باید یک بار و برای همیشه تکلیف این پیاده نظام غرب که این بار به صورتی مستقیم در مقابل نظام قرار گرفته اند و بوقچی های دشمنان برای برپایی فتنه ای جدید علیه انقلاب هستند، مشخص شود تا دیگر شعور و عقل و احساسات مردم بازیچه دست تعدادی نان به نرخ روزخور که تنها منفعت خود را دنبال می کنند و خوب نقش بازی می کنند، نشود.
گروه فرهنگی_سید محسن عبدالهی: دوباره اتفاقی در این مملکت رخ داد و افرادی که ایران و مردمش نه در حرف بلکه در عمل ذره ای برایشان ارزشی ندارند، مجددا مشغول میدان داری علیه نظام گشته اند. همان افرادی که هر آن چه دارند از برکت همین نظام است و در جای دیگری به علت بی هنری مفرطشان پذیرفته نمی شوند، این جا به علت خطاهای پی در پی دستگاه های فرهنگی نظام خودشان را دست بالا می گیرند.
به گزارش بولتن نیوز، آن روزی که فلان بازیگر و خواننده و کارگردان هر آن چه که دلش خواست نسبت به نظام نسبت داد و چهار روز بعد، سریالش از صدا و سیما پخش شد و یا در برنامه ای به عنوان مهمان و آیتم پرکن دعوت شد، باید به امروز فکر می شد که بهای توجه بیش از اندازه به این جماعت چه می تواند باشد. در پی حادثه هواپیمای اوکراینی و اشتباه پدافند، مردم در بهت قرار دارند و عده ای معلوم الحال که از چهارشنبه تا دیروز صبح حتی یک تسلیت خشک و خالی هم راجع به آن حادثه نگفته بودند،امروز خود را داغدار جانباختگان و همراه با تمام ملت ایران جا می زنند و در روز روشن مردم را دعوت می کنند به حضور در خیابان ها علیه نظام.
قسمت جالب ماجرا کجاست؟! آن جایی که حضرات مدیران دستگاه های فرهنگی اعم از صدا و سیما، وزارت ارشاد، حوزه هنری و سازمان اوج و سایبر نهادها، بیت المال را پای این ها می ریزند و پروارشان می کنند تا بی خود و بی جهت و با سواد نداشته و فهم اندک و فاصله از مردم، خود را دایه مهربان تر از مادر جا بزنند. یک نمونه بیاورم تا راحت تر مطلب را درک کنید. آریا عظیمی نژاد که عمده شهرتش بابت کارهای مناسبتی در صدا و سیما و ملودی های مذهبی و حمایت شده توسط نهادهای حکومتی است و در برنامه عصر جدید مدت ها از جیب همین مردم ارتزاق کرد و آنتن صدا و سیمای جمهوری اسلامی به او اختصاص یافته بود، در یک استوری کنایه آمیز می گوید چه موشک های خوبی داریم، فقط خودی میکشد!!
حق با اوست. حق با اوست زیرا سازمان اوج که متعلق به سپاه است، برای ساخت موسیقی متن سری قبلی پایتخت، پول بی زبان را در جیب همین فرد ریخت. همان سپاهی که موشک هایش امنیت کشور را تامین کرده اند. البته که عظیمی نژاد یک نمونه است. برای مثال در جشنواره هنرهای تجسمی فجر، هیات داوران و دبیر جشنواره به نام همراهی با مردم استعفا داده اند. البته که نوشته می شود همراهی با مردم اما خوانده می شود احتیاط برای فردای رژیم چنج و حواس جمعی برای پاسپورت های خارجی و تابعیت های دوگانه و دستور از بالا.
تعدادی از شرکت کنندگان در جشنواره تئاتر فجر و همین هنرهای تجسمی هم اعلام انصراف کرده اند. به این ها می توان نام مسعود کیمیایی را نیز اضافه کرد که بدون هماهنگی با تهیه کننده فیلمش، اعلام کرد از حضور در جشنواره فیلم فجر انصراف می دهم که البته با مخالفت تهیه کننده رو به رو شد. علتش هم که در موضع گیری های صریح این افراد مشخص است. جشنواره فجر یعنی جشنواره ای پیرامون انقلاب اسلامی و در جشن به وقوع پیوستن آن، این ها هم که رسما ضد انقلاب بودن خود را اعلام کرده اند، پس قاعدتا مخالف با جشنواره فجر هستند و در آن حضور نخواهند یافت. تمام این ها هم کاملا اتفاقی و خودجوش است و هرگز از جایی هدایت نشده اند. ما هم نمی دانیم که مهناز افشار حقوق بگیر از عربستان سعودی تبدیل گشته به لیدری برای این جریانات و تهییج هم صنفان خودش در ایران.
اگر یک بار برای همیشه تکلیف ماهیت جشنواره های هنری فجر مشخص نشود، در سال های بعد همین جماعت مدعی خواهند بود. از نام جشنواره ها مشخص است که در جهت شادی برای انقلاب اسلامی است. پس ماهیت آن نیز می بایست در خط انقلاب باشد و نه در مسیری غیر آن. در این صورت با وضع پیش آمده و انصراف بعضی داوران و مسئولان و هنرمندان، وزارت ارشاد نباید معطل کند و با جدیت روند جشنواره های فجر را به همان نقطه ای که باید برگرداند یعنی جشنواره هنر انقلاب و این امر باید هم در بحث محتوا و هم شرکت کنندگان و داوران رعایت شود.
البته که مدیران صدا و سیما نیز باید با یک واکنش صحیح اجازه ندهند که عده ای به اسم هنرمند و سلبریتی از همین حکومت پول بگیرند و تحت سایه پرچم آن رشد کنند و در رسانه اش شناخته و سپس پز ضد انقلاب بگیرند. یک جایی باید این داستان پایان پیدا کند. باید یک بار و برای همیشه تکلیف این پیاده نظام غرب که این بار به صورتی مستقیم در مقابل نظام قرار گرفته اند و بوقچی های دشمنان برای برپایی فتنه ای جدید علیه انقلاب هستند، مشخص شود تا دیگر شعور و عقل و احساسات مردم بازیچه دست تعدادی نان به نرخ روزخور که تنها منفعت خود را دنبال می کنند و خوب نقش بازی می کنند، نشود.
جوزف نای در کتاب قدرت نرم، با معرفی فرهنگ به عنوان یکی از ابزارهای قدرت آمریکا، صراحتا هنرمندان و ورزشکاران کشورها را سربازان پیاده نظام آمریکا میداند.
او در کتاب خود از دوگونه فرهنگ سخن میگوید. گونه اول فرهنگ اصلی یا فرهنگ عالی است که خود را در ادبیات، آموزش و تکنولوژی و به نوعی در بین نخبگان تعیین میشود.
گونه دوم فرهنگ عمومی است که اصحاب سرگرمی یعنی بازیگران سینما، خوانندهها و ورزشکاران، ماموریت ترویج آن را برعهده دارند.
جوزف نای همان اصحاب سرگرمی که کمترین ارزش افزوده را برای خود ما و بیشترین بهرهوری را برای تثبیت فرهنگ آمریکای و تقویت هژمونی این کشور میکنند.
جوزف نای مینویسد: اگر ما بتوانیم فرهنگمان را به وسیله "واردکنندگان فرهنگ عمومی" یا همان اصحاب سرگرمی به کشورها صادر کنیم، میتوانیم ترجیحات مردم مقصد را تغییر دهیم.
او مینویسد: فرهنگ عمومی به دلیل قابلیت نفوذ زیادی که دارد به آمریکا کمک میکند سیاست خارجه خود را پیش ببرد و به اهداف خود برسد. از دیدگاه او ادامه نفوذ "فرهنگ عمومی صادراتی" به گسترش فرهنگ و ایدئولوژی آمریکایی کمک میکند.
جوزف نای انکار نمیکند که امثالِ کیمیا علیزاده، سارا خادم الشریعه، ترانه علیدوستی، مهناز افشار، اصغر فرهادی و...
در واقع سربازانِ پیادهنظام آمریکا در جنگ نرم برای ترویج هژمونی آمریکا هستند و همان مسئولیتی را بر عهده دارند که کماندوهای تروریست امریکایی در جنگ سخت در عراق و افعانستان ایفا میکنند.
بنابراین اغراق نیست اگر از اساس، وجود چنین موجوداتی را مضر برای امنیت فرهنگی و امنیت ملی ایران بدانیم نه فقط زمانی که گور مبارک را از کشور گم میکنند.
همون بهتر که شرکت نداشتن... از مردمی که هوشیارانه بلیط خریدند متشکرم... ثابت کردند که بود و نبود یه هنرمند غیر مردمی هیچ چیز رو عوض نمیکنه...