به گزارش بولتن نیوز، داستان کتاب نمایشنامه «خوبی کن و با خدا باش» از آنجایی آغاز شد که دو هدهد به دستور حضرت سلیمان راهی بیابان شدند و در راه با ملکه سبا برخورد کردند و دیدند او خورشید را میپرستد و ادامه ماجرا ...
حسن دولتآبادی که از پیشکسوتان تئاتر عروسکی به شمار میرود، داستان حضرت سلیمان و ملکه سبا را این بار از زبان دو هدهد روایت میکند.
دولتآبادی در روایت حضرت سلیمان از شعر هم استفاده کرده و مکالمههای بعضی از شخصیتهای داستانی را با زبان شعر بیان کرده تا مخاطب کودک در برخورد با این روایت خسته نشود و بتواند تا آخر داستان با نمایشنامه همراه شود.
نویسنده برای اینکه بتواند از قالب یک داستانگوی صرف خارج شده و به داستانش لحن نمایشی بدهد، چند شخصیت جدید را وارد داستان سلیمان کرده است. به عنوان نمونه شخصیت هدهد دو که با هدهد اصلی داستان همراه میشود و با تنبلی ذاتی که در وجودش هست، در تقابل با هدهد اصلی برخوردی سرکشانه دارد.
در متن کتاب میخوانیم:
بیابانی با سنگ و خار و تکدرختی در راست یا چپ صحنه و پردهای سفید در انتها، که صحنههای مربوط به نمایش سایه بر آن نمایان میشود. با تابش نور بر پرده، خورشید تابان بر بالای پرده دیده میشود. سپس، سایة دو هدهد، که پرواز میکنند و آواز میخوانند، نمایان میشود. هدهدِ یک رفتاری مضحک دارد.
هدهد یک:
خدا خدا خدا خدا
ای وای چقدر گرمه هوا
آتیش میآد از آسمون
میخواد بگیره جونمون
دلم یه چیکه آب میخواد
خوابم میآد و خواب میخواد
هدهد دو:
کجاست چشمه پُرآب؟
تا کی باید خورد پیچ و تاب؟
بیابون و هی پَر زدیم
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com