به گزارش بولتن نیوز به نقل از وطن امروز، سارا هوشمندی: وقاحت اخیر امانوئل مکرون، رئیسجمهور جویای نام فرانسه، مولد خشم و اعتراضات گستردهای در محدوده جغرافیایی- اعتقادی جهان اسلام شده است. برخی تحلیلگران معتقدند مکرون که از وی به عنوان یکی از بیخاصیتترین رؤسایجمهوری تاریخ «کشور گلها» یاد میشود، قصد دارد با توهین به پیامبر اعظم حضرت محمد مصطفی صلیاللهعلیهوآله و دین مبین اسلام، آرای ملیگرایان افراطی، نژادپرستان و مخالفان اسلام را در فرانسه به سبد رای حزب متبوع خود هدایت کند. به عبارت دقیقتر، مکرون سعی کرده با این تاکتیک محاسبه شده، سبد آرای «مارین لوپن» (اصلیترین رقیب خود) را خالی کرده و بخشی از آرای تعریف شده در آن را به سبد رای خود واریز کند اما در ماورای این محاسبه تاکتیکی وقیح، حقیقتی وجود دارد که نباید از آن غافل شد؛ حقیقتی که اگر امروز نسبت به آن بیتوجه باشیم، در آینده نزدیک با شمایل خطرناکتر و عریانتری از آن مواجه خواهیم بود.
«زمینه» و «متن»، ۲ کلیدواژه کاربردی در تفسیر پدیدههای علمی، تحقیقاتی و تجربی محسوب میشود. زمینه (Context) در لغت به معنای مجموعه شرایط یا واقعیتهایی است که یک موقعیت یا شرایط را دربر میگیرد و همچنین به معنای شرایطی است که چیزی در آن اتفاق میافتد و به شما کمک میکند آن را درک کنید. مراد از زمینه، محیطی است که پدیده (متن) را باید با عنایت به آن تفسیر کرد. یکی از آفات و آسیبهایی که بعضا در مسیر راه «تحلیلگران» و «رصدکنندگان» پدیدههای سیاسی قرار میگیرد و محاسبات آنها را نادرست جلوه میدهد، عدم تفکیک میان «زمینه» و «متن» است.
سوال اصلی این است: سخنان مکرون مصداق «متن» است یا «زمینه»؟ به عبارت بهتر، آیا «اسلامهراسی» در حال تبدیل شدن به یک «بستر» و «فرامتن» است یا کماکان باید آن را در قالب یک «متن» در «جامعه چندفرهنگی غرب» مورد تفسیر قرار داد؟
یک: واقعیت امر این است که طی ۲ دهه اخیر، سیاستمداران غرب- بویژه سیاستمداران اروپایی- در ظاهر بر مفهوم «جامعه چندفرهنگی» مانور زیادی داده و از آن به مثابه یک «ارزش» یاد میکردند. آنها مدعی بودند در جوامع غربی، همزیستی مسالمتآمیز اقلیتهای مذهبی و نژادی با اکثریت جامعه، یک واقعیت غیرقابل انکار است و هیچ قدرت یا نهادی نمیتواند این ارزش ـ به ادعای آنها «اکتسابی»- را خدشهدار کند. این رویکرد فریبکارانه کشورهای غرب سبب شد برخی افراد زودباور از جمله غربقبلگان کشور خودمان، از اروپا به عنوان «مهد آزادی» یاد کرده و «سکولاریسم» را نیز به عنوان محصول و خروجی فکری- سیاسی این کشورها پذیرفته و ترویج کنند اما سران امنیتی کشورهای اروپایی، در همان حال که در حال نمایش چهرهای «آرام» و «متمدن» از همزیستی مسالمتآمیز مردم (فارغ از هرگونه دین و قومیتی) در کشورهایشان بودند، زمینه را برای رشد احزاب ملیگرا و افراطی در غرب فراهم آوردند. آنها به بهانه بحرانهایی مانند ظهور پدیده «داعش» یا «افزایش حضور پناهجویان در اروپا»، نونازیستها، نوفاشیستها و ناسیونالیستهای افراطی را وارد گردونه قدرت کردند و کمترین مانعی در مسیر فعالیت آنها ایجاد نکردند، در حالی که داعش و گروهکهای تکفیری متعلق به خاستگاهی به نام غرب بوده و هستند. حتی زمانی که مسلمانان و مهاجران در کشورهای غربی از جمله انگلیس، فرانسه و آلمان از سوی نژادپرستان مورد تخفیف، توهین و سرکوب قرار میگرفتند، دولتها و دستگاههای قضایی و امنیتی اروپا با لبخند از کنار این وضعیت دردناک- که خود مولد آن بودند- میگذشتند.
دو: تا قبل از اظهارات نابخردانه و صریح مکرون علیه حضرت پیامبر اعظم(ص)، دین مبین اسلام و مسلمانان، اینگونه تصور میشد که «اسلامستیزی» متعلق به جریانهای ملیگرای افراطی در اروپاست و با «فرامتن و بستر جوامع اروپایی» سنخیتی ندارد و باید آن را به مثابه «متنی» دانست که مغلوب «فرامتن» جوامع چندفرهنگی غرب میشود اما آنچه طی روزهای اخیر در فرانسه و اتحادیه اروپایی گذشت، به وضوح اثبات کرد «جوامع چندفرهنگی» صرفا یک «تصویر زیبا اما کاذب» در غرب محسوب میشود. کارگردانان فرهنگی- امنیتی پشت پرده سناریوی اخیر با بازی مکرون جوان، درصددند «اسلامستیزی» را به یک «فرامتن»، «بستر» و «اصل ثابت» در معادلات اجتماعی- سیاسی- فرهنگی خود تبدیل کنند. در این میان، آنها سیاستمدار نارسیسیست، نادان و خامی به نام «امانوئل مکرون» را به عنوان «خطشکن» انتخاب کردهاند و رئیسجمهور فرانسه نیز به صورت کاملا خودخواسته در این بازی کثیف ایفای نقش کرد. بدیهی است اظهارات اخیر مکرون، «نقطه پایان» این بازی نیست، بلکه «نقطه علنیساز» آن در کشورهای غربی است. باید هر چه سریعتر به فکر چارهای برای مسلمانان ساکن در کشورهای غربی بود.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com