آل پاچینو به همراه رابرت دنیرو طلایهدار یک رویکرد و سبک بنیادین و متفاوت در بازیگری است که در سینمای نو آمریکا در اوایل دهه ۷۰ میلادی پیشتاز بود.
گروه فرهنگ و هنر: آلفردو “آل” پاچینو متولد سال ۱۹۴۰ است. او بههمراه رابرت دنیرو طلایهدار یک رویکرد و سبک بنیادین و متفاوت در بازیگری است که در سینمای نو آمریکا در اوایل دهه ۷۰ میلادی پیشتاز بود.
به گزارش بولتن نیوز به نقل از بلاگ نماوا، این سبک و رویکرد تحت عنوان “متد” شناخته میشد و بر طبق آن یک بازیگر در روان و فلسفه کاراکتری که برای پرده نقشآفرینی میکرد، عمیق میشد. این رویکرد بهطرز محسوسی متفاوت با رویکرد “به موقع نمایان شدن و دانستن جملات” بود که در نسلهای قبلی آنها رواج داشت.
این رویکرد و سبک منجر به تعدادی اجرای فراموشنشدنی از آل پاچینو در چهار دهه گذشته سینما شده است. در مطلب پیشرو برخی از فیلمهای درخشان و فوقالعاده او را مرور کردهایم. آل پاچینو با این مجموعه آثار خود نشان ماندگاری بر دنیای سینما و بازیگری بهجای گذاشته است.
۱ – پدرخوانده: قسمت دوم ۱۹۷۴ The Godfather Part II
این دنباله
فرانسیس فورد کوپولا با استفاده جسورانه از یک روایت موازی، هر دو شخصیت
ویتو کورلئونه (با بازی
رابرت دنیرو) در روزهای جوانیاش و همچنین
مایکل کورلئونه (با بازی
آل پاچینو) در بالاترین قدرتش بهعنوان سرپرست
خانواده کورلئونه را به نمایش میگذارد و یکی از بهترین فیلمهای یک دهه فوقالعاده در فیلمسازی محسوب میشود.
«پدرخوانده: قسمت دوم» تا زمانی که
«ارباب حلقهها: بازگشت پادشاه» The Lord of the Rings: The Return of the King پیتر جکسون برنده جایزه اسکار شود، تنها دنبالهای بود که تا آن زمان برنده جایزه اسکار بهترین فیلم شده بود.
«پدرخوانده: قسمت دوم» نگاهی نگرانکننده به روح مردی میاندازد که ذره ذره در حال مردن است؛ این فیلم نشان میدهد که قدرت مطلق به فساد مطلق میانجامد. پاچینو در اینجا در اوج قدرت خود قرار دارد. او اعماقی را نشان میدهد که نهایت فرورفتن یک مرد در آنها خواهد بود؛ چه منجر به طلاق وی شود و چه باعث کشتن برادرش، او میکوشد قدرت خود را حفظ کند. نگاه خیره او به کی (با بازی دایان کیتن) در زمان افشای اینکه او سقط جنین نکرده است اما در واقع یک سقط جنین داشت، تا روزهای مرگ مکرراً به ذهن شما خطور خواهد کرد.
۲ – پدرخوانده ۱۹۷۲ The Godfather
«پدرخوانده» بهکارگردانی
فرانسیس فورد کوپولا، یک اثر تماماً نمادین و یک رویداد خیمهای در سینمای دهه هفتاد آمریکاست.
آل پاچینو نقش کوچکترین پسر،
مایکل کورلئونه را ایفا میکند؛ او ثابت میکند یک مهره حیاتی برای این فیلم است که همه چیز را در کنار هم نگه میدارد. او مراقب خانوادهاش و هرآنچه که بدان مربوط میشود، است. اجرای
پاچینو و روشی که فساد روحی و فرسایش تدریجی معصومیت
مایکل را انتقال میدهد، یک لذت مطلق برای بهتماشا نشستن است.
اثبات میخواهید؟ صحنه بین آل پاچینو و مارلون براندو سلطهگر در باغ را بررسی کنید؛ جایی که قدرت رئیس خانواده از نظر معنوی به پسر منتقل میشود. گفته شده که این نوشته جلادادهشده از فیلمنامهنویس بلندآوازه، رابرت تاون، بوده است و یکی از آن لحظههایی است که میتوان گفت “سینما بهتر از این نمیشود.”
۳ – صورتزخمی ۱۹۸۳ Scarface
در طول سالها، بسیاری میپنداشتند که
آل پاچینو، در نقطه اوج رویکرد و سبک بازیگری خودش قرار گرفته است؛ بهطور مشخص در مسیری که
“او دیالوگهایش را با حروف جدا و درشت ارائه میکند.” با این وجود،
«صورتزخمی» بهطرز درخشانی توسط
الیور استون به نگارش درآمده و به دست کارگردان
برایان دی پالما، ساخته شده است و این فیلم یک نمونه نادر است که در آن بازیگری
پاچینو با متریال جفت میشود؛ درست مثل یک دستکش.
پاچینو با فراز و فرودهای گانگستر کوبایی، تونی مونتانا و تعقیب “رویای آمریکایی” وی همراه میشود. این فیلم و بازی با سبک و جنس خود، برای سوزاندن است. خام، تپنده و تماماً شوکهکننده است؛ یک فیلم بنیادی سینما که از نظر بسیاری بهترین کار آل پاچینو در نظر گرفته میشود. او مسلماً از اولین زمان حضورش بر پرده تا همان لحظه آخر، گلو شما را میفشارد.
«صورتزخمی» پس از اکران، با یک مرگ مطلق در گیشه جان سپرد؛ در درجه اول به این دلیل که به روش بالستیک و تقریباً اپرایی حرص و طمع آمریکایی را بهنمایش میگذاشت و همچنین این واقعیت که مردم، یک آینه سینمایی که وضعیت فعلی جامعهشان را آشکار میکند، برنمیتابند.
در یک رویداد غیرمنتظره، این فیلم در طی سی سال گذشته به یک کالت تماشایی دست یافته است. رپرها آن را برابر با “هنر رزم”شان قلمداد میکنند چراکه یک راهنما برای چگونه زندگی کردن است. این فیلم یک اثر فوقالعاده و کاملاً فراموشنشدنی است و احتمالاً بهترین چیزی است که پاچینو، استون و دی پالما، در تمام طول فعالیت حرفهای مربوطهشان به انجام رساندهاند.
۴ – بعدازظهر سگی ۱۹۷۵ Dog Day Afternoon
آل پاچینو یکبار دیگر با کارگردان
سیدنی لومت در یک تیم قرار میگیرد.
«بعدازظهر سگی» خود سینماست، در شوکهکنندهترین و تاملبرانگیزترین حالتش.
پاچینو در نقش
سانی وورتزیک بازی میکند؛ یک سارق بانک که بههمراه شریکش،
ساول (با بازی مرحوم
جان کازال کبیر که از دو فیلم اول
«پدرخوانده» با او همبازی بوده است) اصطلاح
“بیکفایت” را تعریف میکنند.
«بعدازظهر سگی» یک فیلم کمیک اندوهناک و گهگاه با پرداختی کاملاً رادیکال از نمونه سینمایی “سرقت بانک” است (شما هرگز باور نمیکنید که سانی پول سرقت را برای چه کاری میخواهد) و این فیلم دهه هفتادی یکی از زیباترین و واقعیترین اتحادها بین کارگردان و بازیگر را به نمایش میگذارد.
۵ – فرشتگان در آمریکا ۲۰۰۳ Angels In America
«فرشتگان در آمریکا» فینفسه یک فیلم نیست، یک مینیسریال است که بهطرز درخشانی ترسیم شده و بدان واقعیت بخشیده شده است؛ یک پراخت تماماً پویا از نمایشنامه مهربانانه نویسنده
تونی کوشنر.
این مینیسریال یک نگاه روایی چندلایه به روزهای ابتدایی شیوع ایدز و تأثیر آن بر آمریکا میاندازد. آل پاچینو نقش یک کارگزار قدرت واقعی بهنام روی کوهن را بازی میکند؛ یک مرد که نامش را بهعنوان معاون کلیدی سناتور مککارتی در طول دهه ۱۹۵۰ در جلسات “خانه غیرآمریکایی” (و پارانویای “ترس سرخ” که با آن همراه میشود) مطرح میکند.
آل پاچینو بهطور کامل بر هر صحنه واحدی که در آن حضور دارد، غالب میشود. در نقش مردی که بهخاطر قدرت و حرص و طمع خود تماماً غرق در فساد شده است. او وقتی که متوجه میشود در شرف مرگ است و در فرآیند ترک این دنیای فانی قرار گرفته، به جستوجوی رستگاری و رحمت میپردازد. پاچینو در سراسر فعالیت حرفهای خود به شوکه کردن و تحت تاثیر قرار دادن ادامه داده است اما این اجرایش در نقش کوهن، تماشاگر را مبهوت و حیرتزده میکند و علائم برش را بر روح آنها باقی میگذارد.
۶ – مخمصه ۱۹۹۵ Heat
یکی از فیلمهای مطلقاً مختص دهه نود، این فیلم صریح و دقیق
مایکل مان است.
«مخمصه» یک نگاه قدرتمند، متقاعدکننده و غریزی به مردان پرعقده و راندهشده و آسیبهای فیزیکی و روحی آنهاست و کارهایی آنها که در جهان پیرامون خودشان انجام میدهند.
آل پاچینو نقش وینسنت هانا را ایفا میکند؛ یک پلیس راندهشده و تقریباً روانی با یک صدای قوی، تزلزلناپذیر و معنوی که مصمم است یک باند دزدان به سرکردگی نیل مککالی (با بازی رابرت دنیرو) را دستگیر کند. آنچه در مورد “مخمصه” بسیار تحسینبرانگیز مینماید، روشی است که به درون دسیسههای پلات/ ژانر محض میرود و بهواقع شما را وارد مغزهای کاراکترهایش میکند. روشی که ما زندگی شخصی هانا را بهنظاره مینشینیم و این زندگی پیرامون او فروپاشیده میشود. این در حالی است که او زندگی حرفهایاش را تا انتها ادامه میدهد و بهواقع عمق و قدرت را به این داستان میافزاید.
در فیلم «مخمصه» برای اولین بار آل پاچینو و رابرت دنیرو همزمان در یک قاب قرار میگیرند. گرچه هر دوی آنها در فیلم «پدرخوانده: قسمت دوم» حضور داشتند، اما روایت موازی آن فیلم باعث شده بود که آنها هرگز صحنه مشترکی با یکدیگر نداشته باشند. در «مخمصه» سکانس کافیشاپ، به پلیس و ارباب جنایت، هر دوی آنها اختصاص یافته است. این صحنه مطمئناً باعث میشود پیش خودتان بگویید “بازیگری همین است!”
“مخمصه” یکی از بهترین دستاوردهای سینما در دهه نود است. این فیلمی است که هرگز نمیتواند بارها دیده نشود.
۷ – نفوذی ۱۹۹۹ The Insider
یکی دیگر از فیلمهای قابلتوجه که در سال ۱۹۹۹ به نمایش درآمد؛ در
«نفوذی» آل پاچینو را میبینیم که برای یکبار دیگر با کارگردان
«مخمصه»،
مایکل مان، همکاری میکند. یک فیلم بهغایت متفاوت از آن شاهکار که بهآرامی بیننده را میسوزاند و بهواقع بر او اثر میگذارد. این
پاچینو خالص است؛ او به هیچیک از کاریکاتورهای منقطع و فریادزنی که گهگاهی وجود داشتند، تبدیل نمیشود.
ای فیلم با هدف گرفتن “تنباکو بزرگ”، شجاعت و دلیری بهخرج میدهد و هرگز از بیان موضوع اصلی خود و شرایط سخت و از نظر اخلاقی پیچیدهای که با آن درگیر شده است، سرباز نمیزند. «نفوذی» تعدادی از بهترین عملکردها در فعالیت حرفهای راسل کرو، دایان ونورا و بالاخص کریستوفر پلامر را به نمایش میگذارد. این فیلم مثل یک کلاس بازیگری تمامعیار عمل میکند.
منبع: بلاگ نماوا