گروه دین و اندیشه - حجه الاسلام والمسلمين عليرضا توحيدلو در یادداشتی نوشت:در روایتی آماده است: رسول اکرم "(صلی الله علیه و آله و سلم)" طبق معمول ، در مجلس خود نشسته بود . یاران گرداگرد حضرتش حلقه زده او را مانند نگین انگشتر در میان گرفته بودند .
به گزارش بولتن نیوز، در این بین یکی از مسلمانان - که مرد فقیر ژنده پوشی بود - از در رسید . و طبق سنت اسلامی - که هر کس در هر مقامی هست ، همین که وارد مجلسی میشود باید ببیند هر کجا جای خالی هست همانجا بنشیند ، و یک نقطه مخصوص را به عنوان اینکه شأن من چنین اقتضا میکند در نظر نگیرد - آن مرد به اطراف متوجه شد ، در نقطهای جایی خالی یافت ، رفت و آنجا نشست . از قضا پهلوی مرد متعین و ثروتمندی قرار گرفت . مرد ثروتمند جامه های خود را جمع کرد و خودش را به کناری کشید ، رسول اکرم
(صلی الله علیه و آله و سلم) که مراقب رفتار او بود به او رو کرد و گفت :
" ترسیدی که چیزی از فقر او بتو بچسبد ؟ ! "
- " نه یا رسول الله ! "
- " ترسیدی که چیزی از ثروت تو به او سرایت کند ؟ "
- " نه یا رسول الله ! "
- " ترسیدی که جامه هایت کثیف و آلوده شود ؟ "
- " نه یا رسول الله ! "
- " پس چرا پهلو تهی کردی و خودت را به کناری کشیدی ؟ "
- " اعتراف میکنم که اشتباهی مرتکب شدم و خطا کردم . اکنون به جبران این خطا و به کفاره این گناه، حاضرم نیمی از دارایی خودم را به این برادر مسلمان خود که درباره اش مرتکب اشتباهی شدم ببخشم ؟ "
مرد ژنده پوش : " ولی من حاضر نیستم بپذیرم " .
جمعیت :
" چرا ؟ "
- " چون میترسم روزی مرا هم غرور بگیرد ، و با یک برادر مسلمان خود آنچنان رفتاری بکنم که امروز این شخص با من کرد "(١)
فقیر یا ثروتمند
حضرت باقر (عليه السلام) فرمود: مردى از پيروان حضرت رسول(صلى الله عليه و آله و سلم) بنام سعد بسيار مستمند بود و جز اصحاب صفه محسوب مى شد(كسانى كه به واسطه نداشتن منزل در يكى از غرفه هاى مسجد زندگى مى
كردند) تمام نمازهاى شبانه روزى را پشت سر پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم) مى گذارد. آن جناب از تنگدستى سعد متاثر بود. روزى به او وعده داد كه اگر مالى به دستم بيايد تو را بى نياز مى كنم. مدتى گذشت اتفاقا چيزى بدست ايشان نيامد. افسردگى پيغمبر بر وضع سعد و نداشتن وجهى كه او را تأمين كند بيشتر شد. در اين هنگام جبرئيل نازل گرديد و دو درهم با خود آورد. عرض كرد خداوند مى فرمايد؛ ما از اندوه تو به واسطه تنگدستى سعد آگاهيم. اگر مى خواهى از اين حال خارج شود!
دو درهم را به او بده و بگو خريد و فروش كند. حضرت رسول(صلى الله عليه و آله و سلم) دو درهم را گرفت.
وقتى براى نماز ظهر از منزل خارج شد سعد را مشاهده فرمود: به انتظار ايشان بر در يكى از حجرات مقدسه ايستاده.
فرمود: مى توانى تجارت كنى؟ عرض كرد سوگند به خدا كه سرمايه ندارم. دو درهم را به او داده
فرمود: با همين سرمايه خريد و فروش كن.
سعد پول را گرفت و براى انجام فريضه در خدمت حضرت به مسجد رفت.
نماز ظهر و عصر را بجا آورد. پس از پايان نماز عصر رسول اكرم(صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: حركت كن در طلب روزى جستجو نما.
سعد بيرون شد و شروع به معامله كرد.
خداوند بركتى به او داد كه هر چه را به يک درهم مى خريد دو درهم مى فروخت.
خلاصه معاملات او هميشه سودش برابرى با اصل سرمايه داشت. كم كم وضع مالى او رو به افزايش گذاشت.
به طورى كه بر در مسجد دكانى گرفت و اموال و كالاى خود را در آنجا جمع كرده مى فروخت.
رفته رفته اشتغالات تجارتى اش زياد گرديد.
تا به جائى رسيد كه وقتى بلال اذان مى گفت و حضرت براى نماز بيرون مى آمد سعد را مشاهده مى فرمود هنوز خود را آماده نماز نكرده و وضو نگرفته با اينكه قبل از اين جريان پيش از اذان مهياى نماز بود.
پيغمبر(صلى الله عليه و آله و سلم) می فرمود:
سعد دنيا تو را مشغول كرده و از نماز بازداشته. عرض مى كرد: چه كنم اموال خود را بگذارم ضايع شود؟!
به اين شخص جنس فروخته ام مى خواهم قيمت را دريافت كنم و از اين ديگرى كالائى خريده ام. بايستى جنسش را تحويل گرفته قيمت آن را بپردازم.
پيغمبر(صلى الله عليه و آله و سلم) از مشاهده اشتغال سعد به ازدياد ثروت و بازماندش از عبادت و بندگى افسرده گشت.
بيشتر از مقدارى كه در موقع تنگدستى اش متأثر بود.
روزى جبرئيل نازل شده عرض كرد خداوند مى فرمايد، از افسردگى تو اطلاع يافتيم اينک كدام حال را براى سعد مى پسندى وضع پيشين را يا گرفتارى و اشتغال كنونى او را به دنيا و افزايش ثروت.
فرمود: همان تنگدستى سابقش را بهتر مى خواهم زيرا دنياى فعلى او آخرتش را بر باد داده.
جبرئيل گفت: آرى علاقه به دنيا و ثروت انسان را از ياد آخرت غافل مى كند. اگر بازگشت حال گذشته او را مى خواهى دو درهمى كه به او داده اى پس بگير.
آنجناب از منزل خارج شد. پيش سعد آمده فرمود: دو درهمى كه به تو داده ام برنمى گردانى؟
عرض كرد چنانچه دويست درهم خواسته باشيد مى دهم.
فرمود: نه همان دو درهمى كه گرفتى بده.
سعد پول را تقديم كرد. چيزى نگذشت كه دنيا بر او مخالف و به حال اوليه خود برگشت.(٢)
شق القمر معجزه بزرگ پيامبراکرم(ص)
معجزه شق القمر به اذن الهي به دست پيامبر اكرم(صلّي الله عليه و آله وسلم) در مكه و قبل از هجرت، انجام گرفت و مسلمانان چه شيعه و چه اهل تسنّن در اين مطلب، شكّي ندارند. قرآن مجيد و روايات مستفيض(نزديك به متواتر) بر اين معجزه دلالت دارند.(٣)
داستان شق القمر از اين قرار است که «مشرکان نزد رسول خدا(ص) آمدند و گفتند: اگر راست مي گويي و تو پيامبر خدايي، ماه را براي ما دو پاره کن! فرمود: اگر اين کار را کنم ايمان مي آوريد؟ عرض کردند آري.
و آن شب، شب چهاردهم ماه بود. پيامبر از پيشگاه پروردگار تقاضا کرد، آن چه را خواسته اند به او بدهد، ناگهان ماه به دو پاره شد و رسول الله(ص) آنها را يک يک صدا مي زد و مي فرمود: ببينيد»(۴) بدين ترتيب در سال پنجم، قبل از هجرت، خداوند متعال چنين معجزه اي را به دست پيامبر اكرم(صلّي الله عليه و آله وسلم)جاري مي كند. كه ماه به دو نيم تبديل شده، مردم آن را مي بينند؛ سپس دوباره به حالت اول برمي گردد، هر چند مشركين، طبق عادت شان، اين معجزه را انکار کردند كه اين عمل(معجزه)، سحر مي باشد. به دنبال اين معجزه، آيات ابتدايي سوره قمر نازل مي شود: «اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَ انْشَقَّ الْقَمَرُ؛ وَ إِنْ يَرَوْا آيَةً يُعْرِضُوا وَ يَقُولُوا سِحْرٌ مُسْتَمِرٌّ»؛(۵)
قيامت نزديك شد و ماه بشكافت. و اگر معجزهاي ببينند، روي بگردانند و گويند: سحري دائمي است. تفسير نمونه در ذيل آيات مذکور مي نويسد: «گرچه بعضي از كوته نظران، اصرار دارند كه اين معجزه را طوري توجيه كنند كه از صورت يک امر خارق العاده، خارج شود، چنانكه گفته اند:
آية فوق از آينده خبر مي دهد و مربوط به «اشراط ساعت»؛ يعني حوادث قبل از قيامت است؛
ولي قرائن متعددي در آيه وجود دارد كه تأكيد بر وقوع يک اعجاز مي كند، از جمله ذكر اين موضوع به صورت«فعل ماضي» نشان مي دهد كه«شقّ القمر» واقع شده است، به علاوه اگر سخن از معجزه نباشد، هيچ تناسبی با نسبت سحر به پيامبر(صلّي الله عليه و آله وسلم) كه در آيه بعد، آمده است، ندارد، و همچنين با جمله «و كذبّوا و اتبعوا اهوائهم» كه خبر از تكذيب آنها مي دهد، هماهنگ نيست.
افزون بر اينها روايات فراوانی در كتب اسلامی در زمينة وقوع اين اعجاز، نقل شده، كه در حد شهرت يا تواتر است، و لذا قابل انكار نمی باشد.
در اينجا به گفتاری از «فخررازی و طبرسی» دو مفسر معروف اهل سنت و شيعه اشاره می شود. فخررازی مي گويد: عموم مفسران معتقدند مراد از آيه اين است كه ماه شكافته شد و روايات صحيحی نيز بر اين معنی، دلالت می كند، و امكان عقلي آن نيز، جای ترديد نيست، و از سوی ديگر پيامبر صادق(صلّي الله عليه و آله وسلم) از آن خبر داده، بنابراين بايد آن را پذيرفت؛
اما داستان محال بودن خرق (شکافتن) و التيام (پيوستن) در افلاک(۶)
(طبق عقيدة ابطال شدة بطلميوس)
مطلبی بي اساس و غير علمی است، چرا كه با دلائل عقلی ثابت شده كه خرق و تخريب در آسمانها، كاملاً ممكن است،
مرحوم طبرسی نيز در مجمع البيان مي گويد: مفسران اين آيه را مربوط به معجزة شق القمر در زمان پيامبر اكرم(صلّي الله عليه و آله وسلم)
مي دانند»(٧)
به دنبالة اين مطلب در تفسير نمونه،
اين سؤال مطرح مي شود كه اصولاً آيا وقوع انشقاق و شكاف در اجرام آسماني، امكان دارد يا اينكه علم آن را به كلّي نفي مي كند؟
و در جواب مي گويد: چنين چيزي نه تنها محال نيست؛ بلكه بارها نمونه هاي آن مشاهده شده و كراراً در دستگاه منظومة شمسي و ساير كرات آسماني، انشقاق ها و انفجارهائي روي داده است كه پيدايش منظومة شمسي، آستروئيدها و شهاب ها، نتيجه همين برخورد ها و انشقاق ها است.
اما روايات در اين باره نزديک به تواتر است،
به خاطر رعايت اختصار به بعضي از روايات اشاره مي کنيم:
در تفسير قمي آمده است كه منظور از «وانشّق القمر» اين است كه قريش از پيامبر اكرم(صلّي الله عليه و آله وسلم) نشانه اي درخواست كردند. پيامبر اكرم(ص) از خداوند درخواست كردند.
پس ماه به دو نيم شد تا اينكه قريش اين صحنه را ديدند، سپس ماه به حالت اول بازگشت. پس قريش بلافاصله گفتند: اين قضيه، سحر است. در تفسير الدّر المنثور سيوطی آمده كه جبير بن مطعم راجع به «و انشق القمر» مي گويد: ماه دو شقّ شد و ما در زمان رسول الله(صلّي الله عليه و آله وسلم) در مكه بوديم، شقّي از ماه بر اين كوه و شقّ ديگر بر كوه ديگري قرار گرفت. پس مردم گفتند كه محمد ما را سحر كرد...(٨)
بنابراين داستان شق القمر واقعيتی است که جای ترديد ندارد، قرآن کريم و روايات مستفيض فريقين يعنی شيعه و اهل سنت بر آن دلالت دارد، و از اين رو مفسران شيعی و سنی بر اين امر متفق القول اند.
منابع:
١- اصول کافی ، جلد ٢ ، باب فضل فقراء المسلمین ، صفحه ٢۶٠
٢- حيوة القلوب ، ج ١، ص ۵٧٨
٣- طباطبائي، سيد محمد حسين، تفسير الميزان، انتشارات اسماعيليان، چاپ دوم، ١٣٧٢ج ١٩، ص ۵۵، (با تلخيص و تصرّف)؛ و ر.ک: مكارم شيرازي، تفسير نمونه، دارالکتب الاسلاميه، چاپ بيست و دوم، ١٣٨٢، ج٢٣، ص ١٨-١٩
۴- مکارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، تهران، دارالکتب الاسلاميه، چاپ بيست و دوم، ١٣٨٢، ج٢٣، ص ٩؛ به نقل از مجمع البيان و کتاب هاي تفسيري ديگري ذيل آيه ١ سوره قمر
۵- سوره قمر ١و ٢
۶- به عقيده پيووان علم هيأت قديم، آسمان هاي نه گانه به شکل پوست پياز لايه در لايه قرار گرفته است که شکافتن و آن گاه به هم پيوسن آن ها امر محال تلقي مي شده است.
٧- مكارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، دار الكتب الاسلاميه، ١٣٨٢ش، ج ٢٣، ص ١٣-١۶
٨- طباطبايي، تفسير الميزان، ج ١٩، ص ۶ ـ ۶۵
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com
واقعا چه دورانی شده
حکایت بعضی آدمهاست
ممنونم استاد
مستمند و ثروتمند
فقیر یا ثروتمند
هر دو موضوع تون عالي بود
ولي موضوع فقير يا ثروتمند تون خيلي تكان دهنده است
شايد واقعا پول زيادي و مال زيادي از خدا دور شويم
خيلي داستان تون انسان رو توي فكر فرو مي برد
خدا كنه انتخاب را بديم دست خدا
تازه داستانش را فهمیدم
زیبا بود
از دنيا بپرهيزيد ، قسم به آن كس كه جان من در كف اوست كه دنيا ازهاروت و ماروت ساحرتر است.
كنزالعمال ، ج 3 ، ص 182 ،
دریای فتوت، دل طوفانی تو
با دست نبی رقابتی داشت مگر
آن تیغ که بوسه زد به پیشانی تو
که مطالب زیبایی با قلم عالی برای ما بیان میکند
قدر فلک را کمال و منزلتی نیست در نظر قدر با کمال محمد
وعدهی دیدار هر کسی به قیامت لیلهی اسری شب وصال محمد
آدم و نوح و خلیل و موسی و عیسی آمده مجموع در ظلال محمد
عرصهی گیتی مجال همت او نیست روز قیامت نگر مجال محمد
و آن همه پیرایه بسته جنت فردوس بو که قبولش کند بلال محمد
هنوز جوانے، خوش بگذران.
زندگے طولانےاست؛ پس لذّت ببر.
هنگام عصبانیت آرام نمان.
همہ اینکار را مےکنند پس افراطے فکر نکن.
تو خیلے گناهکارے پس بہ گناهانت ادامہ بده
دوام عبادت، دلیل دست یافتن به خوشبختی است.
میزان الحکمه،ج5،ص303
عارفی به اشتباه فرشتگان به جهنم فرستاده ميشود. پس از اندك زمانی داد شيطان در میآيد و رو به فرشتگان میكند و میگويد: جاسوس میفرستيد به جهنم!؟
از روزی كه اين آدم به جهنم آمده مداوم در حال گفتگو و بحث است و جهنميان را هدايت میكند و ...
حال سخن عارفی كه به جهنم رفته بود اين چنين است: چنان با درست کرداری زندگی كن كه حتی بنا به تصادف اگر به جهنم افتادی خود شيطان تو را به بهشت بازگرداند.
هزار و یک حکایت اخلاقی
این نشان میدهد که گرد و خاک روی دل ما نشسته و اگر نه ساختمان دل اینگونه است که با روضه بسوزد.
اگر کسی هویٰ و هوس را کنار بگذارد، با اینکه بشر است، ولی ساختمانش عوض میشود.
امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) میفرماید :
اجر کسی که قدرت بر گناه بیابد و عفت پیشه کند، کمتر از اجر مجاهد در راه خدا نیست. کسی که عفت پیشه کند، نزدیک است که جزء فرشتگان شود.»
گفتار نيك ، ثروت را زياد و روزى را فراوان میکند ، مرگ را به تأخير و انسان را در خانواده محبوب مى كند و به بهشت وارد مى نمايد.
الخصال، ص 317
آیت الله بهجت(ره) :در تهران استاد روحانیی بود که لُمْعَتَیْن را تدریس می کرد، مطّلع شد که گاهی یکی از طلاّب و شاگردانش که از لحاظ درس خیلی عالی نبود، کارهایی نسبتاً خارق العاده دیده و شنیده می شود. روزی چاقوی استاد (در زمان گذشته وسیله نوشتن قلم نی بود، و نویسندگان چاقوی کوچک ظریفی برای درست کردن قلم به همراه داشتند) که خیلی به آن علاقه داشت، گم می شود و وی هر چه می گردد آن را پیدا نمی کند و به تصور آنکه بچّه هایش برداشته و از بین برده اند نسبت به بچه ها و خانواده عصبانی می شود، مدتی بدین منوال می گذرد و چاقو پیدا نمی شود.
و عصبانیت آقا نیز تمام نمی شود. روزی آن شاگرد بعد از درس ابتداءً به استاد می گوید: «آقا، چاقویتان را در جیب جلیقه کهنه خود گذاشته اید و فراموش کرده اید، بچه ها چه گناهی دارند.» آقا یادش می آید و تعجّب می کند که آن طلبه چگونه از آن اطلاع داشته است. از اینجا دیگر یقین می کند که او با (اولیای خدا) سر و کار دارد، روزی به او می گوید: بعد از درس با شما کاری دارم. چون خلوت می شود می گوید: آقای عزیز، مسلّم است که شما با جایی ارتباط دارید، به من بگویید خدمت آقا امام زمان (علیه السلام) مشرف می شوید؟ استاد اصرار می کند و شاگرد ناچار می شود جریان تشرّف خود خدمت آقا را به او بگوید. استاد می گوید: عزیزم، این بار وقتی مشرّف شدید، سلام بنده را برسانید و بگویید: اگر صلاح می دانند چند دقیقه ای اجازه تشرّف به حقیر بدهند. مدتی می گذرد و آقای طلبه چیزی نمی گوید و آقای استاد هم از ترس اینکه نکند جواب، منفی باشد جرأت نمی کند از او سؤال کند ولی به جهت طولانی شدن مدّت، صبر آقا تمام می شود و روزی به وی می گوید: آقای عزیز، از عرض پیام من خبری نشد؟ می بیند که وی (به اصطلاح) این پا و آن پا می کند.
آقا می گوید : عزیزم، خجالت نکش آنچه فرموده اند به حقیر بگویید چون شما قاصد پیام بودی (وَ ما عَلَی الرَّسُولِ إِلا الْبَلاغُ الْمُبینُ) آن طلبه با نهایت ناراحتی می گوید: آقا فرمود: لازم نیست ما چند دقیقه به شما وقتِ ملاقات بدهیم،شما تهذیب نفس کنید من خودم نزد شما می آیم.
مثل همیشه عاااااااااالی و زیبا و لذت بخش بود .
خدا خیر دنیا و آخرت نصیبتون کنه یک دنیا ممنون .
من واقعا با مطالبتون انس میگیریم . مطالبتون تلنگر خیلی خوبیه برای حال و احوال امروزمون ... سپاس فراوان التماس دعا
اگر مردم به هنگامى كه بلاها بر آنان فرود مى آمد و نعمت ها از دستشان مى رفت ، با نيت هاى خوب و دلى مشتاق به پروردگارشان پناه می بردند ، بى گمان هر از دست رفته اى به آنان باز مى گشت و هر فاسدى اصلاح مى شد.
مستدرک ج5 ص184
معطر به عطر خوش
صلوات بر حضرت مُحَمَّد (ص)
و خاندان مطهرش
اللّهُمَّصَلِّعَلي
مُحَمَّدوَآلِمُحَمَّد
وَعَجِّلفَرَجَهُــم
هر کس در مجلسى بنشیند که در آن، امر (و خطّ و مرام ما) احیا مىشود،دلش در روزى که دلها مىمیرند، نمىمیرد.»
ان شاءالله همواره موفق و مؤید باشید
سپاس
ان شاءالله خدا بهتون پسر داد از این القاب استفاده کنید
چقدر مطلب تون قشنگ بود
مستمند و ثروتمند واقعا بعضي افراد چون ثروتمند هستن
يك طوري رفتار مي كنن كه نزديك شدن بهشون اشتباه است
خدا طاقت نیاورد و سرانجام انتخابت کرد
برای هر سری از روشنایت سایه بان می خواست
که شب را پیش پایت سر برید و آفتابت کرد
بدیدم قبر دولتمند و درویش
نه درویش بیکفن در خاک رفته
نه دولتمند برده یک کفن بیش
ز حد بگذشت يا ختم النّبيّن!
ز اشك و آه مهجوران بيتاب
جهانى غوطه زد در آتش و آب
سپاه درد با جان در ستيزست
لب هر زخم دل، خونابهْ ريزست
جهان از جلوه جان پرورت دور
به ما شد تنگتر از ديده مور
شدى تا گنج خلوتخانه خاك
ز داغ اندوخت صد گنجينه، افلاك
قد محراب زين محنت، دو تا شد
روزقیامت نیکیهایمان را به محبوبترین فرد زندگیمان نخواهیم داد ، اما مجبور میشویم نیکی هایمان را به کسی بدهیم که از او متنفریم و غیبتش را کردیم.
چلچراغ اشک در این بارگاه آورده ام
دست هایم هر دو خالی، دیدگانم پر ز اشک
خون دل، داغ جگر با سوز و آه آورده ام
من همه بارِ گنه، تو رحمةٌ للعالمین
رحمةٌ للعالمین، بار گناه آورده ام
اشگ خجلت، دامن آلوده، بار معصیت
جسم خسته، بارِ سنگین، رنج راه آورده ام
پرده های معصیت بستند چشمم را ولی
رو به این در، هوای یک نگاه آورده ام
چيزي ندارم بدهم
فقط از تمام وجودم براي شما و عزيزان بولتن دعا خير و عاقبت بخيري دارم
توي زندگي تون خودتون و خانواده تون خير ببينيد
ياعلي
مبحث شق القمر تون بسيار بسيار جالب بود
دعا مي كنم هميشه صحيح و سالم باشيد
شخص جنابعالي و همه دستندركاران بولتن نيوز
مخصوصا قسمت دين و انديشه اش
چون وقتي قرنطينه هستيم با مطالعه مطالب چيزهاي خوبي ياد مي گيريم
روزی بهلول در قبرستان بغداد کله های
مرده ها را تکان می داد ، گاهی پر از خاک
می کرد و سپس خالی می نمود.
شخصی از او پرسی:
بهلول ! با این " سر های مردگان " چه می کنی؟
گفت: می خواهم ثروتمندان را از فقیران و
حاکمان را از زیر دستان جدا کنم، لکن می بینم
همه یکسان هستند.
به گورستان گذر کردم صباحی
شنیدم ناله و افغان و آهی
شنیدم کله ای با خاک می گفت
که این دنیا، نمی ارزد به کاهی
به قبرستان گذر کردم کم و بیش
بدیدم قبر دولتمند و درویش
نه درویش بی کفن در خاک خفته
نه دولتمند ، برد از یک کفن بیش
اولين نكته اي كه بايد مد نظر داشته باشيد اين است كه در نزد خداوند متعال بهترين اشخاص كساني هستند كه تقوايشان بهتر باشد همان گونه كه خداوند در قرآن كريم به اين واقعيت اشاره كرده و مي فرمايد:
گرامى ترين شما نزد خدا، پرهيزگارترين شماست. خدا دانا و كاردان است
خداوند متعال با اين آيه قلم سرخ بر تمام امتيازات ظاهرى و مادى كشيده، و اصالت و واقعيت را به مساله تقوا و پرهيزكارى و خدا ترسى مى دهد، و مىگويد براى تقرب به خدا و نزديكى به ساحت مقدس او هيچ امتيازى جز تقوا مؤثر نيست
ولي با توجه به سوال شما كه پرسيده بوديد ثروتمند و فقير هر دو در اعمالشان يكسان هستند بايد عرض كنم كه اجر و مزد شخص فقير نزد خداوند متعال بالاتر از شخص ثروتمند است همان گونه كه در روايتي كه از رسول اكرم نقل شده است كه:
روزی پیغمبر - صلی الله علیه و آله - به اصحاب خودفرمود که: بهترین مردم کیست؟ عرض کردند که: مالداری که حق خدا را به جا آورد. حضرت فرمود: این خوب مردی است و لیکن او مراد من نیست. عرض کردند: پس بهترین مردم کیست؟ فرمود: فقیری است که: به قدر قوه خود عطا کند
باز در روايتي ديگري از وجود نازنين پيامبر مي خوانيم كه:
روزی فقرای اصحاب شخصی را به خدمت حضرت رسول - صلی الله علیه و آله - فرستادند، آمد و عرض کرد که: من فرستاده فقرا هستم به نزد شما.
حضرت رسول فرمودند: مرحبا به تو و به کسانی که از نزد ایشان آمده ای از نزد کسانی آمده ای که من آنها را دوست میدارم. پس آن شخص عرض کرد که: فقرا می گویند:
اغنیا بهشت را از ما گرفتند حج میکنند و ما قدرت نداریم. و عمره بجا میآورند و ما نمی توانیم. زیادتی اموال خود را پیش میفرستند و ما نداریم. حضرت فرمود: از من به فقرا بگو که: هر فقیری که از برای خدا صبر کند، سه خصلت از برای او هست، که از برای اغنیا نیست:
یکی آنکه: در بهشت، غرفه هائی هست که: اهل بهشت نگاه به آنها میکنند، همچنان که اهل زمین نگاه به ستارگان میکنند. داخل آنها نمیشود مگر پیغمبر فقیر، یاشهید فقیر، یا مؤمن فقیر.
دوم آنکه: فقرا پانصد سال پیش از اغنیا داخل بهشت میشوند.
سوم آنکه: هرگاه غنی بگوید: «سبحان الله و الحمد لله و لا اله الا الله و الله اکبر» . وفقیر نیز بگوید، ثواب غنی به اندازه ثواب فقير نمي شود، اگر چه ده هزار درهم به همراه آن ذكر در راه خداانفاق کند. و همچنین سایر اعمال خیر.
پس آن شخص برگشت و به فقرا گفت: و فقرا گفتند راضی شدیم