گروه هنری_سید محسن عبدالهی: چند سال پیش مستندی از صدا و سیما راجع به شهید حسن باقری پخش می شد که شیوه پرداخت و نوع ساخت و موضوع آن، بدیع و جالب بود و مورد توجه و تشویق قرار گرفت. سازنده مستند آخرین روزهای زمستان، محمدحسین مهدویان پس از آن کار به سراغ احمد متوسلیان و فیلم جذاب ایستاده در غبار رفت. ایستاده در غبار نوید ظهور کارگردانی صاحب سبک بود که دغدغه انقلاب را دارد و به این موضوعات با دیدگاهی درست می پردازد.
به گزارش بولتن نیوز، ماجرای نیمروز و لاتاری نیز ادامه ای بودند بر همان روند اما آغاز تغییرات مهدویان، از ماجرای نمیروز: رد خون بود که محتوای ارائه شده به وسیله مهدویان با آثار پیشین کاملا متفاوت بود. مهدویان در ماجرای نمیروز: رد خون، داستان را به گونه ای روایت کرد که برداشتی متفاوت از ماهیت منافقین به مخاطبین ارائه می داد.
در این دوره از جشنواره محمدحسین مهدویان با فیلم درخت گردو در جشنواره فیلم فجر حضور پیدا کرده است. داستان درخت گردو درباره خانواده ای است اهل سردشت که به واسطه بمباران شیمیایی توسط رژیم بعث، اتفاقات تکان دهنده ای برایشان رخ می دهد. چند نکته پیرامون فیلم جدید مهدویان وجود دارد که باید گفته شود تا مشخص شود که ادامه سیر ماجرای نیمروز: رد خون به کجا منتهی شده است. در واقع مهدویان با روایتی متفاوت و غیرواقعی و خاک پاشیدن بر روی حقیقت، اهدافی را دنبال می کند که بیش از آن که مطابق گفته ها و ادعایش، نشان دهنده عشق به ایران باشد، بیشتر ضد وحدت کشور و ضد امنیت ملی است.
اگر خلاصه ای از فیلم را آن گونه که خود مهدویان ساخته است، تعریف کنیم، می شود یک سری هواپیما سر راه خود به سمت فرودگاه، مهماتشان را خالی کردند که متأسفانه این اتفاق در سردشت می افتد. هیچ دشمن بعثی هم در کار نیست و تنها شاهد نبود ساختار و نظام مناسب در آن مناطق و نبود امکاناتی هستیم که در نهایت منجر می شود به مرگ خانواده قهرمان داستان و گم شدن تنها عضو باقیمانده از خانواده اش. کار هم وقتی به دادگاه لاهه می کشد، همچنان دشمنی وجود ندارد و نامی از صدام برده نمی شود و تنها بحث بر سر مظلومیت غیرقابل انکار قوم کرد است و صدور بیانیه ای سیاسی.
در مظلومیت و محرومیت این قوم هیچ شکی وجود ندارد اما نحوه پرداخت مهدویان داستان دیگریست. مگر می شود که داستان بمباران شیمیایی سردشت را که امریست عامدانه و ضد ملت ایران، تبدیل کرد به داستانی برای مظلومیت یک قوم و نشان دادن این تصویر که تنها اتفاقات تلخ برای آن ها رخ داده و سایرین در آرامش کامل بودند؟! چگونه داستان یک آسیب دیده از عوارض شیمیایی را می توان ارتباط داد به کولبری امروز این عزیزان؟!
همه آن چه مهدویان در فیلمش روایت کرده حقیقت دارد اما زاویه ای که مهدویان برای ارائه آن حقایق انتخاب می کند و بخش دیگری از واقعیت را می پوشاند، موجب می شود نتیجه کار تبدیل شود به اثری که تماما ضد امنیت ملی و ضد وحدت کشور است و بیشتر شباهت دارد به آن چه ضدانقلاب کرد در بیانیه ها و سخنرانی هایشان آن ها را مطرح می کنند.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com
ماجرای رد خون که از آن بعنوان یک فیلم مثلا خوب یاد شده، خود پیش ضمینه تطهیر منافقین و تخریب عناصر مومن انقلابی و لایق و مخلص مانند شهید لاجوردی است، این روند یک دستور بالا دستی از حیفا است حالا چه بیت العدل بهائیت باشد و یا کنیسه یهودیت، سازماندهی جریانات نفوذ فرهنگی و... توسط سفارتخانه شیطانی انگلیس و همراهان اروپایش در انجام و در حال انجام است حال میخواهد سر سفره افطار سفارت انگلیس باشد و یا تولد ننگین هرزه ایی بنام ملکه انگلیس و یا پارتی ها و مراسمات روز ملی سایر سفارتخانه های پلید اروپایی. خلاصه آنچه در حال نظاره هستیم سیستمی از سوی آنوسیان در عرصه هنر و فرهنگ طراحی و اجرایی شده که خروجی اش سلبریتیهایی بی حیا و معاند و آثاری ضد دین، ضد ملی و ضد منافع امت واحده اسلامیست، و نام ها فقط یک مهره اند حال میخواهد مهدوی باشد و یا آبیار!
به یاد داشته باشیم داعش با تمام توحشی که توسط سرویسهای انگلیسی اسرائیلی به آنها آموزش داده شده بود انگشت کوچک جنایات کاران منافقین هم در شکنجه و قتل و کشتار و خشونت های بسیار بسیار فجیع نمیشود، چیزی که آنهم کم کم با ساخت فیلم هایی مانند ماجرای نیم روز و رد خون در حال پاک کردن حافظه ملت از توحش و جنایات بی نظیر تاریخی منافقین و وارونه جلوه دادن جنایات آنهاست! آقایون مسئولان ارشاد و سینمایی هم کلاه و عمامه خود را بگذارند کمی بالاتر، مسئولان نظارتی سایر جاها هم... البته اگر خود آنوسی نباشند!