گروه اجتماعی- علی صفدری: چند روز قبل دوستی متن یک یادداشت را برایم فرستاد و اصرار داشت بخوانم. عنوان یادداشت این بود :«آیا وجود مدارس غیردولتی مصداق بیعدالتی است؟». از تیتر مطلب مشخص بود که احتمالا چه چیزهایی در متن آمده و نویسنده به دنبال چه بوده است. اما وقتی اصرار کرد و اسم نویسنده را گفت، مصمم شدم برای خواندن مطلب. یادداشت را که خواندم کمی افسوس خوردم و چند جملهای با دوست موردنظر درباره محتوایش صحبت کردیم.
اما امروز اتفاق عجیبتری افتاد. آقای میرلوحی که نویسنده همان یادداشت و نوه مرحوم آیتالله مهدوی کنی و مدیر دبیرستان معارف امام صادق(ع) است، با انتشار بخشی از راهبردهای ابلاغی رهبر انقلاب مدعی شده که مسیرشان «عین عدالت» است و از رهبری «دستور» دارند. فکر میکنم بد نباشد این ماجرا کمی واکاوی شود.
ماجرا احتمالا از دید دوستان به این شکل است: «کیفیت مدارس دولتی ضعیف است، وجود مدارس غیرانتفاعی اشکالی ندارد، مقداری ارتباطات و امکانات وجود دارد، پس میتوان برای کمک به نظام آموزش و پرورش، یک مدرسه خصوصی تاسیس کرد.» مقدمات صحیحی است. اما نتیجه چه میشود؟ دقت کنید: «ارتباطات و امکانات خود را فعال میکنیم، در شمال تهران و با حمایت همان دولت و حاکمیت که مدارس ضعیف دارد، مدارس خودمان را میسازیم، تحت عناوین فوق برنامه و خدمات ویژه و ... چند برابر ارقام مصوب همان حاکمیت شهریه میگیریم.» همه اینها در حالی است که از حمایت خیّرین و پشتیبانی نهادهای اقتصادی وابسته نیز بهرهمندیم. کمکهای فراتر از شهریه والدین متمکن و نهادهای دیگر را هم فاکتور میگیریم.
خب حالا اگر کسی اعتراض کرد چه میگوییم؟ پاسخها این است: «وجود مدارس غیرانتفاعی در قانون آمده و کمک به دولت است، ما هم یکی از آنها و اندازه هزینههای تمام شده شهریه میگیریم و خروجیهایمان همه مومن و انقلابی و مدیران آینده نظام و... خواهند بود.» به نظر میرسد کافی است بخصوص اگر بیشتر اصرار کنید با حکم رهبری روبرو میشوید که «دستور» دادهاند این مدارس تقویت شود.
خب؛ حالا کمی با دقت بیشتر به نقشه تربیتی کشور نگاه کنیم. در جای جای این کشور، جوانان آتش به اختیار بیادعا، بدون ذرهای از این ارتباطات و امکانات، در مساجد و کانونهای تربیتی دارند کار آموزشی و تربیتی میکنند. لابد عقلشان نمیرسد یا عرضه ندارند که بروند در بهترین نقطههای شهرها و کلانشهرها مدارس چند هزار متری با استخر و زمین چمن بزرگ بسازند. چون از رهبری هم «دستور» برای «تقویت» مجموعهشان ندارد، معلوم نیست مسیرشان «عین عدالت» باشد. و چون برای کارشان هم حقوق نمیگیرند «هزینه تمام شده» ندارند و مجبور نیستند برای تامین مخارج، چند برابر شهریه بگیرند. حالا اگر چندتایشان هم به فکرشان بزند که مدرسهای تاسیس کنند، برای اینکه به خانوادهها فشار نیاید نصف شهریه را هم نگیرند، با قرض و وام و چک و سفته شاید بتوانند دو سه سالی دوام بیاورند و بعد از آن که رهن و اجاره سه برابر شد باید جمع کنند و بروند اسنپ کار کنند تا بدهی مدرسه را صاف کنند.
در همه این لحظات شاگردان مدارس طبقاتی ما در چه حالند؟ یا زیر کولر گازی مشق انقلابیگری میکنند و با معلمهای برند تست میزنند، یا در حالی که خیالشان از بابت دانشگاه و شغل آینده و کار و کاسبی راحت است مشغول بازسازی خانه و مسجد و مدرسه در مناطق محروم و اردوهای جهادی هستند. همینها بعدا میشوند دانشجوهای بهترین دانشگاههای ما تا باز بروند برای فقرایی که دولت نتوانسته آموزش مناسب بهشان بدهد، خدمت کنند و فرزندان خود را در همین مدارس خودشان ثبتنام کنند و این چرخه را تکرار و تقویت کنند.
من هم با آقای میرلوحی موافقم که رهبری مخالفتی با اصل وجود مدارس غیرانتفاعی ندارند. آقایان اساسا توجه ندارند که هیچ منتقدی آنچنان با اصل وجود مدارس غیرانتفاعی که به دولت کمک کنند مساله ندارد. طبق قانون دولت خودش باید تسهیلات مالی و زمین رایگان و ... هم برای تاسیس این مدارس فراهم کند. نه عزیزان! کسی با این چیزها مساله ندارد و آن را بیعدالتی نمیداند که میخواهید ثابت کنید رهبری مخالف مدارس خصوصی نیست!
مساله بر سر تعداد معدودی از مدارس است که نه تنها «غیرانتفاعی» نیستند، بلکه حتی «خصوصی» هم نیستند و «طبقاتی»اند. مدارسی که مواهب مدارس خصوصی فقط برای آنهاست. زمین و پشتوانه حمایتی و اقتصادی و ساختمان خوب فقط برای آنهاست. مدارسی که آخر سال اصل پول شهریه برایشان باقی میماند و با سود پولها حقوق یک سال را میدهند و کل شهریه برایشان سود است. وگرنه چه بسیار مدارسی که حقیقتا «غیرانتفاعی» هستند، از قید شهریهشان میگذرند و بسیاری از جوانان جهادی و انقلابی وقت و عمر خود را برای تربیت بچههای مردم میگذارند و ادعاهای آنچنانی هم ندارند. و البته کسی هم نقدی بهشان ندارد.
فکر نمیکنم منظور رهبری از تقویت مدارس امام صادق(ع) این بوده باشد که باز به تعداد بیشتری شعبه از همین مدرسه در شمال تهران افتتاح شود. یا مثلا تقویت مدرسه را مساوی شهریه چندبرابری گرفتن در نظر گرفته باشند و در ادامه هم هر کاری که شما در مدارستان کردید را پای ایشان بنویسید. تقویت مدرسه به ارتقای سطح آموزشی و تربیتی مدرسه و خانوادههاست یا به زمین چمن و استخر اختصاصی و نمای لوکس و چشمگیر بر خیابان اصلی؟ شما از رهبری «دستور» دارید که ساختمان آنچنانی بسازید و طبقه تشریفاتی خلق کنید؟
آن مدرسه غیرانتفاعی که چند جوان دغدغهمند در شهرستان و جنوب تهران تاسیس کردهاند و چون به معلمان گرانقیمت شما – که ضدتربیتیترین وجه مدارس هستند – دسترسی ندارد، باید از کیفیت آموزشی محروم بماند؟ باید بگوید غلط کردم به فرمان آتش به اختیار رهبری لبیک گفتم و جنگ تربیتی را جدی گرفتم؟ باید فکر کند که دستور گرفتن از رهبری هم طبقاتی شده و فقط مخصوص برخی افراد خاص است؟ باید بین شکست خوردن یا شهریه چند برابری گرفتن و وصل شدن به نهادهای قدرت و ثروت یکی را انتخاب کند تا در این تنازع بقای انقلابی بودن سالم بماند؟ باید برایش اینطور تصویرسازی کرد که مسیر شما در طبقاتی کردن تربیت و آموزش «عین عدالت» است و هر کس اعتراض کرد با تفاسیر کج و معوج از مواضع رهبری دهانش را بست؟
خیر برادر! جوان انقلابی میداند و میفهمد کدام مدرسه غیرانتفاعی دارد به تربیت نیرو برای نظام کمک میکند و کدام دارد فرصتسوزی میکند و ناعدالتی و نابرابری را تشدید میکند. شما و امثال شما در مدارس مشابه قرار بوده به کمک حاکمیت بیایید برای اصلاح و تحول در نظام تعلیم و تربیت، ولی حالا خودتان یک معضل برای عدالت آموزشی شدهاید. شما و امثال شما که امکانات دارید، ارتباطات دارید و توان جلب حمایت حاکمیتی هم دارید، بیایید برای معضلات نظام تعلیم و تربیت چاره پیدا کنید، توان خود را برای این مسائل بگذارید نه توجیه وضع موجودی که شاید اگر در حضور رهبری بخواهید از آن دفاع کنید، ناتوان باشید!
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com
جدی در مورد تعلیمات خودش داشته باشد حرف بی حسابی نیست.
حالا هارون مونس که رسما عضو داعش شد به کنار.
مگر امثال حسام الدین آشنا و کواکبیان و حجت
الله ایوبی و عبدالله رمضان زاده و بسیاری افراد هم سنخ آنها فارغ
التحصیل دانشگاه امام صادق نیستند؟
مشخص است که این دانشگاه دچار افراط و تفریط است. افراط در تزریق حجم
سنگین درسها و البته اعمال عبادی برای بسیاری افراد تاثیر عکس دارد.
همچنین تلقی مسوولان دانشگاه از تلفیق فقه با علوم انسانی سکولار اشتباه
دیگر آنها است. متاسفانه مسوولان دانشگاه به غلط تصور می کردند برای کاهش
اثر مسموم علوم انسانی سکولار باید در کنار آنها حجم فقه و اصول روایات
را چند برابر کرد!
در حالیکه چنین کاری به تلفیق سکولاریسم و دین منجر نمی شود . بلکه تنها
بیشتر سبب سردرگمی فکری دانشجو می شود.
ریشه همه علوم انسانی بر مبنای اومانیسم و نفی خدا است و روشهای آنها چه
در اقتصاد و چه سیاست و چه مدیریت در طی چند قرن تفکر اومنیستی قوام
یافته است. اینکه حالا کسی تصور کند می تواند آن روشها و نظرات را با
اسلام مخلوط کند و به خیال خودش علوم انسانی اسلامی تولید کنید خطایی
بزرگ و استراتژیک است.
برای تولید علوم انسانی بر پایه اسلام اول باید همه علوم انسانی غربی را
به طور کلی دور بریزید و سپس همه جیز را از ریشه بر مبنای قرآن و عترت
تدوین کنید.
برای مثال اسلام اساسا چیزی به نام علم سیاست را به رسمیت نمی شناسد و
اصلا چیزی به نام روشهای کسب قدرت را قبول ندارد. آنچه اسلام دارد فقط
عمل به تکلیف است که آنهم بسته به شرایط شرعی مشخص می شود. سیاست اسلام
چیزی جز اجرای دستورات الهی نیست. اما دانشجویی که حالا بیاید در دانشگاه
امام صادق از یک طرف اصول علم سیاست را یاد بگیرد و از یک طرف بخواهد بر
پایه تکلیف و نه علم سیاست عمل کند البته در بسیاری از تصمیم گیریها دچار
تضاد درونی خواهد شد. همین ماجرا در مورد اقتصاد و مدیریت و سایر علوم
انسانی حاکم است.
لهذا فارغ التحصیلان علوم انسانی سایر دانشگاهها تکلیفشان مشخص است و
کاملا سکولار بار می آیند و سکولار فکر می کنند! اما فارغ التحصیلان
دانشگاه امام صادق از یکسو می خواهند پایبند به دین باشند و از یکسو
سکولاریسم وارد ضمیر ناخودآگاه آنها شده است. لهذا بسیاری از آنها مستعد
لغزش های عجیب هستند و یا دچار التقاط شدید می شوند.
پس یکی از راز های تولد جریان اصلاحات را باید در دل همین رویه دانشگاه
امام صادق علیه السلام - که رجال سیاسی کشور را تولید می کند- جستجو
نمود.