گروه فرهنگ و هنر: زیاد پیش میآید که برای دیدن یک فیلم تحسینشده به سینما بروید اما انتظاراتتان برآورده نشود. نظرات و نقدهای مثبت بسیاری درباره اثر شنیده و خواندهاید پس آمادهاید با آغوش باز از دیدن فیلم لذت ببرید. روی صندلیهایتان مینشینید با پیشفرضهای قبلی: این فیلم چند جایزه از یک جشنواره مشهور برده یا منتقد مورد علاقه شما دربارهش نقدی مثبت نوشته است.
به گزارش بولتن نیوز به نقل از دیجیکالا مگ، فیلم شروع میشود اما ریتم کندی دارد، داستان کشش خاصی ندارد و فعلا متوجه علت این همه تحسین نمیشوید. اما عمیقا باور دارید که اوضاع بهتر خواهد شد. ناگهان به خودتان میایید؛ نصف فیلم را دیدهاید اما اصلا چنگی به دلتان نزده. تصور میکنید احتمالا قرار است در دقایق پایانی برگ برنده رو شود اما فیلم تمام میشود و شما مات و مبهوت ماندهاید که آن همه تعریف و تمجید از کجا آمده بود؟
در ادامه قصد داریم ۱۰ فیلم سال ۲۰۱۹ را بررسی کنیم که از نظر بسیاری از مخاطبین همین ویژگیها را داشتند. فیلمهایی که زیاد از حد تحسین شدند اما واقعا لایق این همه توجه نبودند.
۶. شزم! (Shazam!)
شزم بعنوان شروع یک دوره جدید برای آثار جهان DC به نظر میرسید و زمانی که منتشر شد نقدهای مثبت زیادی دریافت کرد. اما اگر با این امیدها به دیدن فیلم بروید خیلی زود به ناامیدی میرسید چون به محض شروع فیلم متوجه میشویم شزم فیلمی است با فیلمنامهای ضعیف و آبکی.
عناصر مربوط به فرزندخواندگی و دوران کودکی در فیلم خیلی شیرین و کامل از آب درآمده اما وقتی به شخصیت ابرقهرمان میرسیم هیچ تجانسی میان او و شخصیت بیلی احساس نمیکنیم. گویی در حال تماشای دو فیلم کاملا مجزا هستیم. در عین حال فیلم تا حد زیادی در تمامی بخشهایش قابل پیشبینی است و گرچه میتواند در لحظاتی مفرح و سرگرمکننده باشد اما نهایتا با چیزی مواجهیم که صدها بار پیش از این دیدهایم و قادر نخواهیم بود از نواقص اثر چشمپوشی کنیم.
باید گفت شزم! اثری است در حد متوسطترین آثار ابرقهرمانی و نه چیزی بیشتر. طبیعتا واضح است که چنین فیلمی شایسته تحسین و تمجید گسترده نیست.
۷. آلیتا: فرشته جنگ (Alita: Battle Angel)
«جیمز کامرون» (James Cameron) نویسنده و «روبرت رودریگرز» ( Robert Rodriguez) کارگردان این فیلم سایبرپانک علمی–تخیلی هستند. فیلمی که نقدهای مثبتش بر تعداد نقدهای منفیاش میچربید. اما جای تعجب دارد که چرا اکثریت مردم و بخشی از منتقدان آلیتا را دوست داشتند.
رضایت مخاطبان و بعضی منتقدان از فیلم در حالی اتفاق افتاده که بارها و بارها فیلمهایی شبیه آلیتا: فرشته جنگ دیدهایم؛ آثاری که ضعفشان را پشت بمبارانی از جلوههای ویژه پنهان کردهاند.
داستان فیلم درباره دختری است که به دنبال هویت واقعی خود در جهانی میگردد که با او سر ناسازگاری داشته است. اما فیلم قادر نیست بیشتر از ۵ دقیقه هم بدون دیالوگهای ضعیف و کلیشههای متعدد به حرکت خود ادامه دهد.
گرچه کامرون به عنوان فیلمنامهنویس موفق شده با زیرکی برخی کاستیها را بپوشاند اما داستان به قدری دمدستی است که اثر چندانی روی مخاطب نمیگذارد.
شاید راه نجات فیلم سینمایی آلیتا: فرشته جنگ این بود که خود جیمز کامرون کارگردانیاش را برعهده میگرفت. کامرون جهان فیلم را به خوبی میشناسد و با زیر و بمش آشنا است. اما نوشتن فیلمنامه و سپردن کار به دست رودریگز در مجموع نتیجه خوبی به بار نیاورده است.
به هر حال باید اشاره کنیم که آلیتا فیلمی نیست که در خاطرهها بماند. بعد از دیدن آن شاید چند ساعت هم طول نکشد که به کل فراموشش کنید.
۸. یک زندگی پنهان (A Hidden Life)
«ترنس مالیک» (Terrence Mallick ) به خاطر تجربههای اخیر فیلم سازیاش و انتقادهای فراوانی که به آثارش شده عموما توسط مخاطبان نادیده گرفته شده است با این حال همیشه تعداد کمی از طرفدارانش بر این باورند که او نابغه سینما است. هنگام اکران فیلم گفتهها حاکی از این بود که «یک زندگی پنهان» بازگشت موفقیتآمیز مالیک به سینما است و برخی منتقدان فیلم را به خاطر تصاویر زیبا و داستانپردازی قدرتمند تحسینش کردند. اما واقعیت این است که هنگام دیدن فیلم درخواهید یافت که اصلا از این خبرها نیست.
شما در این فیلم سهساعته میدانید که باید با سبکی که از مالیک میشناسید به تماشا بروید؛ آماده یافتن و دیدن زیبایی باشید در دشت، کوهها و علفهایی که در باد میرقصند. یک زندگی پنهان بی شک داستانی فوقالعاده دارد اما مالیک از آن یک فیلم تبلیغاتی برای گردشگری در حومه استرالیا درآورده است.
بی انصافی نیست اگر با صدای بلند بگوییم که این فیلم کسلکننده است. ما همه تصاویری که در بالا ذکر شد را میبینیم به اضافه آفتابی که در چشم انداز پهن میشود، دخترهایی که زیر آفتاب پرسه میزنند درحالی که مادرهایشان ذرت درو میکنند. اما مالیک به همین تصاویر هم قانع نیست و باز هم پیشتر میرود. او برای جستوجوی احساسات دلپذیرتر، مونولوگهایی را به فیلم میافزاید که انگار مستقیما از دفترچه هنرمندان نوجوان که دردها و آمال خود را روزانه یادداشت میکنند برداشته است.
وقتی که فیلم را تماشا میکنید واقعا این حس به شما دست میدهد که مالیک گمانکرده عمیقترین مرد جهان است و باید امکانات یک استودیو در اختیارش قرار بگیرند تا اگر خواست یک فیلم پنج ساعته از یک صخرهی تنها بسازد. در پایان فیلم آنقدر خسته شدهاید که داستان هم تاثیر بخصوصی ندارد و کارکردش را بهتمامی از دست میدهد. در واقع کارگردان یک داستان جذاب را به چیزی از قبل فراموششده تبدیل میکند.
۹. آپولو ۱۱ (Apollo 11)
فرود انسان بر ماه یک دستاورد باوردنکردنی در تاریخ بشر است. «آپولو ۱۱» پشت صحنه فوق العادهای از این واقعه تاریخی را به ما نشان میدهد اما مشکل اینجاست که دیدن این تصاویر آنقدرها هم که در نگاه اول به نظر میرسند سرگرمکننده نیستند.
در واقع تماشای این ماموریت با این موضوع جذاب خیلی هم خوب است اما بعد از مدتی تکرار زیاد تصاویر اتاقهای اتباطی قدری کسلکننده میشود. تقریبا در فیلم سینمایی آپولو ۱۱ هم مثل فیلم زندگی پنهان هر دقیقه که میگذرد از میزان جذابیت فیلم کاسته و مخاطب کسلتر از قبل میشود. اثر جرقه و درخششی ندارد که تماشاگر را پای فیلم بنشاند.
در بعضی از صحنههای فیلم دانشمندان با کاغذ دیواری اتاقها فرق چندانی ندارند و وقتی که فیلم تمام میشود به سرعت بیشتر جزییات ماموریت را فراموش می کنید. با وجود اینکه فیلم فقط ۹۳ دقیقه طول میکشد اما کاملا طولانیتر از این به نظر میرسد که اصلا نشانه خوبی برای فیلم نیست.
اگر بخواهیم بحث درباره آپولو ۱۱ را خلاصه کنیم باید گفت با مستند بدی طرف نیستیم اما بعد از دیدنش از خودتان میپرسید واقعا فیلم خوبی بود؟
۱۰. دکتر اسلیپ (Doctor Sleep)
«دکتر اسلیپ» ساخته مایک فلنگان دنبالهای است بر فیلم مشهور «درخشش» ساخته استنلی کوبریک کارگردان شاخص آمریکایی.
دکتر اسلیپ تا زمانی که کار خودش را میکند خوب پیش میرود اما در صحنههایی که میخواهد به شکلی ناشیانه از فیلم درخشش تقلید کند از چشم تماشاگر میافتد و نمیتواند مسیر خود را به درستی طی کند. یوان مکگرگور وقتی تلاش میکند جک نیکلسون درونش را بیرون بیاورد قادر نیست شخصیتی را خلق کند که برای مخاطب فیلم قابل باور باشد.
دکتر اسلیپ و فیلم سینمایی «آن: بخش دوم» که در این فهرست قرار گرفته شباهتهایی دارند. دکتر اسلیپ هم مثل آن: بخش دوم بسیار طولانی است. فیلم تلاش میکند در طول دو ساعت و نیم شما را جذب خود کند اما چندان موفق نیست و در بخش پایانی کاملا خستهتان میکند. این اثر ظاهرا ترسناک آنطور هم که باید ترسناک نیست به جز در یکی دو صحنه که باز هم در پایانش تماشاگر احساس ترس چندانی ندارد چرا که صحنهها واقعی به نظر نمیرسند. جلوههای ویژه در چند صحنه به فیلم حال و هوایی سوررئال میبخشند اما در مجموع فیک و پیش پا افتادهاند.
نهایتا باید بگوییم اثر جدید فلنگان اصلا در حد و اندازههای درخشش کوبریک نیست و مخاطب نسبتا سختگیر را کاملا ناامید از سالن بیرون میفرستد.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com