گروه بین الملل: محمد درودیان، پژوهشگر تاریخ جنگ، گفت: آنهایی که این تحلیل را داشتند صدام آمریکایی بود، حتی حمله به کویت را هم میگویند با چراغ سبز آمریکا بود، من این تحلیل را قبول ندارم. با بعضی از دوستان هم ۲ سه ساعت بحث کردیم.
به گزارش بولتن نیوز به نقل از اعتماد آنلاین، صدام یک شخصت خاص بود و در این نامهنگاریهایی هم که با امام کرده بود یک بار به امام گفته بود ما مثل خود شما هستیم، ما هم در آن کوچهها بودیم و حکومت را اینطوری به دست گرفتیم. یعنی میخواست بگوید ما را کسی دیگر نیاورده است.
بخشهایی از این گفتوگو را در ادامه میخوانید:
*تصمیم صدام حسین برای حمله به ایران هو به ما هو تصمیم شخصی خودش بود یا اینکه محصول تغییراتی بود که در موازنه قدرت در بلوک غرب اتفاق افتاده بود؟ چون ما در آن مقطع میبینیم که چند ماه قبل پیمان ماستریخت اتفاق میافتد و در آن مقطع فکر میکنم یک شخصیتی مثل ژاک شیراک وزیر اقتصاد فرانسه است، در عراق رفت و آمد داشتند و داشتند برنامهریزی میکردند اتحادیه اروپا شکل بگیرد و اختلافاتی در بلوک غرب افتاده بود و همه آمدند پشت سر عراق برای اینکه حمله به ایران اتفاق بیفتد. تصمیم صدام حسین بود یا تصمیم قدرتهای جهانی بود که این جنگ به ما تحمیل شود؟
این یکی از سه سوال اساسی شماست که اول اشاره کردید. در مورد وقوع جنگ الان ۲ نظریه شکل گرفته. در واقع، به این سوالات در چارچوب دستگاههای نظری یا یک رویکرد خاص پاسخ میدهند. هر کدام هم به شواهد و قرائنی استناد میکنند. نهضت آزادی معتقد است و در بیانیهاش هم ذکر کرده [و] میگوید این جنگ اجتنابپذیر بود، یعنی میشد جنگ نشود و دلایلی هم ذکر میکند که میشود در مورد این دلایل بحث کرد.
صدام با اشاره آمریکاییها به ایران حمله نکرد
*مثل خاطراتی که وجود دارد که پیغام آوردیم. آقای دعایی هم اخیراً اعلام کردند...
خیلی بحث میشود. اما در مورد سوال شما یک روایتی وجود دارد. از زمان جنگ هم بود. یعنی وقتی صدام حمله کرد. صدام را یک شخص آمریکایی میدانست و معتقد بود که صدام با اشاره آمریکا به ایران حمله کرده است. من به ۲ ادله معتقدم که این تحلیل غلط است و همان زمان هم معتقد بودم صدام آمریکایی، به معنیای که حاکمان بعضی از کشورهای عربی را میگویند، اینطور نبود.
صدام در نامهای به امام گفته بود: ما هم مثل شما هستیم
*بیشتر نزدیک به کشوری مثل فرانسه نبود؟
نه. آن هم هست، ولی من معتقدم که شخصیت صدام بود. آنهایی که این تحلیل را داشتند صدام آمریکایی بود، حتی حمله به کویت را هم میگویند با چراغ سبز آمریکا بود. من این تحلیل را قبول ندارم. با بعضی از دوستان هم ۲ سه ساعت بحث کردیم. صدام یک شخصت خاص بود و در این نامهنگاریهایی هم که با امام کرده بود یک بار به امام گفته بود ما مثل خود شما هستیم، ما هم در آن کوچهها بودیم و حکومت را اینطوری به دست گرفتیم. یعنی میخواست بگوید ما را کسی دیگر نیاورده است.
صدام پیش از ماجرای اشغال سفارت آمریکا در تهران قصد حمله به ایران داشته و این خبر را رئیس ایستگاه سیا به آقای ابراهیم یزدی میدهد
*یعنی به قصه نگاه ایدئولوژیک داشت یا خیر؟
حالا اجازه دهید من آن سوال شما را باز کنم. وسطش که بپرسید من نمیتوانم پاسختان را بدهم. چارچوب بحث از دستم خارج میشود. بعد من هرکدام اینها بود عرض میکنم.
بنابراین یک بخشی شخصیت صدام است که در این قصه به نظرم موثر است و نقش داشته که به این اعتبار معتقدم که نه، اینطوری نبوده. یک بخش دیگر تاریخی بسیار مهم وجود داشته [این است که] صدام قبل از تصرف سفارت آمریکا میخواسته به ایران حمله کند و این جزو اخباری است که رئیس ایستگاه سیا در ایران- جورج کیو- میآید با ابراهیم یزدی ملاقات میکند و این خبر را به او میدهد. من با آقای یزدی ملاقات کردم، گفتم، چنین خبری هست و تایید کرد و بعداً هم آقای مارک گازیوروسکی، که به ایران آمد و من با او ملاقات کردم، کتاب منتشر کرد و این را توضیح داد. خب، حالا که ما نه سفارت گرفتیم نه چیزی و آمریکاییها با دولت وقت موافقند کار کنند هماهنگ هستند...
بین ما و عراق به دلیل اختلافات تاریخی همواره در آینده احتمال جنگ وجود دارد
*جلسات برگزار میشود...
بله. پس اینجا اگر صدام آمریکایی است، قبل از تصرف سفارت چرا میخواست حمله کند؟ بنابراین من این را با این ۲ ادله، شخصیت صدام و این واقعه تاریخی، قبول ندارم. اما جنگها یک شبه بر اساس تمنیات یک فرد شکل نمیگیرد. [در مورد] ساختارها و زمینههایی که جنابعالی اشاره کردید، من معتقدم بین ما و عراق به دلیل اختلافات تاریخیای که وجود دارد همواره در آینده احتمال جنگ وجود دارد، [اما] مشروط به این است که ساختار سیاسی در ایران یا عراق تغییر کند...
اگر بعثیها در عراق کودتا کنند و قدرت بگیرند حتماً دوباره با ایران وارد جنگ خواهند شد
*راجع به آینده صحبت میکنید؟
کلاً معتقدم هر موقع بین ما و عراق جنگ صورت گرفته یا ساختار ایران یا عراق تغییر پیدا کرده، [سال] ۷۵ درگیری که قبلاً بود، کودتا شد، عبدالکریم قاسم آمد، بعد بعثیها آمدند، بعد جنگ شد. بعد از ۷۵ روابط ایران و عراق عادی شده بود، فرح آنجا رفت، این همه معاملات صورت میگرفت. قبل از پیروزی انقلاب روابط ایران و عراق عادی شده بود. انقلاب که در ایران شد دوباره زمینه برای جنگ به وجود آمد. یعنی چه؟ یعنی ساختار سیاسی در ایران یا عراق اگر تغییر کند یک متغیر است؛ یعنی امروز اگر بعثیها در عراق کودتا کنند قدرت را به دست بگیرند، حتماً بدانید در تقدیر روابط ایران یک جنگ مجدد هست.
دوم شرایط منطقه و بینالملل است که بیاید پشت این داستان باشد. امروز عربستان وقتی پشت استراتژی فشار حداکثری ترامپ میآید، امارات وقتی یک پیوند استراتژیک با اسرائیل برقرار میکند و امکان یک مانور استراتژیک را توسط اسرائیل در برابر ایران فراهم میکند، اینها همان متغیرهای منطقهای [و] بینالمللی است. پس جنگ یکشبه اتفاق نمیافتد. زمینه و دلایل دارد. در مورد عراق به طور خاص معتقدم هر موقع ساختار در عراق عوض شود، یعنی موازنه به هم بخورد و شرایط منطقهای و بینالمللی تغییر کند، امکان یک جنگ مجدد هست. به دلیل زمینههای تاریخی و اختلاف سیاسی- حقوقی که بین دو طرف وجود دارد.
جنگ یک اجماع بینالمللی علیه انقلاب و نظام ایران بود
*به این نکته اشاره کردید [که] تغییر موازنه قدرتهای جهانی در بلوک غرب چقدر نقش داشت؛ یعنی مثلاً فرانسه چه نفعی میبرد از اینکه نقش بکمپلکس را برای صدام حسین بازی کند و صدام را مجاب کند و برای حمله به ایران تشویق کند؟ در اسناد چیزی وجود دارد؟
آن چیزی که اتفاق افتاده، در واقع آن نظریهای که جنگ را در چارچوب انقلاب توضیح میدهد، بر چند چیز تاکید میکند. ۱- انقلاب، نظم حاکم بر منطقه را تغییر داد. بنابراین سیاست قدرتهای بینالمللی اعاده نظم پیشین بود. [در] منطقهای که نفت هست، تجارت هست، موقعیت و رقابتهای ژئوپلیتیک وجود دارد، یک انقلاب که قابلیت و خاصیت توسعه دارد، آن نظم را به هم میزند. بنابراین برای مهار آن انقلاب ائتلاف ایجاد میشود. یک نظریهای هم وجود دارد که اساساً انقلابها را با جنگ میشود مهار کرد. بنابراین این نظریههایی که با این مولفهها شکل گرفته معتقد است که یک ائتلاف بینالمللی در حمایت از صدام و تحریک صدام برای حمله به ایران وجود داشته، اطلاعات نظامی را سلطنتطلبها و ارتشیهایی که ضدانقلاب بودند و از ایران فرار کردند- بعد از پیروزی انقلاب- رفتند و اطلاعاتشان را به عراق دادند، عربستان اطلاعاتی را که از کانالهای مختلفی بود به عراق داد؛ یعنی جنگ حاصل یک اجماع بینالمللی علیه انقلاب و نظام بعد از انقلاب بود. اینطوری مساله را تعبیین میکنند و نظریهای که دلایل زیادی وجود دارد که صدام هم بعد از اینکه جنگ تمام شد، تحت فشار قرار داشت. قبل از حمله گفت شما از ما خواستید به ایران حمله کنیم و ما در حمله به ایران خط مقدم منافع شما بودیم؛ یعنی بخشی از آن توافقات ضمنی و موافقتهای عینی و ضمنی [را] که وجود داشت صدام بیان کرد.
*من چون میدانم شما کار درخشان و درجه یکی را در حوزه تاریخ انجام دادید...
درجه یک و درخشان نیست. واقعاً میگویم. یک کارهایی شده...
*یک کارهایی در حد بضاعتتان برای نسل ما که قابل تامل و مهم است. من میخواهم به عنوان کسی که در این حوزه کار کردید و پژوهشگر و مورخ هستید، [بگویید]. شما فرمودید آمریکا طرفدار جنگ و حمله صدام حسین به ایران نبود...
نه، نمیگویم نبود. قبل از تصرف سفارت آمریکا...
معتقدم شوروی واقعاً مخالف جنگ بود
*من میخواهم اهم و فیالاهم کنم؛ یعنی میخواهم درصد بدهم. در آن مقطع انگلستان، فرانسه، شوروی، آلمان و آمریکا اگر بخواهید سهمالقدر هر کدام از اینها را مشخص کنید که فرانسه نقش موثرتری داشت در اینکه صدام حسین برای حمله به ایران مصممتر شود یا آمریکا یا آلمان یا شوروی، شما اگر بخواهید سهمالقدرشان را مشخص کنید برای نسل جدید که بدانند چه فرایندی طی شده که بتوانند شرایط امروز [را] هم درک کنند که کدام کشورها چه منافعی داشتند این را چطوری برایمان مشخص میکنید؟
من در اندازه مطالعات خودم میگویم. من بر خلاف بعضیها معتقدم شوروی واقعاً مخالف جنگ بود. بعضیها میگویند نه. من، به دلایلی، از نظر خودم شوروی مخالف جنگ بود.
استارت گرفتن سلاحهای فرانسوی از سفر طارق عزیز به پاریس زده شد/ منافقین را فرانسویها به صدام حسین وصل کردند
*اینجا این سوال ایجاد میشود که چرا بعدش شوروی اینقدر به صدام کمک کرد؟
نه، آنها بعد از جنگ بود. در وقوع جنگ شوروی مخالف بود تا فتح خرمشهر شوروی سلاح نداد، اگر هم دادند متحدین دادند، حال با چراغ سبز یا بدون چراغ سبز. به هر جهت نگذاشتند ساختار ارتش عراق یا ساختار آمریکایی بشود. ما قبل از حمله عراق هم تمام منابعی که نشان میداد موضع شوروی چیست بخشی از آن خطی بود که در روزنامه مردم حزب توده بود- این خط شوروی هم بود- حزب توده معتقد بود یک جریان آمریکایی در عراق حاکم میشود. حزب کمونیست دارد توسط صدام سرکوب میشود و صدام تمایل به غرب دارد و شورویها چون [در] ایران انقلاب شده بود و از مدار قدرت آمریکا خارج شده بود، آن حلقه سنتو- سیتو که میآمد، ناتو میآمد تا بعد میشد ترکیه، ایران، پاکستان و حلقهای بود که نمیگذاشت شوروی به آبهای آزاد برسد، این حلقه درش گسست شده بود و شورویها واقعاً مایل نبودند ایران دوباره به دامن آمریکا برگردد و ایران بخشی از استراتژی آمریکا بود، مکمل استراتژی آمریکا در منطقه خلیجفارس بود، مکمل استراتژی آمریکا برای مقابله با شوروی بود. بنابراین جنگ میتوانست ایران را تضعیف کند و روابطش را دوباره با آمریکا تنظیم کند و شورویها مایل نبودند و اعلام هم کردند گفتند جنگ را نوعاً دیوانهها شروع میکنند. من معتقدم شوروی نبود. این سهم شوروی.
من در مورد اینکه انگلیس چقدر نقش داشته، اسنادی را مطالعه نکردم، ولی این را میدانم که حمله به جزایر و تصرف جزایر سهگانه در یک دورهای بخشی از طرحهای صدام بوده و رسماً هم اعلام میکردند میخواستند به نمایندگی از اعراب علیه ایران بحث سه جزیره را دنبال کنند و در طرحهایشان هم یک چیزی برای پیاده کردن بوده. آنجا بعضی از کشورها مخالفت میکنند، احتمالاً انگلیس در این بخش مخالف بوده.
در مورد فرانسه من مطالعاتی که کردم گرایش صدام به سوسیالیستها، سفر اریک لو، خبرنگار فرانسوی که میآید و نقشی که در آن دوره داشته، معتقدم که زمان وقوع جنگ چون آمریکاییها درگیر تصرف سفارت و انتخابات بودند تمرکز آنچنانی نداشتند و این احتمال وجود دارد که در آن دوره فرانسویها نقش داشتند. چنانچه بعد از اینکه جنگ شروع شد، [و] شوروی تسلیحات نداد، طارق عزیز به فرانسه سفر کرد. چون تسلیحاتشان از آمریکاییها نبود. استارت گرفتن سلاحهای فرانسوی و نقش فرانسه در جنگ با این سفر طارق عزیز زده شد و حتی فرانسویها منافقین را به صدام وصل کردند. بنابراین اینقدر فرانسه نقش داشت.
بیشترین منافع را آمریکا از جنگ برده است
*حتی بعد از آن ۱۲ هزار نیروی مستشاری به عراق فرستاد.
بله، اما معتقدم مهمترین نقش را آمریکا داشته به دلیل منافع...
*بعداً به اسرائیل هم اشاره کنید.
بله. منافع چیست؟ منافع، در واقع وقتی میگوییم، اینجا به این میز لگد زدند به پایین انداختند یا از اتاق بیرون رفتیم [و] آمدیم یا یک قتلی اتفاق افتاده، اولین کاری که پلیس میکند میگوید شما با چه کسی اختلاف داشتید؟ چه کسی در این کار منفعت دارد که شما را تخریب کند و شما را آزار دهد؟ از این شروع میکند. با این استدلال بخواهیم شروع کنیم بیشترین منفعت را آمریکا داشته. چرا؟ به ۲ دلیل...
*در طول جنگ؟
در وقوع جنگ. چون سوال ما وقوع جنگ است. هر موقع رفتیم ادامه آن هم بحث میکنیم. بیشترین منفعت را آمریکا داشته چرا؟ به دو دلیل: ۱- خلاء قدرت شاه در ایران یک مساله استراتژیک برای آمریکا و شاه شد و ۴۰ سال [است] این مساله را آمریکا دارد؛ یعنی منطقهای که بر اساس یک موازنه ۲ ستونه انجام میشد، یعنی عربستان و ایران که بعد از شکست آمریکا بر جنگ ویتنام توسط کسینجر طراحی شده بود، این یک پایهاش که ایران بود فرو ریخت و نظم منطقهای به هم ریخت و هنوز برقرار نشده و آمریکا مجبور شد با حضور مستقیم این نظم را برقرار کند. چه در درگیری با ایران چه در درگیری با عراق.
بنابراین آمریکاییها: ۱- در بحث انقلاب منفعت داشتند. یک پایگاه استراتژیک را در شمال خلیجفارس و جنوب شوروی از دست دادند و پایگاه چابهاری که آمریکاییها تاسیس کرده بودند و این همه بود برای چه بود؟ برای ما نبود. امکاناتی که داده بودند تا در شمال خلیجفارس بر منطقه مسلط شوند. بنابراین: ۱- این را از دست داده بود. ۲- ما سفارت آمریکا را در خصومتی که با آمریکا داشتیم و نگرانیای که از سفر شاه و تکرار کودتای ۲۸ مرداد داشتیم، وقتی سفارت را گرفتیم در واقع، اقتدار آمریکایی که شاه را از دست داده و بعد سفارتش گرفته شده و نمیتواند کاری کند این اقتدار فرو ریخته در نظام دوقطبی.
آمریکاییها به کودتای نقاب توجه نداشتند، اما به حمله نظامی به ایران فکر میکردند
*و امیدش را ناامید کردیم که میتواند با دولت موقت کار کند و با رژیم بعد ایران میتواند کار کند.
حالا با کموبیش. این توضیحاتی که میفرمایید چه نکتهای دارد؟ نکته این سوال شماست که چه کسی منفعت داشته؟ ما یکییکی بازیگرها را میگوییم. آمریکا بیشترین منفعت را داشته. شواهد و قرائن چه میگوید؟ کسانی که آن کودتای نقاب را کردند میگویند انقلاب که پیروز شد آن شبکهای که بخشی در ارتش بود بخشی هم بیرون بود میگوید ما رفتیم اروپا، آمریکاییها یک چراغ سبز ندادند چون به نظرم دولت موقت بود میخواستند ببینند چه میشود. کارتر میگوید من وقتی سفارت را گرفتم مشاوران من پیشنهاداتی دادند که ما میتوانستیم ایران را با خاک ویران کنیم، ولی من به دلایلی این کار را نکردم. پس آمریکاییها به کودتا توجه نداشتند، اما به حمله نظامی فکر میکردند. کارتر موافق نبود. کودتاچیها میگویند از اسفند سال ۵۸ یعنی حدود سه ماه بعد از تصرف سفارت و اینکه آمریکا نمیتواند حمله نظامی کند، میگویند به ما چراغ سبز دادند کودتا را شروع کنیم. ما از اسفند کودتا را شروع کردیم. بنابراین پنج ماه طول کشید تا برای کودتا آماده شدند. ۱۹ فروردین آمریکاییها قطع رابطه با ایران را اعلام کردند. صدام هم بلافاصله اعلام کرد ما آمادگی نظامی داریم. همه اختلافات نظامیای [را] که با ایران داریم با زور حل کنیم؛ یعنی جنگ کنیم، ولی چون آمریکاییها امیدوار بودند به کودتایی که قبلاً طراحی کرده بودند هنوز خودشان به طور مستقیم گزینه جنگ را انتخاب نکرده بودند و گزینههای دیگری که داشتند. ۵ اردیبهشت عملیات طبس را داریم. هدفش آزادی گروگانها بود. یعنی مشکل را از طریق نظامی حل کنند. نشد. ۲۲ تیر، یعنی ۷۰ روز قبل از حمله مستقیم عراق به ایران،، کودتای نقاب شد که صدام و عراق در آن مشارکت داشتند برابر اسناد. بنا بوده پایگاه بدهند، تجهیزات بدهند، از طریق رادیوعراق حمایت کنند و بحثهای مختلفی که بوده. پس چه کسی پشت کودتاست؟ چه کسی پشت اقدام نظامی است؟ در اسناد بحث میکنند. به نتیجه میرسند که ابزاری غیر ابزار نظامی علیه ایران وجود ندارد. منتها اینها را نمیتوانند اعلام کنند به این دلیل که مسئولیت رسمی جنگ را هیچ کشوری نمیتواند بپذیرد و آمریکا نمیتواند این را بپذیرد، آن هم در منطقه خلیجفارس و با امنیتش و در ایران با مسائلی که دارد.
بنابراین در این مورد بعضی از اسناد منتشر نشده. بنابراین در میان این بازیگران آمریکا بیشترین منافع را داشته در حمایت از صدام و صدام هم بیشترین منافع را داشته که به ایران حمله کند در یک فرصت تاریخی که ایران با آمریکا رودررو شده دچار تنش است و ایران حمایت بینالمللی ندارد.
اسرائیل منفعتی در آغاز جنگ ایران و عراق نداشت/ صدام گفته بود تهدیدهای عراق، اسرائیل و ایران هستند/ مساله اصلی اسرائیل، عراق بود نه ایران
*اسرائیل چطور؟
من معتقدم اسرائیل، تا این تاریخی که ما داریم بحث میکنیم، اسرائیل منفعتی در جنگ ایران و عراق ندارد، اما میخواهد از فرصتهایش استفاده کند. آن فرصتها چیست؟ بین عراق و اسرائیل اسنادی که منتشر شده صدام در نواری که در آن سند است، میگوید: رفقای حزب بعث به یاد دارند. من در سال ۷۷، یعنی ۲ سال بعد از قرارداد ۱۹۷۵، ۲ سال قبل از حمله به ایران، رفقا در آن جلسه به یاد دارند که من بحث کردم. وقتی در قرارداد ۷۵ صلح میکند، یک بحثی را در حزب بعث در مورد اولویت تهدیدها دارد. صدام میگوید رفقا به یاد دارند من آنجا [گفتم] اول تهدید اسرائیل بعد ایران؛ یعنی به جمعبندی رسیده بود که حالا که با ایران صلح کرده اولویت اولش اسرائیل است، با مناقشهای که بین اعراب و اسرائیل بود. میگوید آن را رفقا به یاد دارند. امروز این را میگویم، ایران اول است و اسرائیل دوم. بنابراین صدام بعد از پیروزی انقلاب اولویت تهدیداتش را از اسرائیل به ایران تغییر میدهد و اسنادی که آقای دعایی میگوید و اسنادی که از کنسولگری عراق به دست آوردیم در خرمشهر، وقتی سامرایی در کتابش میگوید که کمیته تشکیل شد و طرحهایی آماده کردیم، منابع را جذب کردیم و برای اقدام در داخل ایران سازماندهی کردیم، پس انقلاب ایران و تاثیراتی که داشته برای عراق، برای حمله به ایران یک فرصت بود و اولویتها را هم تغییر میدهد از اسرائیل به ایران. [این بخش از گفتوگو قابل انتشار نیست] ...به هر جهت اسرائیل خودش انجام داد. اما نکته بسیار مهمی که من معتقدم اسرائیل در این مرحله مایل به حمله عراق به ایران نبود و مساله اصلی عراق بود نه ایران، آن خبری [است] که [جورج] کِیو میآید و به آقای ابراهیم یزدی میدهد، این خبر را منابع اسرائیل از عراق استخراج میکنند که عراق میخواهد به ایران حمله کند و به کارتر میدهند و در عالیترین سطح آمریکا بحث میشود که این خبر را به ایران بگویند که آماده باشد عراق حمله نکند. من به این ۲ دلیل معتقدم در آن مقطع، اسرائیل منفعتی در حمله عراق به ایران نداشته، چرا؟ چون عراق را به یک قدرت برتر منطقهای تبدیل میکرد و این جزو آن چیزهایی است که میگویند یکی از اهداف عراق در حمله به ایران این بود که به یک قدرت منطقه تبدیل شود و جایگزین مصر شود. این بود و اگر این اتفاق میافتاد، یک هویتی را در برابر اسرائیل به قدرت کشورهای عربی میداد که این به زیان اسرائیل بود، بنابراین اسرائیل و نگرانیها، البته نه نگرانی از ما و نه دلیلش، دنبال حمایت از ما بود...
*نگرانی از اینکه تهدید...
صدام، چون مساله اسرائیل قدرت صدام بود و تلاش صدام برای عراق، برای اتمی شدن، در آن مقطع نگرانیای که داشت عراق بود.
*برای اینکه در منطقه هژمونی نشود.
احسنت! بله. بنابراین منفعتی در آن زمان نمیبیند که از عراق در حمله به ایران حمایت کند.
آلمان نقش بسیار بزرگی در تجهیز صدام به سلاح شیمیایی داشت
*آلمان چطور؟
من آلمان را مطالعه نکردم ولی جنایتی که آلمان کرد در جنگ برابر اسنادی که هست، [وجود دارد]. وقتی صدام شروع به شیمایی زدن کرد، آلمان نقش بسیار بزرگی در تجهیز صدام و کارخانه زدن داشت، ولی یکی از جنایات غیراخلاقیای که کردند این بود وقتی مجروحهای ما برای مداوا به آلمان میرفتند، آلمانیها و پزشکان آلمانی مطالعاتی که روی عوارض این سلاح شیمایی میکردند، از نظر پزشکی، این دانش پزشکی و نتیجهای که داشت را میدادند به دانشمندانی که در زمینه شیمایی بودند و به عراق کمک میکردند که این سلاحهای شیمایی را علیه ما اصلاح کند.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com