گروه بین الملل: در تاریخ 6 ژانویه 2018، در جریان تشدید اظهارنظرهای مطبوعاتی درباره کتاب جدید «آتش و خشم» که در مورد ترامپ نوشته شده بود، او توئیت کرد که ازنظرش «نابغهای پابرجا» است. با فرارسیدن مهلت قانونی دیگر برای رئیسجمهور، در جهت تصمیمگیری در مورد اینکه آیا تحریمهای ماقبل توافق ایران باید بازگردد یا نه، تصمیم گرفتم که کنار بکشم و دخالتی نکنم. آنها میدانستند که اگر به من نیاز داشته باشند چگونه میتوانند پیدایم کنند و هیچکس هم ارتباطی برقرار نکرد. ترامپ به کاری که در ماه اکتبر کرده بود بازگشت و پایبندی ایران به برجام را تأیید نکرد و درعینحال اجازه نداد تحریمها دوباره آغاز شوند.
به گزارش بولتن نیوز به نقل از سیاست پارسی، هیچ پیشرفتی صورت نگرفت. کرهشمالی هم به خاطر اینکه کرهجنوبی میزبان بازیهای المپیک زمستانی شده بود، به کانون توجه بازگشت. پنس و ایوانکا ترامپ بر اساس حدس و گمانها نماینده آمریکا در گفتوگو با هیئت کرهشمالی بودند. من مصاحبههایی انجام دادم و پنس را به خاطر اینکه اجازه نداده بود شمال به تبلیغات رسانهای دست پیدا کند و اختلافی بین کرهجنوبی و ما بیندازد تحسین کردم. پنس در مقابل توئیت کرد و نوشت: «جان بولتون خوب گفت» که سیگنال خوبی بود. البته «مون جائه این»، رئیسجمهور کرهجنوبی به خاطر مسائل داخلی به پررنگ کردن موفقیت خودپرداخت که توانسته بود مقامات ردهبالای کرهشمالی، بهخصوص کیم یو جونگ، خواهر کیم جونگ اون را (که توسط ایالاتمتحده به خاطر نقض حقوق بشر تحریم شده بود) در این گفتوگو شرکت دهد. در حقیقت، کیم یو جونگ، مأموریتی داشت که مون را به شمال دعوت کند که او هم فوراً این دعوت را پذیرفت. بعداً مشخص شد که سئول هزینه حضور کرهشمالی در بازیها را پرداخته است البته نه به خاطر روحیه المپیک بلکه به خاطر یک طرح غمانگیز و تثبیتشده سیاسی. چپهای کرهجنوبی، این «سیاست تابش آفتاب» را ستودند و بر این عقیده بودند که مهربان بودن با کرهشمالی صلح را برای شبهجزیره به ارمغان میآورد. اما در اصل آنها بارها و بارها به دیکتاتوری شمال کمک مالی میدادند
ماجرای مذاکرات با کره شمالی
روز ششم مارس جلسه دیگری با ترامپ داشتم. همانطور که در سالن انتظار بال غربی نشسته بودم، در تلویزیون دیدم که خبرنگاران از او میپرسیدند که چرا فکر میکند شمال آماده مذاکره است و ترامپ با خوشحالی جواب داد: «من!». امیدوار بودم درک کند که کرهشمالی واقعاً از اینکه او مثل اوباما نیست و آماده است که از نیروی نظامی استفاده کند، میترسد. در حدود ساعت 4:40 دقیقه به اتاق بیضی رفتم و یکبار دیگر در مقابل میز کاملاً خالی رزولوت نشستم. ترامپ همانطور که کلی وارد میشد، گفت: «من گفتم این جلسه برگزار شود یا تو؟» گفتم من میخواستم و او جواب داد: «فکر میکردم من درخواست دادم ولی خوشحالم که آمدی چون میخواستم ببینمت». شروع به صحبت درباره کرهشمالی کردیم و توضیح دادم که فکر میکنم کیم جونگ اون در حال تلاش برای خرید زمان است تا بتواند کارهای نسبتاً کم (اما مهمی) که هنوز برای رسیدن به توانایی سلاحهای هستهای قابل تحویل لازم است را انجام دهد. این بدین معنی بود که کیم جونگ اون بهویژه از به کار بردن نیروی نظامی میترسید؛ او میدانست که تحریمهای اقتصادی بهتنهایی نمیتواند او را از رسیدن به هدفش بازدارند. مطمئن نبودم که ترامپ نکته را گرفته باشد برای همین مسئله فروش سلاحهای شیمیایی و تجهیزات و مواد شیمیایی موردنیاز برای ساخت سلاح، از کرهشمالی به سوریه را مطرح کردم که به نظرم میآمد از طرف ایران تأمین مالی میشود. اگر این مسئله درست بود، این ارتباط میتوانست هم برای مسئله ایران و هم کرهشمالی مهم باشد و نشان میداد که چقدر پیونگیانگ خطرناک است؛ حالا سلاح شیمیایی میفروخت و زمانی که بهقدر کافی تولید میکرد، میتوانست سلاح اتمی هم بفروشد. او را تشویق کردم که از این استدلال هم برای توجیه خروج از قرارداد هستهای با ایران استفاده کند و هم از این طریق موضع تندتری علیه کرهشمالی بگیرد. کلی با من موافقت کرد و از من خواست که این مباحث را درملأعام مطرح کنم که من هم به او اطمینان دادم که این کار را خواهم کرد. در خصوص توافق هستهای با ایران ترامپ گفت: «نگران نباش. از آن بیرون میآیم من گفتم شاید بتوانند درستش کنند اما این اتفاق نمیافتد.» او بحث را به این کشاند که چقدر دلش میخواهد تیلرسون را اخراج کند و گفت: «میدانی مشکل کجاست؟ من باکمال میل میخواهم تو را اینجا داشته باشم.» اما بیان کرد که فکر میکند تأییدیه اکثریت جمهوریخواهان را گرفتن سخت خواهد بود. «آن رند پاول لعنتی با تو مخالفت میکند و مککانل میترسد که او باقی جمهوریخواهان؛ همانهایی که نیاز به رأی او برای انتصاب قضات و دیگر مسائل را دارند را هم ترغیب کند. تو چه شنیدهای؟» گفتم که رأی پاول را نمیگیرم اما تعجب میکنم اگر بتواند باقی جمهوریخواهان را هم دنبال خودش بکشاند. (تعداد واقعی در سنا بااینحال بهطور فزاینده 50 به 49 به نظر میرسید چراکه وضعیت مککین رو به وخامت گذاشته و این گمانه را ایجاد کرده بود که شاید او دیگر هیچوقت به واشنگتن بازنگردد).
من همینطور گفتم که بر اساس گفتوگوهای قبلیام با سناتورهای جمهوریخواه، میتوانیم تعداد معدودی از دموکراتها را هم با خودمان همراه کنیم مخصوصاً در سال انتخابات. شک داشتم که ترامپ را ترغیب کرده باشم و او پرسید: «به چه چیز دیگری علاقهمند هستی؟ جواب دادم: «مشاور امنیت ملی». کلی سکوتش را شکست تا تأکید کند که این شغل دیگر نیازی به تأیید مجلس سنا ندارد و ترامپ با خوشحالی پرسید: «پس دیگر نیازی به نگرانی در مورد دلقکهای آنجا نیست؟» و من و کلی با هم گفتیم: «درست است». بعدازاین، توضیحی نسبت به آنچه فکر میکردم وظیفه اصلی مشاور امنیت ملی است دادم و بهطور مثال گفتم که اطمینان حاصل کردن از اینکه گزینههای زیادی در اختیار رئیسجمهور است که تمام تصمیماتش را اجرایی کند، یکی از این وظایف است که کلی هم باقدرت سرش را به علامت تأیید تکان داد. گفتم که فکر میکنم آموزشهای من بهعنوان دادخواه قضایی مرا برای این کار مجهز کرده است چراکه میتوانم گزینههای مختلف را منصفانه ارائه کنم و درعینحال همچنان نظر خودم را هم داشته باشم (همانطور که برای مشتریان چنین خدماتی ارائه میدهیم) و این مسئله را هم درک میکنم که تصمیم نهایی با او است و یکبار دیگر داستان دین اچسون و هری ترومن را برایش تعریف کردم. ترامپ و کلی هر دو خندیدند. ترامپ پرسید که به نظر من، مک مستر چهکاری را خوب انجام داده است و من گفتم که این یک دستاورد واقعی بود که یک استراتژی امنیت ملی خوب در سال اول دوران ریاست جمهوری یک رئیسجمهور بنویسی. این دستاورد چیزی است که تاکنون اتفاق نیفتاده برای مثال در دوران بوش پسر و باقی روسای جمهور هم چنین اتفاقی نیفتاد. ترامپ پرسید که به نظرم متیس چهکاری را خوب انجام داده است و من افزایش میزان بودجه دفاعی نسبت به دوران اوباما را مثال زدم که دولت اخیراً توانسته بود آن را از کنگره بگیرد. قبل از اینکه بتوانم حرفم را تمام کنم، کلی و ترامپ همزمان گفتند که پیروزی بر سر بودجه، یکی از موفقیتهای ترامپ بوده است و نه متیس. فکر میکردم که این جملات افشاگریای واقعی در مورد نگرش ترامپ به متیس باشد.
ماجرای همیشگی درگیری با مطبوعات
جلسه بعد از حدود 35 دقیقه به پایان رسید و ترامپ گفت: «بسیار خوب، صبور باش. من تماس میگیرم.» من و کلی به بیرون از اتاق بیضی رفتیم و او پرسید: «تابهحال به این فکر کردی که وقتی اسمت اعلام بشود، مطبوعات چه واکنشی نشان میدهند؟» فکر کرده بودم و گفتم من همه این مراحل را زمانی که برای سفیری آمریکا در سازمان ملل انتخاب شدم، از سر گذراندهام. کلی گفت: «بله، ظالمانه بود. اما درهرصورت یکبار دیگر به آن فکر کن چون ترامپ جدی است.» در طول سالهایی که واقعاً برایم مهم نبود که واکنش مطبوعات چه خواهد بود، رسانههای زیادی را تحمل کرده بودم و زخم روی زخم داشتم. همانطور که زمانی دوک ولینگتن گفته بود (شاید هم این گفته جعلی باشد) نگرش من این بود: «چاپ کن و ملعون شو». تا آن شب احساس خیلی خوبی داشتم تا اینکه در حین سخنرانی یکی از حامیان مالی «باربارا کامستاک[1]»، بانوی جمهوریخواه نامزد نمایندگی مجلس در ویرجینیای شمالی که برای اولین بار در وزارت دادگستری ریگان دیده بودمش، شنیدم که کیم جونگ اون ترامپ را دعوت کرده است که با هم ملاقات داشته باشند و او هم قبول کرده است. از این اشتباه احمقانه، شگفتزده و به مرحلهای فراتر از لال شدن رسیده بودم. برای رئیسجمهور ایالاتمتحده، اعطا کردن فرصت ملاقات به کیم آنهم بدون هیچ نشانهای از تصمیمات استراتژیک در خصوص سلاحهای هستهای و درواقع قرار ملاقات گذاشتن برای هیچ، تبلیغاتی بود که بدون هیچ دلیلی و در وسعت وسیع به کیم اعطا میشد. این حتی از دیدار و خوشوبش مادلین آلبرایت با کیم ایل سونگ در دوران کلینتون نیز بدتر بود. خوشبختانه آن شب به خاطر مراسم حمایت مالی، مصاحبهای با فاکس نیوز نداشتم و زمان کافی برای فکر کردن در اختیار داشتم. روز بعد به نظر میرسید سارا سندرز موضع رسمی در این خصوص را تغییر داد و بیان کرد که سیاست فعلی ما تغییری نمیکند.
حجامت در کاخ سفید
همان زمان در روز سهشنبه که من کاخ سفید را ترک کرده بودم، اعلام شده بود که «گری کوهن[2]» از سمت خود بهعنوان مدیر شورای ملی اقتصاد استعفا کرده است. بیان شده بود که «لری کودلو[3]» قرار است جای او را بگیرد. در همین حین در ماه فوریه «راب پورتر[4]» دبیر ستاد کاخ سفید به دلیل اینکه در تحقیقات «اف بی آی»، اطلاعات شخصی ناخوشایندی از او منتشر شده بود، استعفا کرد و بعد از او هم «هوپ هیکس[5]» یکی از کارمندان قدیمی ترامپ که حالا مدیر ارتباطات شده بود. این حجامت در درون کاخ سفید تا روز 13 مارس که اعلام شد تیلرسون بدون هیچ برگزاری مراسم تودیعی از وزارت امور خارجه اخراج شده است و پمپئو قرار است جای او را بگیرد و درعینحال جینا هاسپل[6] که معاون پمپئو در سیا و یک افسر اطلاعاتی بوده، قرار است جای او را بگیرد، ادامه پیدا کرد.
کوشنر برای ملاقات دیگری در خصوص برنامه صلح خاورمیانهاش با من تماس گرفت که باز هم نتوانستم قبول کنم که این کار کاملاً بهصورت اتفاقی انجام شده باشد. بعدازآن در روز 16 مارس، «جف سشنز» به حجامت درونی کاخ سفید ادامه داد و اندرو مکابی[7] معاون «اف بی آی» را اخراج کرد.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com