گروه فرهنگی- میثم مهدیار، پژوهشگر اجتماعی گفت: بعد از اتفاقات دی ماه ۹۸ بود که برخی از بازیگران و مجریان و دستاندرکاران هنر و سینما و تلویزیون صریحا یا تلویحا اعلام کردند که ترجیح میدهند با نهادهای فرهنگی رسانهای حاکمیتی همچون جشنواره فجر همکاری نکنند. این تحریم به صداوسیما هم رسید و از قلقلی تا محسن تنابنده هم اعلام کردند از تلویزیون خداحافظی می کنند. برخی مثل رضا رشیدپور هم اعلام کردند در شکاف «دوگانه مسئولان و مردم» طرف مردم هستند!
به گزارش بولتن نیوز به نقل از کانال تلگرامی مکتوبات، این روزها هم صداوسیما دوباره سیبل انتقادات شده؛ منتقدان صراحتا « باج دادن مدیران به سلبریتیها» را هدف گرفته و خواستار شفافیت قراردادها و دستمزدهای سلبریتیها در تلویزیون شدهاند.
اما مدیران صداوسیما با این دو جریان یکسان نبوده است. دو ماه بعد از ماجراهای دی ماه، تنابنده پایتختش را روی آنتن برد و رضا رشیدپور دوباره در برنامه اتفاق شبکه سه ظاهر شد. برنامهای که این روزها دوباره نام آن به خاطر دست مزد بالای رشیدپور بر سر زبانها افتاده است.
اما در مقابل برنامه رمضانی شبانه #وحید_یامینپور در شبکه افق لغو شد. قبلتر و به خاطر انتقاداتش به استثنا شدن بسیاری از مدیران پیر و فرتوت صداوسیما از قانون "منع به کارگیری بازنشستگان" حضورش صرفا به شبکه افق محدود شد و این بار حتی از اجرا در این شبکه نیز منع شد. این نشان میدهد گویا هزینه انتقاد از صداوسیما از هتک نظام هم بیشتر است!
صداوسیما دچار یک دور باطل شده: مدیران صداوسیما تلاش میکنند تا با فروش آنتن به اسپانسرها مشکلات بودجه را حل کنند؛ اسپانسرها برای سود بیشتر پدیده مجری_سلبریتیها را باب کردند و دستمزدهای نجومی را رواج دادند. حالا، هم ذائقه مخاطب تغییر پیدا کرده و هم هزینههای تولید بسیار افزایش یافته و در واقع مدیران سازمان از چاله به چاه افتادهاند.
تقریبا هیچ کدام از رسانههای رسمی یا غیررسمی اصولگرا از روزنامهها تا سایتها این موج مطالبهگری و شفافیتخواهی و انتقاد از مدیران صداوسیما را پوشش ندادند. همان رسانههایی که دو هفته قبل به خاطر یک سکانس سریال پایتخت گریبان چاک میکردند و در جلسات و گفتگوهای خصوصیشان از بالا تا پایین سازمان را مورد حمله قرار میدهند حال در این منازعه بیرون گود نشستهاند. شاید دلیل عمده این کنارهگیری را باید در «رانت آنتن» دانست.
بسیاری از فعالان و مدیران رسانهای اصولگرا اینک در صداوسیما ( به عنوان تهیهکننده یا کارشناس یا سردبیر و...) «برنامه» دارند و میدانند حمایت علنی از انتقادات به مدیران صداوسیما یعنی از دست دادن این فرصت!
اما دلسردکنندهتر از همه، یادداشت حمایتی (یا حداقل میتوانیم بگوییم توجیهگرایانه) رئیس جوان و خوشفکر دانشگاه صداوسیما از عملکرد آنتنفروشانه مدیران سازمان در مقابل انتقادات بود. لب کلام جناب اسفندیاری این بود که چون بودجه کم است پس مجبوریم آنتن بفروشیم. این درحالیست که دانشگاه صداوسیما قرار بوده عقل متصل سازمان باشد و نقشی راهبردی بازی کند. بحران آنتنفروشی در سازمان نشان از آن دارد که این دانشگاه در تولید ایدههایی برای اقتصادِ سازمان موفق نبوده یا اگر توفیقی داشته به علت ارگانیک نبودنش نتوانسته کمکی به حل بحران کند.
مدیران صف معمولا فرصت کافی برای نگاه به گذشته، انباشت تجربیات و تامل در دستاوردها ندارند و گرفتار عملگرایی هستند. در صداوسیما مساله پر کردن آنتن چنین معظلی را مضاعف میکند. حداقل انتظار از دانشگاه صداوسیما این بوده و هست که اگر در خلق ایدههای اقتصادی سالمتر برای سازمان ناتوانند حداقل تبعات آنتنفروشی را در کوتاه مدت و بلند مدت برای مدیران بالادستی روشنتر کنند.
صداوسیمای ما حتما توفیقات بسیاری داشته، اما این تجربیات مثبت انباشت نشده و به ارتقای کیفی برنامههای سازمان منجر نشده است. همین مساله بحران ساختاری صداوسیما را عیانتر میکند.
تجربه ضرغامی، سرافراز و حالا علیعسگری نشان می دهد که بحرانهای چندلایه صداوسیما با رفتن و آمدن این و آن حل نمیشود بلکه ناظر به آن بحرانهای ساختاری، سازمان به تحولات ساختاری بنیادین محتاج است.
شفافیت قوانین و عرفهای اداره سازمان، شفافیت در قراردادها و دست مزدها، پاسخگویی به مردم و... از جمله عواملی است که میتواند ابعاد بحران مدیریتی در صداوسیما را روشنتر و زمینه چنین تحولی را تمهید کند. ایکاش خود مدیران سازمان شعار آن کلیپی که بارها در شبکههای مختلف سیما پخش شده را جدی میگرفتند: «شفافیت معجزه میکند».
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com
تبلیغات در صدا وسیما
موضوع دیگر بحث تبلیغات در صدا و سیماست استراتژی صدا و سیما از زمان پیروزی انقلاب در خصوص تبلیغات این بود که غلو نباشد رواج اشرافیگری نباشد دروغ نباشد استفاده ابزاری از زن نباشد کمک به برداشتن کلاهبرداری مردم نکند باعث گرانی کالاها نشود اما واقعا الان اینگونه است تمام استراتژی تبلیغاتی در این سالها بر خلاف استراتژی انقلاب اسلامی در بعد تبلیغات در صدا و سیما داره کار می شود مسلما تبلیغات در صدا و سیما در اختیار مجموعه خاصی است که نظارت مستمر و برخورد با متخلفین باید مد نظر گرفت بنظر بنده تیمی که در حال حاضر تبلیغات سازمان را سفارش می گیرد ذره ای یا اعتقادات دینی ندارد و یا خودباخته هستند و یا تنها سود برایشان مهم است و کم کم سمت و سوی تبلیغات را به سمت حتی ضداخلاقی می برد
امروز رواج اشرافی گری در تبلیغات به حدی شده که بسیار نگران کننده است و با واقعیتهای جامعه ما بسیار فاصله دارد دروغ و غلو در تبلیغاتها بشدت زیاد است در تمام شبکه ها از نمایش گرفته و دیگر شبکه ها روز به روز بیشتر می شود تبلیغ کفشهایی که روزی 25 هزارتومان بود و امروز با تبلیغاتهای آنچنانی به صد و خورده ای تبلیغ می شود در تبلیغ لوازم آرایشی هایی که خودشان به تنهایی یک فیلم است در تبلیغ کالاهایی که تنها یک در میلیون نفر از مردم شاید بتوانند در این خانه هایی که اینها در آنجا تبلیغاتش را بکنند در آن زندگی کنند کلا تبلیغانها فقط ایجاد حسرت می کنند دروغ اندر دروغ است و با زندگی عامه مردم بشدت فاصله دارد
علی عسکری
علی عسکری مرد خوبیست اما او بتنهایی نمی تواند صدا و سیما را تغییر بدهد و مافیای داخل صدا و سیما هم بمعنای واقعی شیطان است و با همه مکرها و شگردهای شیطانی و اغواگرایانه که جز سیستمی و تیمی نمی شود با آنها برخورد کرد.
سلبریتها
در بحث سلبریتی ها هم که دیگر همه می دانند کلا صدا و سیما ذره ای در تراز انقاب اسلامی نیست و باعث وقیح شدن و جسورتر شدن انها شده است