گروه اقتصادی- دکتر حامد قدوسی استاد اقتصاد در دانشگاه استیونس نیوجرسی طی یادداشتی پیرامون بازار تامین سرمایه نوشت: دوستان زیادی لطف کردند و در پاسخ به سوالاتی که در مطلب قبلی پرسیده بودم جوابهای بسیار دقیق و کاربردی در مورد شیوههای رایج در بازار سرمایه ایران ارسال کردند که اتفاقا با هم سازگار بودند و کمتر جای ابهامی باقی میگذاشت. حال من هم به نوبه خودم دینم را ادا میکنم و خلاصهای از برداشتها و نظراتم را به زبان کمابیش ساده و غیرفنی برای خوانندگانی که مثل من علاقهمند به دانستن این موضوع هستند توضیح میدهم. این توضیحات در چند مطلب ارائه میشود.
به گزارش بولتن نیوز، وی در ادامه نوشت: اول یک سری مقدمات بدیهی و عمومی را از تئوری مالی مرور کنیم. من اگر یک شرکت باشم و برای پروژههای توسعهای (یا گاهی سرمایه در گردش) نیاز به تامین مالی داشته باشم، این سرمایه را از کجا تامین میکنم؟ خب سه راه اصلی: ۱) سود انباشته شرکت را به جای توزیع سود سهام، در پروژههای شرکت صرف میکنم (به اصطلاح منابع داخلی) ۲) قرض بگیرم که خودش دو نوع اصلی دارد ۲-۱) وام یا اعتبار بگیرم (شیوه رایج در ایران) ۲-۲) در بازار اوراق بدهی منتشر کنم (شیوه کمتر معمول در ایران به دلایل مختلف) ۳) سهام جدید منتشر کنم یا از سهامداران بخواهم پول بیاورند (افزایش ارزش کل سهام شرکت).
سوال ما این بود که در بازار سرمایه ایران، برای مورد سوم یعنی «تامین سرمایه از مسیر سهام» دقیقا چه مکانیسمهایی هست. این مقدمه را هم باید بگوییم: تامین سرمایه از مسیر سهام حتی در دنیا هم لزوما مسیر غالب نیست و در اکثریت اقتصادها (حتی جایی مثل آمریکا) «بدهی» یکی از منابع اصلی تامین پروژههای شرکتها است.
چرا تامین سرمایه از مسیر سهام مسیر غالب تامین مالی نیست؟ دلایلش متفاوت است.
۱) یک دلیلش در جایی مثل ایران میتواند به تنظیم دستوری نرخ بهره و پایین یا منفی بودن نرخ بهره بانکی مربوط باشد. در حالی که در تامین از مسیر سهام، هزینه تامین مالی درست به اندازه نرخ تعادلی بازار سرمایه و در نتیجه به نسبت گران است.
۲) دلیل دیگر در جایی مثل آمریکا، وجود «معافیت مالیاتی» روی «بهره بدهی» باشد که باعث میشود حتی در تعادل و بازار آزاد هم تامین مالی از بدهی ارزانتر از تامین مالی از سهام شود. در این کشورها، بهره بدهی به عنوان جزیی از هزینههای شرکت به رسمیت شناخته میشود.
۳) دلیل سومش به بحث «اطلاعات نامتقارن» بین شرکت و خریداران جدید بر میگردد. نظریه Pecking Order در مالیه بنگاه میگوید، بازار عقلانی است و میداند که اگر پروژهای که شرکت در دست اجرا دارد خوب باشد، حاضر نمیشود منافع آن را با شرکای جدید به اشتراک بگذارد (یعنی ترجیح میدهد تا حد امکان از بدهی استفاده کند). در نتیجه انتشار سهام «علامت بدی» از دید بازار به حساب میآید.
۴) دلیل چهارم - که در مورد ایران هم کمی بحث خواهیم کرد - به پیچیدگیهای عملیاتی و اداری و حقوقی مساله بر میگردد.
خب حال یک مفهوم مقدماتی دیگر را هم مرور کنیم که به فهم قضیه کمک میکند. وقتی شرکت تصمیم میگیرد که از مسیر سهام تامین مالی کند، به اصطلاح دو حالت «رقیقکن» و «غیررقیقکن» یا به قول معروف Dilutive and Non-Dilutive داریم که از اسمشان پیدا است: در حالت اول ما «شرکای جدید» به شرکت میآوریم و با افزایش تعداد برشها به اصطلاح «کیک سهام» شرکت را بزرگ میکنیم. در حالت دوم ما «ترکیب سهامداران» را دست نمیزنیم ولی اندازه کیک را از طریق بزرگ کردن هر کدام از برشها افزایش میدهیم.
بحث ادامه دارد ...
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com