گروه بین الملل: استفان والت، استاد روابط بین الملل دانشگاه هاروارد در فارن پالیسی نوشت: واکنش "هردمبیلی" ترامپ به شیوع کرونا نمود دیگری از این نقطه ضعف بود. حتی در کشوری مانند سنگاپور که تاکنون استانداردی طلایی در مقابله با کرونا داشته، صدها مورد تایید شده از ابتلا به کرونا گزارش شده است؛ اما واکنش دیرهنگام، خود محورانه، هردمبیل دولت و نبودن گوش شنوا، تریلیون ها دلار هزینه برای آمریکایی ها درپی داشته و هزاران نفر را به کام مرگ می فرستد در حالی که می توان به سادگی جلوی آن را گرفت... با وجود تکذیبیه های موجود، ترامپ مسئول اوضاعی است که کشور در آن قرار دارد.
به گزارش بولتن نیوز، "ترکیب توان نظامی و اقتصادی"، "حمایت متحدان" و "اعتماد به قابلیت های آمریکا" سه ستون نفوذ آمریکا هستند. در ۲۵ سال گذشته اعتبار آمریکا به خاطر عملکرد رهبران آن به هدر رفته و از جمله آنها می توان به "نزدیک شدن غیرمسئولانه بیل کلینتون به یکی از کارکنان زن در کاخ سفید، بی اعتنایی دولت جورج دابلیو بوش به هشدارهای مربوط به حملات تروریستی پیش از ۱۱ سپتامبر، عملکرد دولت در قبال توفان کارینا درسال ۲۰۰۵ و توفان ماریا در سال ۲۰۱۷، ناتوانی در پیروزی در جنگ های افغانستان و عراق، دخالت های بی تدبیرانه در لیبی، سوریه و یمن، سقوط وال استریت در سال ۲۰۰۸ وغیره اشاره کرد.
سر و کله کرونا که پیدا شد، مدیریت ترامپ بر این بحران - به رغم هشدارهای مکرر- از ابتدا ناکامی نگران کننده ای بوده است که البته کاملا قابل پیش بینی بود. تجربیات طولانی ترامپ در امور تجاری نشان داده است که او بیش از آنکه یک رهبر باشد، مجری برنامه های نمایشی است، در بی پول کردن مردم و گریز از مسئولیت ها ماهرتر است تا مدیریت بر عملیات پیچیده تجاری. زندگی شخصی بد او هم به همین اندازه آشکارا هشدار دهنده بوده است. ترامپ از زمان به قدرت رسیدن، در هنر دروغ گویی به کمال رسیده و به تدریج دولت را از متخصصان واقعی پاکسازی و در عوض بر سیاستمداران درجه دوم دمِ دستی، متملقین و داماد بی کفایتش تکیه کرده است. و طبیعی است زمانی که مشکلی پیچیده رخ دهد که مستلزم رهبری پخته است، ترامپ به صورت اجتناب ناپذیر آن را سوء مدیریت و از خود سلب مسئولیت کند. این مساله نوعی بی شخصیتی است که در تاریخ آمریکا سابقه نداشته است، که در وضعیتی بدتر از اوضاع کنونی نمی توانست رخ دهد.
در آمریکای معاصر، شرکتی مانند بوئینگ سوءمدیریت می شود و در عوض عوامل آن با "چترهای نجات چندین میلیون دلاری طلایی" از معرکه می گریزند. مقامات ارشد در دولت جورج دابلیو بوش و عده زیادی از مشوقان خارج از دولت، خود را گول می زنند تا کشور را وارد جنگی احمقانه در خاورمیانه بکنند، اما کمتر کسی از میان آنها با عواقب منفی شخصی و یا حرفه ای ناشی از آن مواجه می شوند. شرکت های وال استریت می توانند با ترکیبی از حرص، بی تفاوتی و تقلب، گودالی عمیق در اقتصاد ایجاد کنند بدون آن که درباره نقش کسی در این باره تحقیقی صورت گیرد چه رسد به محاکمه. ژنرال هایی که سینه هایشان با مدال های فراوان تزیین شده در کسب پیروزی ناکام می مانند و زمانی که بازنشست می شوند به هیات های مدیره در شرکت های بانفوذ راه یافته و یا به کارشناسان محترم تبدیل می شوند. و در عین حال افشاگران زمانی که تلاش کنند به سوگند وفاداری خود پایبند باشند، هدف افترا قرار گرفته، اخراج شده و یا دچار سرنوشت بدتری می شوند.
زمانی که بحران کرونا پایان یابد، آمریکایی ها احتمالا درمی یابند که به صدای دیگران (نظیر چین و غیره) بیشتر توجه می شود و درنتیجه بخش عظیمی از سیاست های جهانی و برخی امور مهم اقتصاد جهانی دیگر به نفع آمریکا نخواهد بود. آمریکایی ها باید به این بیندیشند که آیا صرف یک سال وقت و انتخاب مجدد فردی (به عنوان رئیس جمهور) برای یک دوره چهار ساله، هیچ معنایی دارد یا خیر. دورنمای تغییرات اساسی سیاسی تنها مایه امیدواری در حال حاضر است. آمریکا از دهه های ۱۹۳۰ و ۱۹۴۰ تاکنون با چنین بحران هایی مواجه نبوده است، و در آن سال ها برای مقابله با چالش ها، از موقعیت بهتری نسبت به امروز برخوردار بود... اکنون این به آمریکایی ها بستگی دارد تا چندین دهه از غرور کاذب و اختلافات را کناربگذارند... والبته باید اینگونه عمل کنند.
انتهای پیام/
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com