جدا از اشتباه تکراری از سوی مدیران ساختمان شیشه ای، دفاع برخی از فعالان فرهنگی و رسانه ای از این اثر به واسطه موفقیت در جذب مخاطب و خاطرات خوب پیشین، از آن اتفاق هایی است که نمی توان وقوعش را پذیرفت.
گروه فرهنگی_سید محسن عبدالهی: بالاخره پخش فصل ششم مجموعه پایتخت نیز به جز قسمت پایانی آن، به انتها رسید و می توان قضاوت بهتری درباره آن چه که مشاهده کردیم و حواشی به وجود آمده داشته باشیم. حقیقت امر این است که نگارنده از اولین قسمت این فصل از پایتخت نگاه مثبتی به آن نداشت اما بهترین گزینه را صبر کردن تا انتهای کار می دانست که قضاوتی عجولانه نسبت به چیزی که در حال مشاهده آن بود، نداشته باشد.
به گزارش بولتن نیوز، پایتخت 6 در یک کلام اثری بود در امتداد همان روندی که پیش از این شاهدش بودیم یعنی سقوط فصل به فصل کیفی و ضعف در ایده پردازی. اما پس از فوت نویسنده اصلی اثر یعنی خشایار الوند و اضافه شدن آرش عباسی به عنوان نویسنده، با کاری طرف هستیم که جدای از ضعف در ایده پردازی و تکرار همان شوخی های قبلی، به جای خلق محتوای سالم و درخور توجه، دچار به درد ابتذال شده و از مولفه های اصلی خود فاصله گرفته و در حد آثار سیاست زده ای عمل می کند که گاهی با استعارات سیاسی و کنایه هایی عجیب، نظام را هدف قرار داده است.
بحث مطروحه به هیچ وجه ربط به انتقاد از گرانی ها و اوضاع بد اقتصادی و انتقاد از عملکرد برخی مسئولان ندارد که اتفاقا آن ها قابل دفاع هستند و کاملا درست. بحث بر سر کلاهی است که از طرف سازندگان شوها و سریال های تلویزیونی بر سر صدا و سیما گذاشته می شود تا آنتن تلویزیون را در اختیار افرادی همچون آرش عباسی که سابقه ضدیت با نظام را علنی فریاد کرده است، قرار دهد.
مدیران رسانه ملی به بهانه جذب مخاطب و جنگ با شبکه های خارجی، تن به هر شرایطی می دهند تا به زعم خودشان در رقابت شکست نخورند اما میدان فرهنگ کشور را عرصه تاخت و تاز افرادی می کنند که فرصت طلبانه تمنیات درونی خود را که بعضا مخالفت با نظام نیز جزو آن هاست، به نمایش بگذارند. این فضادادن اشتباه بهایش همین چیزی است که امسال به عنوان پایتخت شاهدش بودیم. گل سرسبد این رفتارها نیز در قسمت آخر که شب گذشته پخش شد، به نمایش درآمد که در صحنه ای رحمت و همسرش را نشان داد که در واقع بازسازی صحنه ای از یک فیلم متعلق به دوران پیش از انقلاب اسلامی است.
اما جدا از اشتباه تکراری از سوی مدیران ساختمان شیشه ای، دفاع برخی از فعالان فرهنگی و رسانه ای از این اثر به واسطه موفقیت در جذب مخاطب و خاطرات خوب پیشین، از آن اتفاق هایی است که نمی توان وقوعش را پذیرفت. این عزیزان استدلال می آورند که چون صدا و سیما در جذب مخاطب ناموفق عمل کرده و برنامه ای مناسب نیاز مخاطبان ندارد، باید در برهوت فعلی، قدر پایتخت را دانست. ایشان البته بحث پرمخاطب بودن پایتخت را هم مطرح می کنند و آن را دلیلی بر حمایت از آن مجموعه عنوان می نمایند.
البته که باید تصدیق کرد صدا و سیما ضعف شدیدی در برنامه سازی دارد حال این برنامه ها می توانند مجمموعه های تلویزیونی باشند یا برنامه های ترکیبی. اما آیا باید به این بهانه سر تعظیم در مقابل هر رفتاری پایین آورد؟! این دوستان بد نیست نگاهی به سابقه پخش سریال های تلویزیونی موفق در سراسر جهان بیاندازند که علی رغم درخشش و محبوبیت بسیار، به پایان راه رسیدند و مجموعه های درخشان دیگری جایگزین آن ها شدند.
اگر بنا باشد به این استدلال عمل شود تا پایتخت 100 هم باید ساخت و به پای خواسته های تیم سازنده اش کرنش کرد تا خدای نکرده آنتن تلویزیون خالی نماند. اگر رسانه ملی برنامه جایگزین مناسبی ترتیب ببیند قطعا مخاطب به آن تمایل پیدا می کند اما در شرایط فعلی خاطرات پایتخت بیش از آن چیزی که امسال شاهدش بودیم، باعث جذب مخاطب می شود.
تا پایتخت ۴ خوب بود پایتخت ۵ هم تا وقتی به داعش نخورده بود طنز بود ولی بعدش دیگه فایده نداشت
بهتره یاد بگیرید که مردم رو دلزده نکنید و حداقل یه پل پشت سرتون باقی بذارید
اما یه گله از شما دارم .چرا بدون تحقیق و دقت مطالبتون رو می نویسید ، خشایار الوندی که الان عزیز همه شده ، خدابیامرز در زمان حیاتش کلی برای کاراش ناسزا می شنید ، اصلا زمانیکه زنده بود کسی اونو می شناخت ، پایتختا به اسم محسن تنابنده تموم می شد. تو پایتختا نویسنده های دیگه هم زحمت کشیدن مثل حسن وارسته که چند فصل با خشایار تو تیم نگارش پایتخت بود. جالبه تو پایتخت دو اصلا خشایار نبود. فقط حسن وارسته پایتخت دو رو نوشت و از وسطاش کوروش نریمانی اضافه شد. این مرده پرستی رو بذارید کنار .