیت روی میدهد. این قصهها بر اساس داستانها، ضربالمثلها و قصههای قدیمی و عامیانه ایرانی-شرقی انتخاب و سپس با رویکردی مدرن و به روز به رشته تحریر در آمدهاند. در این شهر باستانی، هیچکس در جایگاه خود نیست. تلاش شده تا با تغییر شکل تصویری و دراماتیک، شیوهای اتخاذ شود که کوچک و بزرگ پس از خندیدن به طنز داستانها، عمیقاً به فکر فرو روند و آینهٔ رفتارهای اجتماعی و فرهنگی خود را بازنگری کنند.
در بخشی از کتاب «عاقل و دیوانه» میخوانیم:
سمعون که از مال دنیا فقط ده سکه داشت، میخواست به شکرستان برود و با آن تجارت کند، اما چون به رموز تجارت آگاه نبود نمیدانست چه کار کند. همهاش به این فکر میکرد که چه بخرد که ضرر نکند.
همینطور راه میرفت و با خودش حرف میزد: پارچه کشمیری میخرم، نه مروارید بحرینی میخرم، نه اصلا فیروزه نیشابوری میخرم. خدایا چی بخرم؟ چی نخرم؟ آها فهمیدم... وقتی رفتم شکرستان میروم سراغ داناترین مرد شکرستان و از او میپرسم.»
وقتی به شکرستان رسید گفت: «شکرستان که میگفتند اینجاست؟! عجب شهر قشنگی است.» قادر سبیل همراه دو تا از نوچههایش توی گذر لوطیها قدم میزدند که با سمعون سینه به سینه شدند.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com