جدا از بی سوادی خبری آقایی، پاس گل نابخردانه صدا و سیما و مسئولان پخش شبکه نمایش دیگر نوبر بود.
گروه فرهنگی_سید محسن عبدالهی: در مراسم اختتامیه جشنواره فیلم فجر اتفاقات عجیبی رخ داد و سخنان عجیب تری نیز مطرح گشت. البته به جهت فضای حاکم بر اهالی سینما و سعیشان برای به چشم آمدن، اینکه چیزی بگویند و کاری انجام بدهند که باعث شود در سر خط خبرها حضور داشته باشند، عجیب نیست. اما آن چه شب گذشته از سوی یکی از بازیگران برگزیده هیات داوران مطرح شد، حقیقتا غیر قابل باور بود.
به گزارش بولتن نیوز، یکی از بازیگرانی که دیشب موفق شد سیمرغ بلورین جشنواره فیلم فجر را به دست بیاورد، امیر آقایی، بازیگر فیلم شنای پروانه بود. آقایی پس از دریافت جایزه با استفاده از یک خبر سوخته و تاریخ مصرف گذشته که دیگر هیچ کاربردی نداشت و ماجرایش به اتمام رسیده بود، قصد داشت بیش از گذشته به چشم بیاید و از جمع هم صنفانش عقب نماند، که به لطف صدا و سیما و واکنش شتابزده و محافظه کارانه اش، تیر شکسته و کج و معوج آقایی به هدف اصابت کرد.
آقایی با اشاره به سخنان زینب ابوطالبی در بیش از یک ماه پیش که البته خطاب به مسئولان اشرافی بود که فرزندانشان را برای زندگی بهتر به خارج می فرستند اما خودشان برای چپاول کشور به پست هایشان چسبیده اند، گفته بود می توانید از ایران بروید، جوابی به وی داد که خانمی فلان حرف را زده بود و ما اینجا بوده ایم و قرار نیست برویم و عده ای همچون او برایش کف و سوت زدند. این بی خبران از عالم که اتفاقا خود را مدعی همه چیزدانی هم می دانند، در وهله اول گویا خبر نداشتند که ابوطالبی جمله را خطاب به چه کسانی گفته و بعد از آن نیز حتی بابت سوبرداشت دیگران عذرخواهی هم کرده و توضیحات کافی را ارائه نموده است.
در وهله دوم اما گویا ایشان یک ماه از تمام اتفاقات عقب هستند. امیر آقایی و سایر حضرات معترض چرا صدایشان برای قیمت روزافزون مسکن و خودرو درنیامد؟! چرا راجع به مشکلات حقیقی مردم که به واسطه عملکرد دولت مورد حمایت ایشان به وجود آمده است، زبانشان باز نشد؟! چون این موارد به لحاظ رسانه ای جذاب نیست؟! چون دولت متبوعشان در مرکز سیبل قرار خواهد گرفت؟! یعنی حتی برای اعتراض هم آن چه که امکان شوآفش بیشتر باشد ارجحیت دارد؟! پس ادعای مردم دوستی و از خود مردم بودنشان دیگر برای چیست این حضرات مدعی؟!
اما جدا از این بی سوادی خبری آقایی، پاس گل نابخردانه صدا و سیما و مسئولان پخش شبکه نمایش دیگر نوبر بود. از یک طرف شاهد این پیشرفت بودیم که بر خلاف سال های گذشته تصاوبر برگزیدگان زن از نزدیک پخش می شد تا بهانه ای به دست کسی داده نشود اما از سوی دیگر با قطع پخش سخنان آقایی اهمیتی صد چندان به حرف های بی ربط و تاریخ مصرف گذشته او دادند تا مخاطبان به جای شنیدن حرف هایی که دیگر ارزشی ندارند و همه مردم داستانش را می دانند، تنها سانسور بی معنی تلویزیون را ببینند و برای دیدن آن جملات به سمت شبکه های اجتماعی هجوم ببرند تا ببینند او چه گفته است. تا چه زمانی قرار است مسئولان ساختمان شیشه ای این گونه هزینه های بیخودی را به کشور تحمیل کنند و رگ و ریشه اعتماد مردم به رسانه ملی را بخشکانند، خدا می داند.
رسانه_بازتابی است.
یکی از تاکتیکهای مهم در عملیات روانی در جنگ شناختی، تئوری رسانههای بازتابی یا Reflective Media Theory میباشد
در RMT هر جناحی که در نقش اپوزیسیون حرفهای رادیکال خودش را نمیتواند در جامعه مطرح کند آنها را به اپوزیسیون خارجنشین ارسال میکند و آنها به داخل بازتاب میدهند. به این ترتیب یک چتر رسانهای ایجاد میشود که حالا اپوزیسیون داخل میتواند حرف خودش را در این اتمسفر بیان کند
قویترین تاکتیک انجام شده تا به امروز توسط دستگاه قدرت نرم آمریکا با بازیگری لیبرالهای داخلی طراحی شده است. جناح سیاسی لیبرال در چهار موج و طی ۲۰ سال این تاکتیک رسانهای را اجرا کرده است. در ادامه به نمونههای عینی رسانههای بازتابی (RMT) در جمهوری اسلامی ایران میپردازیم.
موج اول: در سال ۱۳۷۸ و پس از فتنهی کوی دانشگاه.
در این سال، لیبرالها تعدادی از عوامل و مهرههای سوختهی خود را از کشور خارج کردند و در آمریکا از طریق رسانههای ضدانقلاب، برای آنها تریبون ایجاد کردند.
این افراد اعزامی، اغلب روزنامهنگار بودند که جذب رادیوها و تلویزیونهای ضد انقلاب و عمدتاً سلطنتطلب شدند.
موج دوم: در سال ۱۳۸۲ و با شکست لیبرالها در شورای شهر و مجلس هفتم، موج دوم تاکتیک رسانهای بازتابی اصلاحطلبان شروع شد که گروهی با ادعای عبور از خاتمی، رویهی رادیکال در پیش گرفتند و از کشور خارج شده و در اروپا و آمریکا عملیات بازتابی رسانهای خود را آغاز کردند.
در این مقطع بیش از ۲۰۰ نفر از عناصر فکری و سیاسی و رسانهای و هنری جناح لیبرال جمهوری اسلامی، در رسانههای جدیدالتأسیس به سخنپراکنی علیه نظام و دفاع از اصلاحطلبان مشغول شدند. این گروه اعزامی دوم، عمدتاً وبلاگنویس بودند و از ظرفیت فضای سایبر در وبلاگنویسی علیه نظام و دفاع از اصلاحطلبان استفاده میکردند.
موج سوم: در سال ۱۳۸۵ آمریکا این ظرفیت را در چنگ خود گرفت و با راه اندازی تلویزیون فارسی یک تریبون جامع برای جناح لیبرال درون جمهوری اسلامی فراهم آورد و عملاً اینها را ذیل دیپلماسی عمومی وزارت خارجه آمریکا تعریف کرد.
انگلیس هم از قافله عقب نماند و در سال ۱۳۸۷ تلویزیون بیبیسی فارسی را راهاندازی کرد و اصلاحطلبان ایرانی اروپای غربی را به کار گرفت. البته رادیو فردا و رادیو آزادی هم فعال شدند.
موج چهارم: با شکست فتنهی سال ۱۳۸۸ در مراسم ۹ دی، لیبرالها به سوی رسانهی جدید رفتند و از ظرفیت شبکههای اجتماعی برای مقاصد سیاسی خود بهره بردند؛ ابتدا در توئیتر و فیسبوک، و بعداً به مرور در واتساپ و اینستاگرام و از همه مهمتر در تلگرام.