گروه بین الملل: کتاب خاطرات جان بولتون مشاور سابق امنیت ملی ترامپ، جنجال و سر و صدای زیادی در کل دنیا به پا کرده است. بولتون در این کتاب خاطرات که بارها از سوی دولت آمریکا تهدید شد جلوی انتشار آن گرفته میشود، به بسیاری از وجوه نادیده مدیریت ترامپ در کاخ سفید پرداخته شده است. به دلیل اهمیت این کتاب در حوزه سیاست خارجی و روابط بین الملل، سایت سیاست پارسی هر روز بخشی از این کتاب را ترجمه کرده و در اختیار علاقمندان قرار میدهد.
به گزارش بولتن نیوز به نقل از سیاست پارسی، بقیه ما در دفتر پنس جمع شدیم و کِلی و پنس گزارش جلسه را به ما ارائه دادند. «کیم یونگ چول» حرف متفاوتی نسبت به موضع شمال نگفته بود. واضح بود که آنها دنبال تضمین سیاسی قبل از اعلام هر نوع خلع سلاح هستهای بودند و به نظر میرسید که ترامپ مایل بود هر چه میخواهند در اختیارشان بگذارد. نکته شگفتآور و جالب توجه اینکه مانند بحثهای قبلی با شمال، تحریمهای اقتصادی به نظر اولویت دوم میرسید. این احتمالاً بدین معنی بود که کره شمالی از حمله نظامی آمریکا بیشتر از فشارهای اقتصادی میترسد و به احتمال زیاد میخواهد نشان دهد که تحریمهای اقتصادی آنچنان هم که ما تصور میکنیم، تأثیرگذار نیستند. کلی گفت که شمال میتوانسته از تمام تصورات راجع به کاری که ترامپ احتمالاً انجام میداد فاصله بگیرد. ترامپ گفته بود که تمایل دارد میزان تمرینات نظامی مشترک با کره جنوبی را کاهش دهد و پشت سر هم درباره اینکه این تمرینات چقدر هزینهبر و تحریککننده هستند، صحبت کرد. این شاید بدترین نکته در این میان باشد، زیرا کره شمالی از فرمانده کل قوای آمریکا میشنود که برخلاف تکذیبهای قبلی، هم اکنون تواناییهای نظامی ما در شبه جزیره قابل مذاکره و چانهزنی شدهاند. این امتیازی بود که میتوانست حتی «مون جائه این» و طرفداران «سیاست تابش آفتاب» اش را که محاسباتشان بر پایه حضور قوی ایالات متحده بنا شده بود را ناامید کند. برای بسیاری، این حضور آمریکا بود که به جبهه سیاسی چپ کره جنوبی اجازه داده بود در فانتزی «سیاست تابش آفتاب» درگیر شوند. اگر ما کره را ترک میکردیم، آنها علیالقاعده به حال خود رها میشدند و با تبعات حماقتشان روبهرو میشدند که اعتقاد دارم خودشان هم از آن میترسیدند. با وجود اینکه به نظر بد میرسید اما من احساس میکردم که میتوانیم ترامپ را از لبه پرتگاه بازگردانیم تا احتمالاً خسارت جدیای وارد نشود. این جلسه چطور یک ساعت و 15 دقیقه ادامه پیدا کرد؟ ترجمه متوالی احتمالاً پاسخ مورد نظر بود اما در حقیقت هر دیداری با ترامپ میتوانست یک ساعت یا بیشتر طول بکشد. در طول دوران مسئولیت بارها از او شنیدم که میگفت: «من حرافم، دوست دارم حرف بزنم.»
بر این دیدگاهم تأکید کردم که نه کاهش تحریمها و نه اعلامیه «پایان جنگ دو کره» نباید تا پایان خلع سلاح هستهای کامل، قابل بررسی و غیر قابل بازگشت که سیاست همیشگی دولت بوده است، صورت گیرد.
قدم بعدی چه بود؟ کلی گفت که ترامپ برای احتمال اینکه در اجلاس سنگاپور به هیچ نتیجهای نرسیم، آماده است. به نظرم خوشبینانه میرسید. در مورد این صحبت کردیم که یک خط زمانی مشخص تدوین کنیم تا نشان ندهیم که تا ابد وقت نداریم با آنها بازی کنیم و کره شمالی هم بتواند از این فرصت استفاده کرده و همچنان مشغول توسعه و یا ساخت قطعات هستهای و موشکی باشد. در حدود ساعت 3:45 دقیقه از هم جدا شدیم و من به دفترم بازگشتم. در کمال تعجب ساعت 4 و 10 دقیقه تلفنم زنگ خورد و صدای پشت خط گفت: «این بخش ارتباطی کمپ دیوید است»؛ این اولین بار بود که چنین چیزی میشنیدم. اپراتور گفت که رئیسجمهور میخواهد با من صحبت کند. او گفت: «نامه بسیار دوستانه بود. اینطور فکر نمیکنی؟» و من موافقت کردم. با این حال گفتم که «واقعی» نیست. ترامپ گفت: «این یک پروسه است» و ادامه داد: «حالا این را درک میکنم. ما تنها یک ملاقات برای شناخت همدیگر داریم و بعد میبینیم که چه اتفاقی میافتد. این بیشتر از زمانی که فکر میکردم زمان میبرد.» بر این دیدگاهم تأکید کردم که نه کاهش تحریمها و نه اعلامیه «پایان جنگ دو کره» نباید تا پایان خلع سلاح هستهای کامل، قابل بررسی و غیر قابل بازگشت که سیاست همیشگی دولت بوده است، صورت گیرد. به نظر میرسید که نسبت به این تحلیل و توصیه متمایل بود. گفتم که بحثهایی که به درازا میکشد، در صورتی که دارای کیفیت باشند قابل قبول هستند. زمان همیشه در کنار طرف تکثیرکننده سلاح است و استراتژی مرکزی کره شمالی همیشه تکیه بر گذر زمان بوده است. زمان ما بینهایت نبود که به نظر میرسید ترامپ هم این را قبول دارد و نتیجهگیری کرد: «خیلی خوب بود.» و تماس به پایان رسید. در حقیقت، ترامپ هر چه میخواست را دقیقاً از مطبوعات گرفت؛ تیترها این بود: «دیدار روز 12 ژوئن سنگاپور به برنامه بازگشت».
من همچنین فشار آوردم تا مذاکرات به سنگاپور بازگردد و بتوانیم کره شمالیها را از منطقه راحتشان در منطقه غیرنظامی شده شمال بیرون بکشانیم. بعد از جدال با نمایندگان هیئت ایالات متحده بهجای نمایندگان شمال، همین کار را انجام دادیم.
در طول آخر هفته، چانگ را در جریان جلسه کیم یونگ چول قرار دادم و او گفت که مون از شنیدن نتیجه جلسه بسیار خوشحال است. او ناآگاهانه همان حرف ترامپ را تکرار کرد که ما در سنگاپور در ابتدای «یک پروسه» هستیم و نه یک جلسه بهتنهایی. این دقیقاً همان واکنشی بود که از آن میترسیدم. در همین حال، در گفتوگوهای دوجانبه کره شمالی – ایالات متحده در منطقه غیرنظامی شده شمال، پیشنویس اولیه ما برای سنگاپور توسط شمال رد شد. وزارت خارجه که با این مخالفت روبهرو شده بود به دنبال رسیدن به مصالحه بود و در حقیقت بیان میکرد: «این را دوست نداری؟ این چطور؟» و اگر شمال آن را هم نمیپسندید احتمالاً وزارت خارجه گزینه دیگری به آنها میداد و در همین حین در عالم واقع، آنقدر گفتوگو میکردند تا شاید بتوانند لبخندی بر لبان کره شمالیها بیاورند. این را بارها دیده بودم. خوشبختانه، پمپئو با این دیدگاه من موافقت کرد که ما باید پیشنویسهای جدیدی را بنویسیم و در عین حال صبر کنیم که پیونگیانگ به آنها پاسخ دهد. شمال در نهایت بهصورت شفاهی نظرش را در مورد پیشنویس اعلام کرد و گفت که نظر کتبیاش را تا روز بعد اعلام میکند. شگفتانگیز بود که این راهحل چگونه کارگر افتاد. من همچنین فشار آوردم تا مذاکرات به سنگاپور بازگردد و بتوانیم کره شمالیها را از منطقه راحتشان در منطقه غیرنظامی شده شمال بیرون بکشانیم. بعد از جدال با نمایندگان هیئت ایالات متحده بهجای نمایندگان شمال، همین کار را انجام دادیم. حتی چانگ هم تأیید کرد که زمان آن رسیده که این جشن بیکران به سنگاپور منتقل شود. پس از آن تصمیم گرفتم با گمانهزنیهای روزافزون مطبوعات که بیان میکردند من از ماجرای کره شمالی بیرون گذاشته شدم و به سنگاپور نمیروم، رودررو شوم. «من چندین بار این مسئله را تجربه کردهام» و فکر نمیکنم محرومیتم از جلسه با کیم یونگ چول اتفاقی بوده باشد. کلی گفت زمانی که کیم را به دفتر بیضی یدککش میکرده و مرا در اتاق ندیده، «شگفتزده» شده است. توضیح دادم که پنس چه گفته بود و چرا ما بدون اینکه مستقیم ازترامپ بپرسیم که چرا شامل افراد درون اتاق نیستیم، به دفتر پنس رفته بودیم. کلی گفت که خودش هم انتظار نداشته که در اتاق باشد، اما ترامپ از او خواسته که بماند. من این گمانه را که شاید در سنگاپور نباشم بیان کردم که در صورتی که اتفاق میافتاد، به این معنی بود که کارم را انجام نمیدهم و بر این اساس مجبورم که استعفا دهم. کلی گفت: «از تو انتظار نداشتم که چیز دیگری بگویی» و گفت که با ترامپ حرف میزند و من در گام اول پذیرفتم. همان صبح، کمی بعدتر کلی گزارش داد که ترامپ از اینکه برای در جلسه دیدار با کیم یونگ چون نپذیرفته، «منظوری نداشته» و میتوانم در تمام جلسات سنگاپور حضور داشته باشم.
متیس توضیح داد که بر اساس ارزیابیاش، ژاپن و تعداد دیگری از کشورهای کلیدی منطقه از موضع من در خصوص خلع سلاح هستهای کامل، حمایت میکنند که نشاندهنده میزان حمایت آنها از رویکرد ما بود.
متیس بلافاصله بعد از جلسه نهار روز 4 ژوئن خود با ترامپ، آمد تا درباره اجلاس کیم – ترامپ صحبت کند. او تأکید میکرد که در مورد موضع شکننده ما در قبال برنامه هستهای کره شمالی نگران است و پرسید با توجه به گمانهزنیهای رسانهها، به سنگاپور میروم یا نه. زمانی که گفتم «بله»، متیس با قدرت گفت: «خوبه» و توضیح داد که بر اساس ارزیابیاش، ژاپن و تعداد دیگری از کشورهای کلیدی منطقه از موضع من در خصوص خلع سلاح هستهای کامل، حمایت میکنند که نشاندهنده میزان حمایت آنها از رویکرد ما بود. از این مکالمه تعجب کرده بودم چراکه برای اولین بار، احساس میکردم که متیس غیرمطمئن و عصبی است. نفهمیدم که دلیل این مسئله چه بود، تا اینکه آیرس چند روز بعد به من گفت که بر اساس شنیدههایش، ترامپ بیشتر وقت نهار با متیس را با حمله به او گذرانده که علاوه بر ضعفهای دیگر، دموکرات هم هست، آنهم «به طریقی که هیچکس تاکنون نظیرش را ندیده است». متیس باید میفهمید که این چه معنایی داشت. مسئله قابل تأملی بود.
خبر بد، مجذوب شدن ترامپ به این ایده بود که بیان کند، او به جنگ دو کره پایان داده است. من بدم نمیآمد که این امتیاز را به کره شمالی بدهیم، اما فکر کردم که نباید این امتیاز بهصورت مجانی به آنها داده شود و البته ترامپ آماده بود که این کار را انجام دهد.
روز سهشنبه 5 ژوئن، من و پمپئو نهار را با ترامپ خوردیم. یکی از موضوعات مهمی که در خصوص آن بحث شد، تمایل مداوم مون برای حضور در سنگاپور بود که همین الان هم به دلیل درز اطلاعات از طرف کره جنوبی، به رسانههای آسیایی راه پیدا کرده بود. من و پمپئو هر دو به همتایان خود در کره جنوبی بیان کردیم که نظرمان در این خصوص چیست. خبر بد در زمان نهار، مجذوب شدن ترامپ به این ایده بود که بیان کند، او به جنگ دو کره پایان داده است. من بدم نمیآمد که این امتیاز را به کره شمالی بدهیم، اما فکر کردم که نباید این امتیاز بهصورت مجانی به آنها داده شود و البته ترامپ آماده بود که این کار را انجام دهد. در اصل برایش واقعاً مهم نبود. فکر میکرد که تنها یک ژست و یک دستاورد بزرگ رسانهای است و هیچ تبعات بینالمللی برای آن نمیدید. بعد از نهار من و پمپئو بهطرف دفتر من رفتیم. تصمیم گرفتیم که باید چیزی برای جایگزین کردن پیشنهاد دهیم اما ایده خوبی نداشتیم. میدانستم که ژاپن از این امتیازی که به کره میدهیم، به شدت آشفته میشود، بنابراین نمیتوانستم صبر کنم ببینم، یاچی در دیدار دیگری که همان بعدازظهر از واشنگتن داشت، در این باره چه میگوید. همچنین این فرصت را غنیمت دانستم تا از پمپئو بپرسم آیا همانطور که رسانهها میگویند، مشکلی با من دارد؟ او با صراحت گفت که نه و این مسئله را یادآور شد که چند روز پیش من چطور به او کمک کرده و اجازه نداده بودم که یکی از سفرای آمریکا بدون اطلاع و اجازه او با ترامپ دیدار کند. پمپئو در آن زمان گفت: «خدا خیرت بدهد جان!» که هر دویمان خندیدیم. در همان زمان هم البته موضوعات دیگری بود اما به نظر نمیرسید که واقعاً مسئلهای باشد. زمانی که من و پمپئو روز بعد در اتاق پذیرایی کاخ سفید صبحانه میخوردیم، (متیس بازهم خارج از کشور بود) درباره این بحث کردیم که در ازای بیانیه پایان جنگ دو کره، چه چیز از کره شمالی بیرون بکشیم و البته میتوانست شامل اعلامیه اولیه برای پایان دادن به برنامههای تسلیحات هستهای و موشکی آنها هم باشد. شک داشتم که کره شمالی این مسئله و یا هر ایده دیگری را بپذیرد اما حداقل میتوانست باعث ممانعت از دادن امتیاز پایان جنگ کره بهصورت مجانی باشد.
با پمپئو درباره این بحث کردیم که در ازای بیانیه پایان جنگ دو کره، چه چیز از کره شمالی بیرون بکشیم و البته میتوانست شامل اعلامیه اولیه برای پایان دادن به برنامههای تسلیحات هستهای و موشکی آنها هم باشد.
بعد از ظهر همان روز نخستوزیر آبه، در سر راه خود برای شرکت در اجلاس G7 که آن سال در «شارلوا» ی کانادا برگزار میشد، توقف کوتاهی هم در واشنگتن داشت تا بار دیگر ترامپ را تحت فشار بگذارد تمام امتیازات را به کره شمالی ندهد. آبه تأکید کرد که کره شمالیها «به زندگی خود ادامه میدهند» و ادامه داد: «آنها جانشان را تقدیم سیستمشان کردهاند. آنها سیاستمدارانی بسیار سرسخت و زیرک هستند ... اگر احساس کنند که این کار، تجارتی معمولی است، باز هم دوباره به سمت راههای قدیمی خودشان میروند.» با وجود اینکه دو رهبر، گفتوگوهای خوبی درباره پیونگیانگ داشتند، گفتوگو بر سر مسائل تجاری، با سخنرانیهای طولانی ترامپ درباره ناعادلانه بودن کسری تراز تجاری امریکا با ژاپن، آن هم در شرایطی که ایالات متحده قبول کرده بود که از ژاپن دفاع کند، بهخوبی پیش نرفت. ترامپ به من نگاه کرد و پرسید: «ما با معاهده، از شما دفاع میکنیم. ما از شما دفاع میکنیم اما نه از هر راهی. ما مذاکرهکنندههای بدی داشتیم درست است جان؟» و بعد ادامه داد: «ما بدون هیچ معاهدهای از شما دفاع میکنیم. اما این عادلانه نیست.»
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com