گروه اقتصادی: مکاتب نظری در حوزه اقتصاد و سیاست در سطح جهانی به دو بخش سرمایه داری و غیر سرمایه داری با نام کلی چپ با گرایشات رادیکال مارکسیستی و رقیق تر از آن یعنی سوسیالیستی تقسیم می شوند. اگرچه در مواردی همپوشانی هایی نیز با هم دارند اما با این حال تلاش دارند با کلید واژه نقش دولت و جایگاه آن در تعیین سیاست های اقتصادی ضمن تعریف از اهداف مکتب فکری خود، به نقد نگاه و باور رقیب بپردازند.
به گزارش بولتن نیوز، نگرش حاکم بر اقتصاد جهانی از دهه های گذشته تاکنون، نئولیبرالیسم است. نئولیبرالیسم واکنش سرمایهداری به بحرانهای اقتصادی دههی ۱۹۷۰ بود؛ عمده کنش ورزی نئولیبرالها در عرصه اقتصادی به حوزه بازار آزاد برمی گردد؛ آنها با این مفروض مدعی هستند که کاهش نقش دولت در اقتصاد، افزایش نقش و سهم بخش خصوصی، عدم مداخله در مکانیسم قیمتها، موجب می شود تا اقتصاد به تعادل برسد؛ این در حالی است که نظریه پردازان چپ مفروضات مطروحی از سوی اقتصاد نئولیبرالیستی، را یک «پروژه طبقاتی» می دانند که ماهیتاً در خدمت طبقه سرمایه دار است. در واقع از منظر اقتصاد چپ، نئولیبرالیسم در باز توزیع ثروت و درآمد در راستای منافع سرمایه داران به شکل گسترده ای عمل می کند. بطوریکه به آرایش تازه ای از مفهوم اقتصاد و نیروهای محرک در آن که فرادستان جامعه هستند، دست خواهد زد.
واقعیت امر این است که همانگونه که در بخش اعظمی از ادبیات چپ، نئولیبرالیسم، به صورت «حاکمیت مطلق بازار» و «محو کامل دخالت دولت در اقتصاد» تعریف شده است، در تعاریف مفاهیم بنیادی فکری – نظری در اقتصاد چپگرایانۀ جدید تلاش دارند تا بر روی بازتوزیع قدرت اقتصادی همگانی تمرکز کنند و شرایطی را ترسیم کنند که منابع اقتصادی در یک توزیع عادلانه از سیطره طبقه حاکم خارج شود و در اختیار عموم افراد جامعه قرار بگیرد.
با توجه به اینکه کاربست مفهوم نئولیبرالیسم، که تقلیل دامنه نفوذ دولت در عرصه اقتصاد است، مبنای مشاجرات و انتقادات چپ ها از آنها می باشد، با این حال باید یادآور شد آنچه در جدال میان این دو دیدگاه از سوی چپ به عنوان منتقد در قالب انتقادات و راه حل ها و برنامه های مورد نظر به تصویر کشیده میشود، مبنایی سیاسی دارد تا اقتصادی. چرا که اولاً صفوفی که در تقابل میان آنها وجود دارد عمدتاً صفوف و جبهه بندی های سیاسی است؛ دوماً اینکه چپ و زیر مجموعه های نظری آن عملاً راهکار یا برنامه ای تازه ای برای تحول در حوزه اقتصادی ندارند و آنچه را که در این باره بیان می کنند، یا مفاهیم مفصل بندی شده کلاسیک در این باره است و یا تلفیقی از راه حل های ارائه شده است که دهه های گذشته تا به امروز به تکرار آن دست زده اند.
باید خاطر نشان کرد، چپ از زمانی که وارد ادبیات سیاسی جهان شده است در بطن خود رادیکالیسم را داشته است، اما با این حال با دگردیسی هایی همراه بوده است؛ از آنجایی که تقابل چپ با نئولیبرالیسم تقابل گفتمانی است این دگردیسی نیز با توجه به شرایط زمانی و مقتضیات مبتنی بر آن تنها در روش اتفاق افتاده است نه در ساختار و ارزش ها.
با توجه به آنچه بیان شد تقابل چپ و راست، تقابل نگاه ها و باورها در عرصه سیاسی هستند؛ بطوریکه عمده منازعات آنها در عرصه های دیگر نیز بر گرفته تعارضات آنها در عرصه سیاسی و شیوه های مدیریت است.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com