مرتضي احمدي جزو آخرين بازماندگان از نسل طلايي عرصه هنر بازيگري ايران است. او كه متولد سال ۱۳۰۳ در تهران است در يك خانواده مذهبي بزرگ شده و به گفته خودش همين مسئله باعث شده كه او همواره از حواشي اين عالم مصون باقي بماند.
بولتن نیوز: وي كارش را در عرصه هنر با پيش پردهخواني شروع كرد و با توجه به اينكه در تصنيفهايش همواره سياست را به ورطه طنز ميكشيد به شدت كارهايش با استقبال مردم در هر طيف و گروهي قرار ميگرفت. هر چند كه او هيچگاه از گزند نظاميان دوره شاه در امان نبود و بارها مورد تهديد و حمله قرار گرفت و حتي راهي زندان شد و در آستانه تبعيد هم قرار گرفت اما سرانجام پادرمياني سردبير وقت يكي از روزنامهها مانع از تبعيد وي شد. او طي سالهاي اخير بيشتر به نويسندگي مشغول شده و سعي كرده با نگارش كتاب، از دوران بازنشستگياش نهايت لذت را ببرد.
شما جزو پيشگامان پيش پردهخواني محسوب ميشويد و بسياري در آن دوران با صداي شما خاطره دارند، از چه زماني تصميم گرفتيد به اين هنر روي بياوريد؟
سال ۱۳۱۹ بود كه پيش پردهخواني در ايران شكل گرفت. از همان ابتدا يك حس كنجكاوي من را به اين سمت ميكشاند. من همواره به آواز خواندن و شعر و ادبيات علاقهمند بودم و پيش پردهخواني اين امكان را به من داد كه بتوانم هر دوي آنها را تجربه كنم. از طرفي در آن مقطع سن كمي داشتم و تنها ۱۹ سالم بود و در آن سن براي يك نوجوان هيچ چيز جذابتر از آن نيست كه فرصتي را براي ديده شدن به دست آورد و براي من عملاً يك فرصت طلايي محسوب ميشد چون ميتوانستم هم در راه علاقهام قدم بردارم و هم خودي نشان دهم.
اصلاً اين لفظ پيشپرده از كجا شكل گرفت و به چه معنايي است؟
در گذشته معمولاً نمايشها در چند قسمت اجرا ميشد و در فاصله اين كه دكور صحنه عوض شود و بازيگرها هم تغيير لباس ميدادند، مردم معمولاً حوصلهشان سر ميرفت و همين موضوع باعث شد كه دست اندركاران سالنهاي نمايش به اين فكر بيفتند كه مردم را به نوعي سرگرم كنند به همين خاطر شرايطي را ايجاد كردند كه خواننده و اركستر در جلوي پرده به اجراي برنامه بپردازند و اصلاً به همين خاطر هم بود كه اسمش را پيش پرده گذاشتند و اين موضوع حسابي با استقبال مخاطبان مواجه شد طوري كه گاهي اتفاق ميافتاد كه اين پيش پرده به مراتب بيشتر از خود تئاتر مورد اقبال مردم واقع ميشد.
تصنيفهايي كه اجرا ميشد بيشتر در چه حال و هوايي بود؟
كاملاً بستگي به فردي كه اين تصنيفها را اجرا ميكرد داشت بعضيها صرفاً دوست داشتند از عشق و عاشقي و اين طور مسائل بخوانند ولي من معمولاً علاقه خاصي به كارهاي سياسي آن هم از نوع چالشي داشتم. مشكلاتي كه آن زمان در جامعه وجود داشت من را بسيار اذيت ميكرد به همين خاطر آثاري در همين حال و هوا ميخواندم. نكته جالب اينجاست كه برخلاف تصورات مردم نسبت به كارهاي سياسي،اجتماعي علاقه بيشتري نشان ميدادند تا كارهاي صرفاً در حال و هواي يار است و همين علاقه مردم سبب شد كه با جديت و دقت بيشتري به معضلات سياسي، اجتماعي جامعه نگاه كنم و از آن پس تصنيفهايي را بسرايم و بخوانم.
معمولاً كار سياسي كردن آن هم در آن مقطع و فضا از سوي حكومت بيپاسخ باقي نميماند. شما هم تاوان اين سياسي خواندنتان را داديد؟
بله،چند باري به خاطر خواندن پيش پرده تهديد شدم و حتي كتكم هم زدند تا بلكه دست از اين كار بردارم اما من دست بردار نبودم بالاخره يك روز حكم تبعيدم به كرمان آمد، آنجا بود كه متوجه شدم شيوه خواندن من حسابي حكومتيها را قلقلك ميدهد با خودم گفتم مرتضي نبايد يك قدم به عقب برداري، بالاخره ما هم آن زمان جوان بوديم يك جورايي دل شير داشتيم البته خدا را شكر كار به آن جاها نرسيد و يكي از دوستانم پا در مياني كرد و مانع تبعيدم شد هر چند كه معتقدم با تبعيد، كتك و تهديد نميتوان صداي يك هنرمند را خفه كرد.
با اين همه عشق و علاقهتان به پيش پردهخواني چطور شد كه يكدفعه قيد آن را زديد و آن را به نوعي رها كرديد؟
متأسفانه هر وقت كاري گل ميكند عدهاي آن را دوره ميكنند تا به نوعي از آن سوءاستفادههاي مالي كنند وقتي كار ما هم در مقطع خودش شنيده شد عدهاي آمدند بياذن و اجازه آن را در محافل غيراخلاقي خواندند و از سمت و سوي خودشان هم چيزهايي به آن اضافه كردند. بعد از مدتي هم تصنيفهايي روي بورس افتاد كه از نظر من با اخلاقيات سازگار نبود و اين جوي نبود كه من در هنر به دنبالش بودم به همين خاطر در سال ۱۳۲۷ عطاي آن را به لقايش بخشيدم و گفتم اينجا ديگر جايي براي كار كردن من نيست.
آن زمان شما در سطح خودتان شهرت زيادي را دست و پا كرده بوديد حتماً خانوادهتان از اين موضوع خيلي خوشحال بودند؟
اصلاً اين طور نبود من در يك خانواده مذهبي بزرگ شده بودم و در آن دوران جو و نگاه خوبي پيرامون هنر وجود نداشت به همين خاطر پدرم از حضور من در اين محافل قبل از انقلاب براي هنر به معناي واقعي كلمه ارزش قائل نبودند و مردم هم به خاطر اينكه هنري كه ارائه ميشد با ارزشهايشان فاصله داشت آن چنان كه بايد براي هنرمندان ارزش قائل نبودند. در آن مقطع هيچگاه بازيگري را به واسطه توانايياش مورد ستايش قرار نميدادند اما بعد از انقلاب قضيه به طور كامل تغيير كرد. هنر و هنرمند به جايگاه واقعيشان دست پيدا كردند، جشنواره و مراسم مختلفي شكل گرفت كه در آن بازيگران و كارگردانها به واسطه تواناييهايشان مورد تقدير قرار ميگرفتند
راضي نبود وقتي هم كه اسم و رسمي براي خودم دست و پا كردم يك روز پدرم به من گفت مرتضي كاري كه تو انجام ميدهي در حد اسم و رسم خانوادگي ما نيست يا اين كار را رها كن يا از اين خانه برو، همان روز بود كه من از خانه رفتم، ولي اين رفتن و دل كندن براي من كار سادهاي نبود چون من در خانواده مرفهي بزرگ شده بودم از طرفي پدر و مادرم همواره با عزت و احترام با من برخورد ميكردند. در هر حال هنر باعث شد كه من از خانوادهام جدا شوم هر چند كه همواره احترامشان را نگه ميداشتم و به آنها سر ميزدم از طرفي من در طي سالها فعاليت هنريام هيچگاه كاري نكردم كه موجب سرشكستگي و بيآبرويي آنها شود.
آن زمان سطح درآمد بازيگران تئاتر و پيشپردهخوانها قاعدتاً نبايد زياد ميبوده با اين اوصاف با مشكلات مالي در عنفوان جواني چه كرديد؟
به طور كلي كه سطح درآمدها زياد نبود اما خوشبختانه من پول خوبي را از طريق پيش پردهخواني به دست ميآوردم طوري كه حسرت بسياري از همكاران را به دنبال داشت. درآمدم هم آنقدر بود كه به راحتي زندگيام را بچرخانم اما آن چيزي كه من را اذيت ميكرد غم دوري از خانواده بود.
شما جزو آن دسته از بازيگران تئاتر محسوب ميشويد كه جذب كار تصوير شديد از همان دوران هم بين تئاتريها و تلويزيونيها براي رفتن به رسانه همديگر اختلاف نظر وجود داشت؟
بله، اين يك دعواي كاملاً قديمي است. زماني كه تلويزيون تازه شروع به كار كرد و تنها براي عدهاي از تهرانيها برنامه پخش ميكرد ما نسبت به اين رسانه حسابي كنجكاو بوديم با خودمان ميگفتيم اينجا ديگر چه جور جايي است و چطور ميتوان در آن كار كرد اما آن موقع تلويزيونيها معتقد بودند كه ما به درد اجرا در اين رسانه نميخوريم چون حركتمان اغراق شده است اما من بيخيال همه اين حرفها بدون آنكه خم به ابرو بياورم و اين موضوع را باعث كوچك شدن خودم بدانم راهي تلويزيون براي تست دادن شدم و از همان روز تا به حال پايبند اين جعبه جادويي شدم.
شما سالها در راديو فعاليت كرديد از روزهاي اوجگيري اين رسانه گرفته تا امروز كه آن چنان مورد توجه مخاطبان قرار نميگيرد. كمي راجع به فعاليتتان در اين عرصه صحبت كنيد.
سال ۱۳۲۴ براي اولين بار وارد راديو شدم آن زمان راديو تنها رسانه مورد توجه و اعتماد مردم بود به همين خاطر كار كردن در اين فضا براي من بسيار شيرين و خاطرهساز است. يادم هست در آن دوران ما يك تيمي را تشكيل داده بوديم و نمايشنامههاي راديويي را اجرا ميكرديم و سپس به كمك آن تيم كارهاي كارگرداني، نويسندگي و بازيگري را انجام ميداديم همكاري ما آنقدر صميمانه بود كه توانستيم تا سالهاي زياد با هم رابطه داشته باشيم. ما جزو قديميترين افراد در اين رسانه محسوب ميشويم و به همين خاطر دلبستگي خاصي به آن دارم.
اگر اشتباه نكنم شما در يك دورهاي به عنوان محبوبترين بازيگر راديو انتخاب شديد؟
يادش به خير، سال ۱۳۵۶ طي نظرخواهي كه از مردم انجام شد به عنوان محبوبترين بازيگر انتخاب شدم. همين لطفهاي مردم است كه باعث دلگرمي افراد براي ادامه فعاليت ميشود قطعاً اگر الطاف آنها نبود من نميتوانستم تا اين حد با وجود مشكلاتي كه وجود دارد دوام بياورم.
شما در زمينه دوبلاژ هم فعاليت كرديد كمي راجع به اين عرصه صحبت كنيد.
كار در دوبله هم جزو شاخههايي بود كه همواره مورد علاقه من محسوب ميشد. سال ۱۳۴۰ «انجمن گويندگان» در ايران شكل گرفت و در همان زمان هم از من براي عضويت در اين انجمن دعوت به كار كردند وقتي با اين پيشنهاد مواجه شدم به گرمي از آن استقبال كردم. تا قبل از آن سالهاي زيادي صرف دوبله آثار مختلف شده بود كه البته هيچ كدام از آنها با موفقيت انجام نشده بود ولي سرانجام بعد از سال ۱۳۴۰ و آموزشهايي كه دوبلورها ديدند توانستند آثار مختلفي را براي مردم دوبله كنند.
اگر اشتباه نكنم شما علاوه بر فعاليت در عرصه هنر كارمند اداره راه آهن هم بوديد؟
بله، اين مسئله باعث ميشد كه من چندان دغدغه مالي نداشته باشم و با آرامش بيشتري كارهايم را انتخاب كنم. هنرمندي كه غم نان شب دارد و دائم نگران اين است كه كرايه خانهاش عقب نيفتد نميتواند آن طور كه بايد به ارتقاي سطح كارش فكر كند به همين خاطر همواره سعي كردم به موازات كار هنري در عرصه ديگري هم فعاليت داشته باشم تا مبادا بخواهم به خاطر پول حضور در اثري را كه دوست ندارم قبول كنم. به نظر من هنرمند در قبال كاري كه انجام ميدهد به شدت مسئول است چون چشم جامعهاي به او دوخته شده و ممكن است از كار او الگو برداري صورت بگيرد.
شما در اوج فعاليت هنريتان به سر ميبرديد كه به ناگاه هفت سال از هنر دور شديد؟ اين كنارهگيري خودخواسته بود؟
نه، سال ۱۳۳۲ در پي كودتايي كه صورت گرفته بود سالنهاي تئاتر را به نوعي آتش زدند. اين اقدام در روحيه من تأثير زيادي داشت طوري كه تصميم گرفتم راهي اهواز شوم اما از آنجا كه هنر دست از سر ما بر نخواهد داشت در اهواز هم به پيشنهاد يكي از دوستانم به آموزش جوانها مشغول شدم. در طول آن مدتي كه در اهواز بودم به نوعي براي فعاليت مجدد ريكاوري شدم اما هيچگاه فكر نميكردم بخواهم به طور حرفهاي دوباره به كار هنر بپردازم اما خب بازهم نتوانستم از هنر دل بكنم و با آمدن به تهران تمام شرايط به حالت قبل بازگشت.
از خانوادهتان صحبت كنيد. اين طور كه شنيدم شما تنها زندگي ميكنيد؟
سال ۱۳۳۴ بود كه با همسرم كه در اداره راهآهن فعاليت ميكرد آشنا شدم و همين آشنايي هم منجر به ازدواج شد. همسرم زن بسيار آرام و با كمالاتي بود. او برايم فرزندان سالمي را به دنيا آورد. دختر و پسر من واقعاً بينظير هستند اما متأسفانه او خيلي زود ما را تنها گذشت و بعد از تنها ۱۶ سال زندگي مشترك به دليل بيماري سرطان از دنيا رفت و من ماندم و دو فرزندم كه بايد براي آن هم پدري ميكردم و هم مادري.
يعني بعد از ۵۰ سال تنهايي به فكر ازدواج دوباره نيفتاديد؟
من به دليل عشق به همسرم هرگز نميتوانستم كسي را جايگزين او كنم به همين خاطر تصميم گرفتم با ياد او زندگي كنم.
بازيگري را زير نظر چه كسي آموختيد؟
راستش را بخواهيد من هنر را چه به لحاظ بازيگري و چه پيش پرده خواني و آواز و البته دوبله زير نظر فرد خاصي آموزش نديدم. هنر انگار از كودكي با من زاده شده بود و من را لحظهاي حتي به حال خودم رها نميكرد. يادم است وقتي بچه بودم بچههاي فاميل را دور هم جمع ميكردم و برايشان آواز ميخواندم و هر بار هم اداي كسي را در ميآوردم. شيوههاي اجرايم را هم هر دفعه نسبت به دفعه قبل تغيير ميدادم. سعي ميكردم يك لباس خاصي بپوشم يه كاري بكنم كه بيشتر جلب توجه بكند.
اولين فيلمي كه بازي كرديد را به خاطر داريد؟
بله سال ۱۳۳۲ بود كه در فيلم «ماجراي زندگي» بازي كردم. آن فيلم در زمان خودش حسابي ديده نشد.
آقاي احمدي شما تجربه بازيگري را در قبل از انقلاب و بعد از انقلاب داشتيد. به نظرتان جايگاه هنر در طول اين سالها چه تغييري كرده است؟
تغييراتي كه در طول اين سالها رخ داده است به نظرم قابل مقايسه نبوده است. در قبل از انقلاب براي هنر به معناي واقعي كلمه ارزش قائل نبودند و مردم هم به خاطر اينكه هنري كه ارائه ميشد با ارزشهايشان فاصله داشت آن چنان كه بايد براي هنرمندان ارزش قائل نبودند. در آن مقطع هيچگاه بازيگري را به واسطه توانايياش مورد ستايش قرار نميدادند اما بعد از انقلاب قضيه به طور كامل تغيير كرد. هنر و هنرمند به جايگاه واقعيشان دست پيدا كردند، جشنواره و مراسم مختلفي شكل گرفت كه در آن بازيگران و كارگردانها به واسطه تواناييهايشان مورد تقدير قرار ميگرفتند.
اگر اشتباه نكنم شما با سريال «آرايشگاه زيبا» كار هنريتان را بعد از انقلاب از سرگرفتيد؟
بله، سريال آرايشگاه زيبا از آن سريالهايي بود كه با گذشت سالها همچنان در ذهن مخاطب ماندگار است. من در آن سريال نقش خاطره انگيز «ستوان زاده» را بازي كردم.
به نظرتان چرا در سالهاي اخير آثاري توليد نشدهاند كه تا اين حد بتواند با مخاطب ارتباط برقرار كند؟
متأسفانه قصه محوري در كارهاي ما بسيار كمرنگ شدهاند و افرادي پشت دوربين قرار ميگيرند كه دغدغه زندگي مردم را ندارند و وقتي كه شما به زندگي مردمي كه براي آنها كار ميسازيد اشراف نداريد طبيعي است اثرتان نميتواند تا اين حد با مخاطب ارتباط برقرار كند.
در كارنامه هنريتان تجربه بازيگري در تئاتر، سينما و تلويزيون را داشتيد. اساساً روحيه خودتان را به كداميك از اين رسانهها نزديكتر ميبينيد؟
تا به حال يادم نميآيد كه خودم را محدود به هيچكدام از اين عرصهها كرده باشم، در هر مقطعي بنابر شرايطي كه وجود داشت در يكي از اين عرصهها پررنگتر حضور داشتم و خب خوشحالم كه حداقل حالا كه به كارنامه هنريام نگاه ميكنم جاي اما و اگر باقي نگذاشتم و جلوي خدا و خلق خدا ميتوانم سرم را بالا بگيرم و شب سرم را راحت روي بالش بگذارم و هر جا هم اگر كسي راجع به كارهايم از من پرسيد بتوانم با افتخار از آنها دفاع كنم.
شما تجربه كار براي كودك را هم داريد اما در طول اين سالها در اين زمينه بسيار كمرنگ شديد در حالي كه حضور افرادي مانند شما در اين عرصه به شدت احساس ميشود؟
باور كنيد من به شدت به كار كودك علاقهمند هستم و دوست دارم در اين فضا كار كنم اما متأسفانه در طول سالهاي اخير با وجود احساس نيازي كه در زمينه كار كودك ميشود اما اثري قابل دفاع در اين ژانر ساخته نشده است. من از خدايم است كه فردي مانند مرضيه برومند در فضاي كودك كار بسازد تا بتوانم با او كار كنم اما خب متأسفانه ايشان هم به دليل مشكلاتي كه در ژانر كودك وجود دارد از كار كردن در اين فضا فاصله گرفتند. به نظر من هيچ چيزي به اندازه يك كار كودك قوي نميتواند در رشد و ارتقاي جامعه تأثيرگذار باشد.
يكي از ماندگارترين آثاري كه شما آن را دوبله كرديد و به جاي آن صحبت نموديد مجموعه پينوكيو بود كه به جاي روباه مكار حرف ميزديد؟
اين كارتون جزو آثار مورد علاقه خود من هم هست. من سعي كردم در آن شيوههاي جديدي از دوبله را بگنجانم به همين خاطر مخاطبان شاهد بودند كه روباه مكار در بعضي از قسمتها به شكل ضربي آواز ميخواند و حتي مثل و اصطلاحهاي فارسي را در آن قرار داديم. اتفاقاً همين مسئله هم باعث شد كه اين كارتون حسابي مورد توجه مردم قرار گيرد. ما هر وقت در اثري فرهنگ كشورهاي ديگر را در فرهنگ خودمان ادغام كرديم و به نوعي آن را ايرانيزه نموديم به موفقيت بيشتري دست پيدا كرديم.
شما جزو بازيگراني محسوب ميشديد كه در دوره بازنشستگي به نويسندگي روي آورديد و چند كتاب ارزشمند را به رشته تحرير در آورديد. از كتابهايتان صحبت كنيد.
چندين سال قبل حس كردم با يكي از بهترين چيزهايي كه ميتوانستم تنهاييهايم را پر كنم و تجربياتم را در اختيار مخاطبان قرار دهم نوشتن كتاب است كتابهايي كه نوشتم بيشتر جنبه احياي فرهنگهاي گذشته سنتي ايراني ما بود. در يكي از كتابهايم با وجود همه سختيهايي كه كشيدم به احياي ترانههاي «روحوضي» پرداختم. در كتاب ديگرم پيرامون ضربالمثلهاي ايراني نوشتم و بعد هم سعي كردم در مورد فرهنگ فراموش شده تهراني بنويسم.
شما از توانايي بالايي در عرصه كمدي برخوردار هستيد، براي هنرمنداني مانند شما كه با پوست و استخوانشان تلاش كردهاند تا مردم را بخندانند، حتماً كار سختي است كه شاهد آثار سخيف كمدي اين دوره باشند؟
همين طور است، ما هيچ گاه كاري انجام نميداديم كه دور از ارزش اخلاقي باشد. دركلام طنز ما همواره نوعي نقد وجود داشت. مردم را ميخندانديم اما آنها را به فكر هم وادار ميكرديم. بچههايي كه در آن زمان كار ميكردند همگي متخصص بودند و دود چراغ خورده بودند اما الان يكسري آدم الكي خوش كه هيچ سررشتهاي از طنز ندارند به زور جوك گفتن و پيژامه پوشيدن، مردم را ميخندانند، اين چيزي كه آنها به مردم نشان ميدهند طنز نيست بيشتر هجو است.
وقتي با برخي از پيشكسوتان صحبت ميكنيد به شدت از شرايط حاكم بر عرصه هنر گلهمند هستند و معتقدند آن طور كه بايد به پيشكسوتها رسيدگي نميشود؟
حق تا حدودي با آنهاست. متأسفانه ما هنرمندهاي تواناي زيادي را داريم كه در اوج كاراييشان كنار گذاشته شدند و خانه نشين گشتند در حالي كه برخي از نابازيگرها بدون هيچ پيشينهاي وارد اين عرصه شدند و در آثار مختلف نقشآفريني ميكنند كاش وقتي پيشكسوتهاي ما هنوز سالم و سرپا هستند از آنها قدرداني شود، وگرنه اينكه بعد از مرگشان بخواهند از آنها تقدير كنند چه فايده، البته خوشبختانه من از شرايطي كه دارم راضي هستم، از من بارها تقدير كردند برايم بزرگداشت برگزار كردند، به لحاظ مالي هم خدا را شكر دستم به دهنم ميرسد اما نبايد هنرمندهاي ديگر را از ياد برد.
استاد! شما متولد سال ۱۳۰۳ هستيد و چيزي نمانده كه وارد دهه نهم زندگيتان شويد و خوشبختانه هنوز سرحال هستيد و در كمال صحت و سلامتي به فعاليت ميپردازيد، از راز سلامت و موفقيتتان برايمان بگوييد؟
راز سلامتي من در زندگي سالم و توكل به خداست من هيچوقت دنبال دود و ... نرفتم و همواره ورزش ميكردم. وقتي جوان بودم به طور حرفهاي در رشتههاي مختلف حضور داشتم و حالا هم به طور جدي به پيادهروي ميپردازم و همين موضوع باعث شده كه هنوز به دوا و دكتر احتياج پيدا نكنم. متأسفانه فرهنگ ورزش كردن به واسطه زندگي شهري از ما دور شده است، در حالي كه رمز سلامتي افراد در ورزش است. من هنوز هم براي مسابقات پرسپوليس به استاديوم ميروم. همه برد و باختهاي آن را دنبال ميكنم هر چند كه اين روزها به خاطر شرايط پرسپوليس بسيار نگران و ناراحت هستم.
شما همواره جزو افرادي به شمار ميرفتيد كه دغدغه زنده كردن فرهنگ كهن فارسي را داشتيد هر چند كه در اين ميان بيشتر دلواپس از دست رفتن فرهنگ تهران بوديد؟
همين طور است. بيشتر دلواپس تهران هستم چون من عاشق شهرم بودم و حالا كه به اين شهر نگاه ميكنم آن را هيولايي ميبينم كه هيچكس ديگر نميتواند هيچ چيز را در آن كنترل كند. جمعيت در اين شهر در حال انفجار است و اين در حالي است كه هيچ ظرفيتي براي اين انبوه جمعيت در آن وجود ندارد، در حالي كه در گذشته تهران يك شهر كوچك بود كه در آن هيچ خبري از دود و ترافيك و هياهو نبود. گاهي كه به آن روزها فكر ميكنم واقعاً دلم ميگيرد و با خود ميگويم كاش كسي فكري به حال اين شهر بكند.
منبع: جوان