گروه اجتماعی: همه آنچه تا به امروز درباره گلدکوئست و شبکههاي هرمي و نيمه هرمي شنيده و ديدهايد، کنار بگذاريد؛ مدتی است یک باند بزرگ و سازمانیافته در تهران به جدیدترین روش ممکن، جیببری میکند. رؤیای ثروتمند شدن آنی همچنان قربانی میگیرد؛ اما این بار علاوه بر مال، جان آدمها را نیز به خطر انداخته است.
مادری از شهر تهران دیروز با دفتر بولتن نیوز تماس گرفت و از یک اتفاق ناگوار و دردناک گفت. او از پسر دردانهاش که از اسفند به بهانههای شغلی خانه را ترک کرده گفت. گفت که نمیداند، باید این ماجرای عجیب را به که بگوید؛ چگونه فرزندش را نجات دهد و از این کابوس دوماهه خلاص شود.
متن گفتههای این مادر را که ماجرای یک آدمربایی مدرن به سبک گلدکوئست را بازگو میکند، حتماً در ادامه مطالعه کنید.
اوایل اسفند ماه ساعت 11 شب بود. پسرم با فردی به نام م.ش با شماره تماس 0910XXX1032 در مترو صادقیه قرار گذاشت. از خانه چند تا لباس برداشت و رفت؛ به من هم گفت که یک هفته برای آموزش انیمیشن دوبعدی و سه بعدی به یکی از زیر مجموعه های مرکز انیمیشن صبا میرود و بعد از آموزش برمی گردد.
از فردای آن روز، با اینکه تأکید کرده بودم تلفن همراهش باید در دسترس باشد، تماسهایم را پاسخگو نداد؛ فقط خودش زنگ میزد. می گفت: «خودم باهاتون تماس می گیرم، نمی تونم تلفنم رو جواب بدم.»
بعد از یک هفته پسرم با من تماس گرفت و گفت که در آزمون انیمیشن قبول شده. او از من خواست تا با شماره 0991XXX9248 تماس بگیرم و از مهندس الف تشکر کنم. من تماس گرفتم و تشکر کردم. مدتی بعد پسرم تماس گرفت و گفت برای آزمایشات استخدام و بیمه تامین اجتماعی، دو میلیون تومان پول می خواهد. دوباره با مهندس اسلامی تماس گرفتم و موضوع را جویا شدم، گفتند که برای آزمایشات استخدام فرستادیمش و به پول نیاز هست.
پول را به کارت بانک رسالت که به نام خودم بود، واریز کردم. دوباره تماس گرفت و گفت که می خواهند آنها را به یکی از سه شهر شیراز، اصفهان و یا شهرهای شمال بفرستند. گفت: «من میرم شیراز» من گفتم: «نه دوره» گفت: «نه میرم.»
قرار شد به خانه بیاید و وسایلش را بردارد؛ نیامد. فردای آن روز تماس گرفت و گفت: «خودم نمی تونم بیام، عجله ای شد، رفتم، با یه نفر به اسم م.م هماهنگ کن، داره میاد شیراز وسایل رو برام بیاره. شمارش 0903XXX7869. حتماً شناسنامهام رو هم بفرست.» گفتم: «باشه» هماهنگ کردم و وسایلش را در میدان آزادی، تحویل دادم.
چند روز از پسرم خبری نبود تا اینکه زنگ زد و گفت: «آمدیم شیراز آموزشگاه آفتاب، بقیه دوره ها رو ببینیم، ولی جای زندگی به ما نمیدن. ما هم سه نفر شدیم میخوایم جا بگیریم؛ 20 میلیون برام بریزد.» هرچقدر گفتم که خودم میام جای خوب و قیمت مناسب پیدا کنم، مخالفت کرد. بعد از چند روز پسرم زنگ زد و گفت: «مامان بچه ها خونه گرفتن و من تنها موندم، برگردم.» گفتم: «پسرم خودت می دونی که من ندارم، ولی حالا تلفن یکی از والدین دوستات رو بده، من باهاشون صحبت کنم که تو پول پیش کمتری بدی ولی اجاره بیشتری بدی.» شماره 0991XXX0357 را به عنوان شماره پدرم.م به من داد. با ایشان تماس گرفتم، گفت: «صاحبخونه قبول نمیکنه.» بلاخره با کلی بحث و جدل 12 میلیون تومان پس از اینکه عکس قولنامه (جعلی) را برایم فرستاد، به شماره کارت پسرم واریز کردم. (به پسرم گفته بودند باید با کارتی به نام خودت کارکنی، پسرم هم رفته بود بانک ملت در شیراز کارت جدید گرفته بود)
چند روز گذشته اما پسرم زنگ نزد. چند بار زنگ زدم، یا خاموش بود یا جواب نمیداد. بعد از چند روز تماس گرفت و گفت که لپ تاپ نیاز داره؛ مدل لپ تاپ خیلی گران قیمت بود. من گفتم که نمیتونم تهیه کنم. بعدش با مرکز صبا درتهران تماس گرفتم و پرس و جو کردم. پرسیدم که در زیرمجموعه های صبا، مرکز آفتاب دارند، شخص پشت خط اول گفت: «نه فکرنکنم.» گفتم: «میشه دقیق تر بگید، من یه مادرم که پسرم گم شده و نگرانش هستم.» تلفن من را گرفتند و قرار شد به من زنگ بزنند. دوباره پیگیری کردم؛ گفتند مرکز آفتاب داریم!
هر چقدر تلاش کردم، شماره تماس مرکز آفتاب را پیدا نکردم. با نا امیدی روز سوم فروردین به شیراز رفتم، کل خیابانهای شیراز را گشتم. بالاخره آموزشگاه آفتاب را پیدا کردم. تعطیل بود، درحالی که پسرم گفته بود سر کار است. شماره آموزشگاه را از روی تابلواش برداشتم و برگشتم به تهران. تا 22 فروردین هر روز به آموزشگاه زنگ می زد، اما هیچ کس پاسخگو نبودند. تصمیم گرفتم به بخش شکایات وزارت ارشاد زنگ بزنم. بعد از مدتی معطلی موفق شدم با مردی به نام زارع صحبت کنم. پیگیری کردن و گفتند قولنامهای که پسرم فرستاده است از اتحادیه املاک شیراز پیگیری شده و چنین املاکی وجود ندارد؛ آموزشگاه آفتاب هم گفته است که چنین هنرجویی ندارند.
دستم از همه جا کوتاه بود. نمی دانستم باید این ماجرای عجیب را به که بگویم؛ جان فرزندم در خطر بود. تصمیم گرفتیم به دایره جنایی واقع در سه راه آذری برویم و شکایت کنیم. ماموران آگاهی با ردگیری هایی که کردند، دو آدرس از فردوس غرب به ما دادند؛ با کمک چند نفر دیگر دو روز کامل آنجا کشیک می کشیدیم که شاید نشانی از پسرم پیدا کنیم، اما موفق نشدیم؛ عکس پسرم را نشان خیلی از ساکنان آنجا دادیم، هیچ کس ندیده بودش.
ناامید از همه جا به این فکر افتادیم که به بهانه لپ تاپ با آنها قرار بگذاریم و بعد تعقیبشان کنیم. در میدان پونک قرار گذاشتیم. میلاد مرادی سر قرار آمد. ماسک زده بود. به خاطر اینکه بتوانیم اطلاعاتی در مورد پسرم ازش بگیریم، خواستیم که داخل ماشین بنشیند. بعد از آنکه دید ما داریم سوالات زیادی می پرسیم، یک دفعه مشتی بر صورت همسرم زد و با لپ تاپ فرار کرد. ما سرگردان و حیران شده بودیم، خوشبختانه یک گوشی نوکیای معمولی ازش داخل ماشین افتاد بود.
با امید به اینکه با این گوشی بتوانیم به سرنخ های خوبی برسیم به آگاهی پایگاه 4 مراجعه کردیم. گفتند که گوشی را نزد خودتان نگه دارید! سپس به کلانتری 140 باغ فیض رفتیم و بابت سرقت لپ تاپ و ضربه ای که به صورت همسرم زده بود، شکایت کردیم.
هنوز هیچ خبری از پسرم ندارم. من و همسرم، سرگردان و حیران هستیم و هیچ کسی نیست که این آدمربایی را پیگیری کند. خیلی نگران پسرم هستم...
بر اساس آنچه در گفتههای این مادر مستتر است، گویا این شرکت به سبک شرکتهای گلدکوئست قصد جیببری و جذب منافع مالی برای سرشاخههای بالاتر را دارد. طبق شواهد امر نیز در نهادها و مؤسسات مختلفی هم نیروی نفوذی دارند که تحت پوشش آنها میتوانند بهراحتی خانوادهها را مدتها فریب بدهند. پلیس و نهادهای مسئول هر چه زودتر باید در راستای دستگیری این شیادان اقدام کند و نتیجه را به سمع و نظر مردم برساند. خانوادهها و فرزندانشان نیز باید بهشدت مراقب چنین اتفاقاتی باشند.
اسامی و شماره های افراد، نزد بولتن نیوز محفوظ است، دستگاه های نظارتی و پلیس در صورت نیاز، با بولتن نیوز تماس بگیرند.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com
نیروی انتظامی به داد مردم برس به خدا از وقتی این خبر را خواندم گریه امانم را بریده منم پسر دارم یک دنیا نگران بچه ام شدم این شرکتهای هرمی قاتلین جوانان و بچه های ما هستند من قبلا هم شنیده بودم اینها چقدر باعث متلاشی شدن خانواده ها شدند تو را به خدا بفکر باشید پس این پلیس فتا این پلیس امنیت کی باید به فکر مردم باشند
متاسفانه اینها در بسیاری از مراکز عناصر نفوذی دارند و سعی می کنند کمکشان کنند نمونه هایی در این خبر آمده و مطمئن باشید موضوع این بچه خیلی پیچیده است