گروه بین الملل: روز بعد «شان اسپایسر[1]» در اعتراض به منصوب کردن «آنتونی اسکاراموچی[2]» بهعنوان مدیر ارتباطات کاخ سفید استعفا کرد و «سارا سندرز[3]» بهعنوان جانشین اسپایسر تعیین شد. یک هفته بعد ترامپ پریباس را اخراج و «جان کلی[4]» را که در آن زمان وزیر امنیت میهن و ژنرال سابق چهار ستاره بود بهعنوان رئیس ستاد کاخ سفید منصوب کرد. در روز دوشنبه 31 جولای کلی، اسکاراموچی را اخراج کرد. در نیمه ماه اوت، جدالها بر سر نظر ترامپ درباره تظاهرات نئونازیها در شارلوتسویل ویرجینیا بالا گرفت. او بنن را در 18 اوت اخراج کرد. یعنی این همان چیزی است که دانشکدههای تجارت در مورد مدیریت سازمانهای بزرگ یاد میدهند؟ چیزی که اتفاق نمیافتاد، وجود هر نوع نشانه در کاخسفید برای رفتن به سمت استراتژی من درباره ایران بود که قبل از این آن را به بنن داده بودم، بود. زمانی که درخواست ملاقات با ترامپ را مطرح کردم، وسترهوت پیشنهاد داد که اول تیلرسون را ببینم که ازنظر من تلف کردن وقت هر دویمان بود. مشکوک بودم که تلاشهای کلی برای بردن نظم به کارهای کاخ سفید و محدود کردن آنارشی موجود در اتاق بیضی، بهغیراز سایر اقدامات دیگر، منتهی به لغو امتیازات «ورود» من به کاخ سفید شده باشد. فکر کردم که شرمآور است اجازه دهم برنامه من برای ایران، ویران شود. بنابراین به «ریچ لوری[5]»، سردبیر نشنال ریویو پیشنهاد دادم تا طرح را منتشر کند که او هم این کار را در روزهای پایانی ماه اوت انجام داد. جواد ظریف وزیر امور خارجه ایران بلافاصله برنامه من را «شکستی بزرگ» برای واشنگتن خواند. میدانستم که در مسیر درستی هستم. بیشتر رسانههای واشنگتن بااینحال بهجای تمرکز بر روی محتوای برنامه من، در مورد از دست دادن دسترسیام به ترامپ نوشتند؛ احتمالاً به این دلیل که فتنههای درون کاخ را بیشتر از سیاست میشناختند. کوشنر به من پیام داد که بگوید «کاخ سفید همیشه از آمدن تو استقبال میکند.» در حقیقت کوشنر مرا دعوت کرد تا روز 31 اوت با او ملاقات کنم تا در مورد طرح صلح خاورمیانهاش که بهزودی از آن رونمایی میکرد و مسئله ایران صحبت کند. بعد از وقفهای طولانی فکر نمیکردم این جلسه، اتفاقی باشد.
به گزارش بولتن نیوز به نقل از سیاست پارسی، بااینوجود هنوز هیچ حرفی از طرف ترامپ نبود و در همین حال صدور تأییدیه پایبندی ایران به تعهداتش که هر 90 روز یکبار انجام میگرفت، باید اجرا میشد و موعد بعدی ماه اکتبر بود. کاخ سفید اعلام کرد که ترامپ سخنرانی مهمی را در تاریخ 12 اکتبر خواهد داشت بنابراین خجالت را کنار گذاشتم و با وسترهوت تماس گرفتم و درخواست ملاقات با ترامپ را مطرح کردم. تا آن زمان گزارش شده بود که تیلرسون ترامپ را «یک احمق لعنتی» خوانده است که البته از انکار صریح این موضوع هم خودداری کرد. شایعاتی به گوش میرسید که «کلی» میخواهد از سمت ریاست ستاد کاخ سفید استعفا دهد و پمپئو جایگزین او خواهد شد گرچه این شایعه هم وجود داشت که پمپئو قرار است جایگزین مک مستر شود. من هنوز بر روی مسئله ایران متمرکز بودم و یادداشت دیگری برای هیل نوشتم و امیدوار بودم که جادو دوباره عمل کند. جادو در روز نهم اکتبر عمل کرد؛ همان روزی که با کوشنر نهار میخوردم. باوجوداینکه در مورد طرحش برای خاورمیانه و ایران گفتوگو کردیم، چیزی که واقعاً نظرش را جلب کرد عکسی از ورود پرزرقوبرق رابرت مولر، قائممقام دادستان کل به ساختمانی بود که دفتر Super Pac من (کمیته اقدام سیاسی) در آنجا قرار داشت.
ایده تروریستی دانستن سپاه از کجا آمد؟
رسانهها گزارش دادند که مشاوران ترامپ از او خواستهاند که از تأیید پایبندی ایران به تعهداتش خودداری کند اما ایالاتمتحده همچنان در توافق باقی بماند. ازنظر من این مسئله تحقیر خودمان بود اما موافقان توافق آنقدر ناامید بودند که حاضر بودند این مسئله مهم در تأیید رئیسجمهور را از دست بدهند اما همچنان از توافق حفاظت کنند. ترامپ بعدازظهر روز 12 اکتبر با من تماس گرفت (سخنرانیاش به روز جمعه سیزدهم موکول شده بود). او گفت: «من وتو در این توافق با هم هستیم. ممکن است تو سرسختتر از من باشی اما با هم در مورد این مسئله توافق داریم.» جواب دادم که از بحثهای مطبوعات میتوانم ببینم که احتمالاً قرار است پایبندی ایران به توافق را تأیید نکند اما همچنان در قرارداد هستهای بماند که بازهم ازنظر من قدمی روبهجلو است. از او خواستم اجازه بدهد که در مورد جزییات این مسئله در زمان دیگری صحبت کنیم. ترامپ گفت: «صد درصد، صد درصد مطمئنم که این دیدگاه توست. من همهچیزهایی که میگویی را بهدقت تماشا میکنم.» از او خواستم سطری در سخنرانیاش اضافه کند که توافق تحت بررسی دوباره بهصورت 24 ساعته و 7 روز هفته است و ممکن است هرلحظه آمریکا آن را فسخ کند (بنابراین بازه زمانی 90 روزه از بین میرفت و دیگر نیازی به انتظار برای رسیدن به موعد مقرر دیگری برای عقبنشینی از برجام نبود و دیگر لازم نبود بهجای اینکه از لغو قرارداد صحبت کنیم، همانطور که موافقان میگفتند، از میزان پایبندی به تعهدات حرف بزنیم.) بعدازاین درباره نوع بیان و ادبیاتی که ترامپ قرار است به دیگران دراینباره صحبت کند، بحث کردیم. بعدازاین، ترامپ خودش موضوع سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را پیش کشید و پرسید که آیا باید آن را جزو گروههای تروریستی خارجی بنامد و آن را تحت تحریمها و مجازاتها و محدودیتهای دیگری قرار دهد یا نه. من او را ترغیب کردم که این کار را انجام دهد چراکه این گروه بود که مسئولیت و کنترل اصلی برنامه هستهای ایران و برنامههای موشکهای بالستیک را در دست داشته و پشتیبانی گستردهای از تروریسم اسلام رادیکال چه سنی و چه شیعه دارد. ترامپ گفت که شنیده است ایران بهاحتمالزیاد از این مسئله – تعیین سپاه بهعنوان گروه تروریستی- بهشدت عصبانی میشود و ممکن است ضربات سختی علیه نیروهای آمریکایی در عراق و سوریه به کار ببرد که بعدازآن فهمیدم این مسئله موضع متیس دراینباره بوده است. بااینحال جوابش گمراهکننده بود. اگر همچنین مسئلهای صحت داشت، راهحلش این بود که باید حفاظت بیشتری از نیروهایمان در منطقه داشته باشیم و یا عقبنشینیهایی انجام دهیم تا تمرکزمان را بر روی تهدید اصلی ایران بگذاریم. مشخص شد که دو سال زمان لازم بوده است که سپاه پاسداران بهعنوان سازمان تروریستی خارجی شناسایی شود که این تأخیر نشان از قدرت بالای بروکراسی در کشور داشت. ترامپ همچنین گفت که فکر میکند باید چیزی درباره کره شمالی بگوید که من او را ترغیب کردم که این کار را انجام دهد. روز جمعه، او گفت: «افراد زیادی هستند که اعتقاددارند ایران در حال معامله با کره شمالی است. من به آژانسهای اطلاعاتی دستور میدهم که تحلیلهای بیشتری انجام داده و تجزیهوتحلیل دقیقی فرای آنچه قبلاً بررسی شده است را انجام دهند.»
خوشحال شده بودم. گفتم که مشتاقانه منتظر دیدنش هستم و ترامپ گفت: «حتماً»
کشورهای عربی بی تفاوت در قبال فلسطین
(کمی بعد در ماه نوامبر همزمان با روز تولدم که معتقدم کاملاً هم تصادفی بوده است، ترامپ شمال[6] را به لیست دولتهای حامی تروریسم که دولت بوش بهاشتباه آن را حذف کرده بود، بازگرداند). فکر میکردم که تماس تلفنی ترامپ چهار برنامه را به مقصد رسانده است:1) در سخنرانی ترامپ مطرح شد که توافق ایران در حال بررسی و مرور دوباره بهصورت مداوم بوده و ایالاتمتحده هر زمان که بخواهد از آن بیرون میآید، 2) موضوع ارتباط ایران با کره شمالی را بهخوبی مطرح کرده است، 3) این را کاملاً مشخص کرده است که سپاه پاسداران انقلاب اسلامی باید جزو سازمانهای تروریستی در نظر گرفته شود و 4) تمدید تعهدی برای من بود که با این مسئله میتوانستم هر وقت که بخواهم ترامپ را ببینم. ازقضا صحبت کردن ترامپ با من پای تلفن باعث شده بود که هرکسی که درون اتاق بیضی قرار داشت این موضوعات برایش روشن شود. درواقع میدانستم که اگر در دولت بودم کار بیشتری میتوانستم انجام دهم و فقط از راه دور، چند ساعت قبل از سخنرانی، طرف مشورت قرار نمیگرفتم. کوشنر مرا در روز 16 نوامبر به کاخ سفید برد تا درباره طرح صلح خاورمیانهاش بحث کنیم. تشویقش کردم که بهجای دنبال کردن برنامه هیلی برای اصلاح شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد، از آن بیرون برویم (فصل 8 را ببینید). زمانی که علیه شورا در سال 2006 رأی دادم، یک تظاهر تمامعیار و بهاندازه همان سلف خود بیارزش بود. من همچنین حامی کم کردن کمکها به آژانس امدادرسانی و کاریابی برای آوارگان فلسطینی بودم که برای کمک به پناهندگان فلسطینی تأسیس شده اما در طول دهههای گذشته بهجای سازمان ملل به بازوی دستگاه فلسطینی تبدیل شده است. کوشنر دو بار به من گفت که من خیلی بهتر از مدیریت فعلی میتوانم وزارت خارجه را اداره کنم. در روزهای ابتدایی ماه دسامبر ترامپ برای عمل به یکی از وعدههایش در سال 2016، اورشلیم را بهعنوان پایتخت اسراییل پذیرفت و اعلام کرد که سفارت آمریکا را به آنجا منتقل میکند. او چند روز پیش از این مسئله با من تماس گرفت و من حمایت خودم را اعلام کردم؛ گرچه پیش از آن هم تصمیم خود را گرفته بود. مدتهای زیادی بود که این اتفاق باید میافتاد و البته آنطور که «کارشناسان» منطقهای هم پیشبینی کرده بودند، بحرانی را هم در «خیابان عربی[7]» ایجاد نکرد. بسیاری از کشورهای عربی توجه خود را به سمت تهدید واقعی که ایران بود و نه اسراییل جلب کرده بودند. در ماه ژانویه ایالاتمتحده کمکهای خود به بنگاه آنروا (آژانس امداد و کاریابی سازمان ملل برای فلسطینیان) را کم کرد و سهم خود را از 125 میلیون دلار پیشبینی شده، به 60 میلیون دلار کاهش داد که درواقع به یکششم از بودجه پیشبینی شده سال 2018 میلادی که 400 میلیون دلار بود، تبدیل شد.
استراتژی پیوند دادن ایران به کره شمالی
ترامپ دوباره در روز هفتم دسامبر مرا به کاخ سفید دعوت کرد. در لابی بال غربی نشسته بودم و درخت بزرگ کریسمسی را که آنجا بود با تحسین تماشا میکردم که ترامپ بعد از یک جلسه با رهبران کنگره، به همراه چاک شومر و نانسی پلوسی از در وارد شد. همه با هم دست دادیم و رهبران مختلف شروع به عکس گرفتن در مقابل درخت کریسمس کردند. همانطور که در حال تماشا بودم، جان کلی آرنجم را گرفت و گفت: «بیا از اینجا بریم و به جلسهمان برگردیم.» به اتاق بیضی رفتیم و ترامپ هم بلافاصله آمد. با هم حال و احوال کردیم و بعد پنس از ما جدا شد و من و کلی در مقابل ترامپ که پشت میز رزولوت نشسته بود، نشستیم. من از انتقال سفارت به اورشلیم استقبال کردم و بهسرعت به سمت بحثهای مرتبط با ایران و کره شمالی برگشتیم. برخی از ارتباطات بین این دو کشور سرکش را توضیح دادم که شامل فروش موشکهای اسکاد کره شمالی به ایران در طول 25 سال گذشته و آزمایش موشکی مشترکشان در سال 1998بود (که وقتی با اعتراض ژاپن همراه شد، پیونگیانگ بعدازاینکه موشک پرتابی از شبه جزیره، در شرق ژاپن در اقیانوس آرام فرود آمد، برای مدتی موقت توقف آزمایشهای اینچنینی را اعلام کرد.) و دیگر اهداف مشترکشان در توسعه حاملهای سلاح برای تسلیحات هستهای بود. در خصوص تواناییهای هستهای، عبدالقدیر خان، تکثیرکننده سلاحهای هستهای در پاکستان به هر دو کشور تکنولوژی ابتدایی غنیسازی اورانیوم را (که این تکنولوژی را هم برای پاکستان از کمپانی اروپایی اورنکو دزدیده بود) فروخته بود و همچنین طراحیهای سلاحهای هستهای را (که در ابتدا چین برای پاکستان فراهم کرده بود) در اختیارشان قرار داده بود. کره شمالی در حال ساخت راکتور برای سوریه در سال 2007 بوده و تقریباً ایران آن را حمایت مالی میکرد که اسراییل آن را نابود کرد و من توضیح دادم که ایران اگر بخواهد و تابهحال هم این کار را انجام نداده باشد، میتواند بهراحتی هر چه میخواهد از کره شمالی بخرد.
تلاش بولتون برای حمله آمریکا به کره شمالی
تهدید دستیابی کره شمالی به سلاحهای هستهای قابلحمل، خود را به طرق گوناگون نشان داده بود. اولاً، استراتژی بستگی به تحلیل نیتها و تواناییها دارد. خواندن نیات و پیشبینی آنها کار سختی است اما تواناییها معمولاً آسانتر ارزیابی میشوند (حتی باوجوداینکه تأیید کنیم که اطلاعات ما کامل نیست) اما چه کسی میخواهد روی اینکه واقعاً در ذهن رهبران تنها دیکتاتوری کمونیستی وراثتی دنیا چه میگذرد، شرطبندی کند؟ آنهم در شرایطی که شواهد کاملاً آشکاری در تشریع روند توسعه تواناییهای موشکی و هستهای در این کشور وجود دارد؟
ثانیاً، کره شمالی هستهای میتواند از کشورهای غیرهستهای پیرامونش مانند ژاپن و کره جنوبی اخاذی کند (جایی که ما تعداد زیادی از نیروهایمان را مستقر کردهایم) و حتی میتواند از ایالاتمتحده، بهخصوص در زمان یک رئیسجمهور ضعیف یا سست، باج بگیرد. این خطرات فقط از خطر حمله اول ناشی نمیشود. اگر نخواهیم به انگیزههای تکثیر سلاح در آسیای شرقی و جاهای دیگر که ناشی از پیونگیانگ هستهای است، اشارهای بکنیم این خطرات صرفاً از در اختیار داشتن این سلاحها ناشی میشود. ثالثاً، شمال نشان داده است که تمایل این را دارد که هر چه در دست دارد را به هرکسی که پول نقد داشته باشد بفروشد. بنابراین خطرات تبدیلشدنش به آمازون هستهای[8] مسئله بیاهمیتی نیست.
توضیح دادم که چرا و چگونه حمله پیشدستانه به برنامههای موشکی و هستهای کره شمالی میتواند کارگر باشد و چگونه میتوانیم از بمبهای معمولی عظیمالجثه علیه توپخانه پیونگیانگ در شمال منطقه غیرنظامی شده که سئول را تهدید میکند، استفاده کنیم و میزان تلفات را به طرز چشمگیری کاهش دهیم. همچنین توضیح دادم که چرا ایالاتمتحده با گذاشتن فرض بر اینکه چین اقدام چشمگیری انجام نمیدهد، با سرعت تمام به سمت یک انتخاب دوگانه پیش میرود که یا کره شمالی با بمبهای هستهایاش را به حال خود رها کند و یا اینکه به سمت استفاده از نیروی نظامی علیه این کشور برود.
تنها گزینههای جایگزین دیگر رفتن به دنبال اتحاد شبهجزیره کره تحت کنترل کره جنوبی و یا تغییر رژیم در شمال بود که هر دو به همکاری چین نیاز داشتند که ما حتی هنوز از آنها درخواست چنین همکاریای را هم نکرده بودیم. ترامپ پرسید: «به نظرت شانس جنگ با کره شمالی چقدر است؟ پنجاه- پنجاه؟ گفتم که همه اینها به چین بستگی دارد اما احتمالاً پنجاه – پنجاه است. ترامپ رو بهکلی کرد و گفت: «او با تو موافق است».
نارضایتی ترامپ از تیلرسون
در جریان این گفتوگو که حدود سیوپنج دقیقه به طول انجامید، ترامپ نارضایتی خود از تیلرسون را مطرح کرد و گفت که به نظر نمیرسد او کنترلی بر روی وزارت خارجه داشته باشد. ترامپ پرسید چرا اینطور است و جواب دادم دلیلش این است که تیلرسون موقعیتهای شغلی زیردستش را با مقاماتی که سیاستهای دولت را به اجرا میگذارند، پر نکرده است و به همین دلیل اسیر دست کسانی شده که تنها به کارمندی و افزایش درجه خود فکر میکنند. علاوه بر این توضیح دادم که چرا وزارت خارجه به دلیل تمایلش به جهتدهی و اداره امور خارجی به تشخیص و صلاحیت خود، نیاز به «انقلاب فرهنگی» بهخصوص در یک دولت جمهوریخواه دارد. در طول توضیحاتم ترامپ و کلی به علامت تأیید سرشان را تکان میدادند. ترامپ از کلی پرسید که فکر میکند تیلرسون چه کار اشتباهی انجام میدهد و کلی گفت که تیلرسون به دنبال این است که همه تصمیمات را خودش بگیرد. موافقت کردم اما گفتم که قدرت نمایندگی باید در دست کسی قرار بگیرد که فرد مناسب برای نمایندگی باشد. کلی با گفتن «نمایندگی به همراه نظارت» با حرفم موافقت کرد. بعد ترامپ به کلی گفت: «جان بالا و پایین وزارت را میشناسد.» کلی با علامت سر حرفش را تأیید کرد. فکر کردم چقدر جالب است که ترامپ حرفی از مک مستر نزد. وقتی جلسه ملاقاتمان تمام شد، ترامپ گفت: «تو هنوز هم برای گرفتن پُست درست در دولت آمادهای، نه؟» خندیدم و گفتم: «برای پُست درست، بله». زمانی که به لابی بال غربی بازمیگشتیم، کلی گفت: «این آدم عاشق توست. بعدازاینکه همهی روز اینجا هستیم، شب هم طرفهای ساعت 9 و نیم به من زنگ میزند و میگوید جان بولتون را در تلویزیون دیدی؟» به کلی گفتم که اگر کمک دیگری بود، با من تماس بگیرد و ساختمان را ترک کردم.
یک هفته قبل از کریسمس یکبار دیگر با کوشنر جلسهای 40 دقیقهای در مورد طرح صلح خاورمیانه داشتم و تماسهای دیگری را هم در آن ماه با هم ردوبدل کردیم. بهغیراز این تماسهای گاهبهگاه، بقیه ماه آرام بود. سال نو مبارک!
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com