به گزارش بولتن نیوز، علیرضا توحیدلو طی پیامی انتصاب محمد دامادی به عنوان معاون پارلمانی وزارت صمت را تبریک گفت.
در متن این پیام آمده است:
ذلِکَ فَضْلُ اللَّهِ یُؤْتِیهِ مَنْ یَشاءُ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ
برادر عزیز و گرانقدرم
جناب مهندس محمد دامادی
احتراماً انتصاب شایسته جنابعالی بعنوان معاونت امور حقوقی ، مجلس و استانها وزارت صنعت و معدن و تجارت را تبریک عرض می نماید. رجای واثق دارد حضور شما در این مسئولیت بعنوان خادمی صدیق و ولایتمدار با کوله بار گرانی از تجربه ؛ نوید بخش نشاط و تحرک بیش از پیش آن مدیریت محترم خواهد گردید.
دوام توفیقات و مزید عزت و سلامت جنابعالی
را زیر پرچم جمهوری اسلامی ایران و فرامین حکیمانه امام خامنهای رهبر فرزانه انقلاب از درگاه اقدس الهی مسالت دارد.
الله یحفظکم
رفع الله قدرکم فی الدنیا والاخرة
علیرضا توحیدلو
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com
ارتباطِ تبریک به مقام مسیول از ناحیه آقای توحیدلو جای تأمل داره
جناب دکتر توحیدلو گرانقدر
بنده هم تبریک می گم
ان شاء الله در این راه موفق بشن و باعث شون
مدیرانی انتخاب کنن
که بدرد مردم بخورن و یک مقدار قیمت ها کاهش پیدا کند
چون به فرمایش مقام معظم رهبری مشکلات اقتصادی داخلی است نه تحریم ها...
خیلی مردم دار هستند به مردم مازندران واقعا خدمت کردند و
درب خانه شان بر روی مردم باز بود شبانه روز
مثل پدر بزرگوارشان
ان شاالله توی این مسولیت شان هم
مثل مازندران باعث ثمرات خیر برای مردم باشند
رَحْمَهً لِلْعالَمِینَ
پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم؛
انسان، در روز قيامت، قدم از قدم برنمى دارد، مگر آن كه از چهار چيز پرسيده مى شود:
از عمرش كه چگونه گذرانده است،
از جوانى اش كه چگونه سپرى كرده،
از ثروتش كه از كجا به دست آورده و چگونه خرج كرده است
و از دوستى ما اهل بيت [پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم].
امالی صدوق ص۳۹
تو بیا تا گره از کار دلم وا گردد
سبب وصل به دلدار مهیا گردد
دمد از خاک ، گل و سبزه به یُمن قدمت
آسمان آبی و خوشرنگ چو دریا گردد
چشمها منزل خورشید جمال تو شود
عالمی خیره به تو ، غرق تماشا گردد
یوسف خویش به نسیان بسپارد یعقوب
غرق در حسن رخ یوسف زهرا گردد
الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج
همسر شهید «عبدالحسین اکبری» از شهدای هفتم تیر گفت: در نجف که بودیم، آقا از شاگردان امام خمینی(ره) و آیتالله حکیم بود و اعلامیههای امام را داخل عمامهاش میگذاشت و به ایران میآورد.
روز هفتم تیر 1360 بر اثر انفجار دفتر حزب جمهوری، آیتالله سیدمحمد حسینی بهشتی رئیس دیوان عالی کشور همراه با هفتاد و دو تن از شخصیتهای سیاسی و مذهبی به شهادت رسیدند.
این حادثه از جمله اقدامات تروریستی سازمان مجاهدین خلق در سالهای اولیه پس از پیروزی انقلاب محسوب میشود.
امام خمینی (ره) در پیامی فرمودند «این کوردلان مدعی مجاهدت برای خلق، گروهی را از خلق گرفتند که از خدمتگزاران فعال و صدیق خلق بودند.»
امام تأکید کردند «بهشتی مظلوم زیست و مظلوم مرد و خار چشم دشمنان اسلام بود».
شهید «حجتالاسلام عبدالحسین اکبری» فرزند محمدولی، یکی از شهدای حادثه هفتم تیر است؛
وی در دوم مهر ماه سال 1315 در خانوادهای مذهبی در روستای «لالیم» از توابع شهرستان ساری در استان مازندران به دنیا آمد.
عبدالحسین دوران کودکی را در زادگاهش مشغول تحصیلات ابتدایی شد و با عشق و علاقهای که به شریعت اسلام و فقه آل محمد(ص) داشت،
برای تحصیل علوم دینی قدم در راه حوزههای علمیه نهاد.
«مریم صادقیان» همسر شهید عبدالحسین اکبری :
پدرم کدخدای روستای «لالیم» از توابع شهرستان ساری در استان مازندران، بود.
آقا [شهید اکبری] در همسایگی ما بود.
پدرم خیلی آقا را دوست داشت و بعد از اینکه خانوادهاش از من خواستگاری کردند
با مهریه 1500 تومان در 16 سالگی به عقد همسرم درآمدم و بعد به مشهد رفتیم.
من با همان سن و سالم به روحانیون علاقهمند بودم و به خاطر همین، همیشه دوشادوش همسرم حرکت میکردم.
او خیلی خوش اخلاق و مردمی بود و من هیچ بدی از او ندیدم.
برای شاگردی حضرت امام(ره) به نجف رفتیم
شهید اکبری ابتدا در حوزه علمیه کوهستان و در محضر آیتالله کوهستانی درس خوانده
و سپس در حوزه علمیه ساری ادامه تحصیل داد.
همسرم بعد از تحصیلات مقدماتی به حوزه علمیه مشهد رفت و ادبیات عرب، صرف و نحو، منطق، مبانی بیان و یک دوره فقه و اصول استدلالی را نزد اساتیدی
همچون مرحوم آیتالله حاج شیخ هاشم قزوینی،
مرحوم آیتالله میلانی و میرزا احمد مدرس آموخت.
ما صاحب یک دختر به نام نفیسه و یک پسر به نام مجتبی بودیم
که به همراه چند نفر دیگر از روحانیون نفری 100 تومان به یکی از آشنایان آقا دادیم
و عازم نجف شدیم.
حدود یک هفته در نخلستان و کنار شط العرب ماندیم تا اینکه توانستیم به نجف برسیم.
همسرم از شاگردان امام خمینی (ره) و آیتالله حکیم بود.
آقا در حوزه نجف علم و فقاهت خواند.
من نتوانستم در این مدت از نزدیک خدمت امام (ره) برسم اما وقتی که همسرم به محضر امام خمینی مشرف شده بود،
من هم به دیدن همسر ایشان رفتم.
جلوی در منزل امام (ره) یک پرنده بود و هر کسی که داخل منزل میشد،
آن پرنده سلام میکرد. ما در محله «لبسور» بودیم و حضرت امام در محله «بُراق» بودند.
در مواجهه با مشکلات دست به دامان حضرت علی(ع) میشدیم...
منبع درآمدمان در عراق هم فقط حق طلبگی بود.
در آنجا اگر با مشکلی برخورد میکردیم یا اینکه بچهها بیمار میشدند، به زیارت حضرت علی(ع) میرفتیم و شفای بچهها را از حضرت میگرفتم.
آقا در آنجا خوب بلد بود عربی صحبت کند اما من خوب بلد نبودم و فقط متوجه میشدم طرف مقابل چه میگوید.
دخترم نفیسه هم که دو کلاس ابتدایی را در نجف درس خواند، زبان عربی را خوب یاد گرفته بود.
آقا اعلامیههای امام(ره) را از نجف به ایران میآورد
در نجف که بودیم، آقا، اعلامیه امام خمینی(ره) را لای عمامه خود میگذاشت و به ایران میآورد و من به همراه بچههایمان که حالا چهار تا شده بودند،
در نجف ماندم و آقا برای رساندن اعلامیه امام (ره) به ایران آمد.
در یکی از این سفرها که راه عراق و ایران بسته شده بود، آقا از مرز ترکیه و حلب وارد ایران شد.
در آن زمان نزدیک منزل آیتالله حکیم حسینیه شوشتریها بود.
ما در آنجا برای مراسم روضه میرفتیم اما مستقیم به محضر آیتالله حکیم نرسیدم.
پس از تهدید عراق به ایران بازگشتیم
حدود 8 ـ 9 سال در نجف بودیم که بعد از تیرگی روابط عراق و ایران در سال 1351، ما هم همه داشته و نداشتههایمان را رایگان به همسایههایمان در نجف دادیم
و به ایران بازگشتیم. مسئولان عراق تهدید کرده بودند که اگر تا فردا صبح نروید، شما را میکشیم.
بعد از این جریان ما به همراه آقای مؤمنی، طائبی و شریعتی از گرگان به شهر قم آمدیم و بعد از مدتی به ساری رفتیم.
آقا بعد از سخنرانی در مساجد مورد آزار و اذیت قرار میگرفت
شهید اکبری قبل از پیروزی انقلاب در مساجد سخنرانی میکرد.
خودش برایم تعریف میکرد که «در منبر در رابطه با رژیم طاغوت صحبت کردم و بعد از اینکه از منبر پایین آمدم تا میدان شهدا در ساری، چند نفر پشت سرم میآمدند و حرفهای زشت میزدند».
در آن دوران ما هم به صورت خانوادگی در تظاهراتهای علیه رژیم طاغوت شرکت میکردیم.
آقا، روحانی کاروانهای اعزامی به مکه بود که با آقایان فلاحنژاد و خشکبار به حج رفتند؛
او حدود 10 سال همین برنامه را داشت.
بعد از انقلاب هم در سال 1358، آقا عضو هیئت پنج نفره واگذاری اراضی کشاورزان شد.
وی در دوره جنگ دو بار در دورههای 3 ماهه به عنوان مبلغ در جبهه حضور پیدا کرد.
آقا به همراه شهید قاسمی دو سه بار هم به حزب جمهوری اسلامی رفته بود.
آقا چند روز قبل از شهادتش برای شهید شدن گریه میکرد
بعد از شهادت شهید چمران، غروب یک روز با آقا نشسته بودیم،
تلویزیون شهید چمران را نشان میداد.
دیدم آقا همین طور دارد اشک میریزد.
به او گفتم «برای چه گریه میکنید؟» او گفت «خدا این شهید شدن را هم نصیب ما کند».
گفتم «پس تکلیف من و بچهها چه میشود؟» او گفت «ما خدا را داریم؛ غصه هیچ چیزی را نخور،
خدا بزرگ است؛ بچهها هم بزرگ میشوند».
بالاخره آقا برای برگزاری جلسه در حزب به تهران رفت و شهید شد.
بعد از شهادت آقا، در هفتم تیرماه، به دیدار امام خمینی(ره) رفتیم و امام دستی به سر پسرم مرتضی که یازده ساله بود، کشید. در آن زمان نفیسه 16 ساله بود و دخترم، مبارکه یک ساله و شیرخواره بود.
همه افتخارم این است که بعد از شهادت همسرم، 6 یادگار او را گرچه با سختی اما به درستی تربیت کردم و همه آنها امروز تحصیلکرده و انسانهای باخدایی هستند.
خدا کند محمد دامادی هم مانند پدر همسرش الگو باشد
بسیجی انقلابی از ساری
جونه باحالیه و با معرفت و مردمداریه
موفق باشه
ولی هر چه محمد داره از اخلاص و معرفت باباشه
حاج عزتالله یدونه مرد مازندران خیلی پاک بود
عزتالله دامادی (زادهٔ ۱۳۲۹ در ساری) نمایندهٔ دورهٔ سوم و چهارم مجلس شورای اسلامی از حوزه انتخابیه ساری بود.
او از پایهگذاران کمیته انقلاب اسلامی ساری بود و پیش از نماینده شدن چند سال سکان شهرداری ساری (۱۳۶۱-۱۳۶۵) را در دست داشت و از محبوبیت ویژهای میان مردم برخوردار بود که همین محبوبیت وی را نماینده مردم ساری در دو دوره مجلس شورای اسلامی کرد.
از ابوسعیدابوالخیر سوال کردند: این حسن شهرت را از کجا آوردی؟
او گفت شبی مادرم از من آب خواست،
دقایقی طول کشید تا آب بیاورم؛ وقتی به کنارش رفتم خواب اورا گرفته بود!
دلم نیامد که بیدارش کنم، به کنارش نشستم تا پگاه، مادر چشمانش را باز کرد و کاسه آب را در دستان من دید!!
پی به ماوقع برد.
گفت:((فرزندم امیدوارم نامت عالم گیر شود.))
داستانی بود کوتاه که به ارزش و اعتبار مقام مادر در پیشگاه حضرت دوست داشت!!!
مهندس دامادی عزیز هم از دنیا مادر به این مقام رسیده
محسنی از ساری
روز ولادت سیدالکریم حسنی(ع) را تبریک میگویم
استادگرانقدرم جناب توحیدلو
ببخشید من رو شاید نشناسید یا یادتان نیاید
من شما رو در مراسم سالگرد حاج عزت دامادی
پدر محمدآقا دامادی دیدم فاطمیه بود
از بچه هیئت های قدیم ساری هستم
این هیئت ما سارویهاست
که حدودا پنجاه سال بیشتره که داریمشه
خیلی از روحانیون معرف آمدند و رفتند منبر
حتی وزیر اطلاعات یک سال آومد
دکتر لاریجانی آومد
ولی قسم می خورم منبر شما خیلی تکان دهنده بود
چه فاطمیه ای شد
اشک همه روحانیون حاضر در مجلس و مسولین و مردم مازندران را در آوردید شاید به خاطر نفس خدا بیامرز
حاج عزت الله یا نفس خودتون بود
واقعا که استادید
من همان کسی هستم که بعد از مراسم ساعته فکر کنم هشت صبح بود که جلو درب منزل پدر محمدآقا دامادی باهاتون صحبت کردم
مشکلاتم را گفتم و چه راهکارهای درستی فرمودید
به منزل آمدم و همه رو رعایت کردم و به نتیجه رسیدم
خیلی خیلی ممنونم
آفرین به محمد دامادی که شمارو دعوت کرده بود
یکی از آن نظامی های داخل منزل بعدا به من گوش صحبت های حاج آقا توحیدلو و مشاوره خانواده که ازش گفتم خیلی عالی بود
حاج آقا عاقبت تون ختم بخیر
کارهاتون دنبال می کنم
اگر میشه موبایل تون رو بدهم بدید
کمی روابط نزدیکتر بشه
واقعا سپاسگزارم
ان شاءالله با توجه به این که در ساری در دوران نمایندگی شان
ارتباط خوبی با مردم داشت و گره گشا بود الان هم همانطور باشد
و مفید واقع شوند
وَقِهِمُ السَّيِّئَاتِ ۚ وَمَنْ تَقِ السَّيِّئَاتِ يَوْمَئِذٍ فَقَدْ رَحِمْتَهُ ۚ وَذَٰلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ
و همان مؤمنان را از ارتکاب اعمال زشت نگاه دار! که هر کس را، تو از زشتکاری امروز محفوظ داری در حقّ او رحمت و عنایت بسیار فرمودهای و آن به حقیقت رستگاری بزرگ (از بلایا و پیروزی عظیم در آخرت) خواهد بود.
(سوره غافر آیه ۹)
الهی که امروزتون پر برکت
کسب و کارهاتون پر رونق
آرامش و سلامتی در زندگیتون جاری باشه
آدینهتون زیبا در پناه خداوند متعال
آمین
حضرت علی عليه السلام :
ياد خدا شادى هر تقوا پيشه اى و
لذّت هر اهل يقينى است
ذِكرُ اللّهِ مَسَرَّةُ كُلِّ مُتَّقٍ و لَذَّةُ كلِّ مُوقِنٍ
ميزان الحكمه ج 4 ص 218
ضمن تبریک به جناب مهندس دامادی
ان شاءالله باعث خیر باشند در وزارتخانه
صادق زاده علی
۹۹/۰۸/۳۰