کد خبر: ۶۴۷۲۰۰
تاریخ انتشار:
پیدا و پنهان لیستِ جعلی؛

افشاگری عضو جداشده منافقین از اعدام‌های دهه 60/ بانک خونی که مسعود رجوی به دنبال بهره‌اش بود

رجوی تلاش می‌کرد با استفاده از این لیست، در مجامع جهانی علیه جمهوری اسلامی اقامه دعوی کند؛ هرچند بسیاری از اسامی مندرج در آن اصلاً وجود خارجی نداشتند. مسعود رجوی نام این لیست را «بانک خون» گذاشته بود و اسمی را که بعداً به لیست اضافه می‌شد «بهره بانک خون» می‌نامید.

افشاگری عضو جداشده منافقین از اعدام‌های دهه 60/ بانک خونی که مسعود رجوی به دنبال بهره‌اش بودگروه سیاسی: مسعود خدابنده، عضو سابق شورای مرکزی سازمان مجاهدین خلق و عضو شورای ملی مقاومت، مسئول مستقیم تیم حفاظت استقرار و تردد مسعود و مریم رجوی و فرمانده ارتش آزادی‌بخش که در سال 1375 از سازمان جدا شد، در یادداشت پیش رو به بررسی پروژه کشته‌سازی منافقین در دهه 60 می‌پردازد.

 

به گزارش بولتن نیوز، خدابنده شواهدی ارائه می‌دهد که با استناد به آن می‌توان پی برد مرکزیت سازمان برای نیل به اهداف خود اعضاء را به کام مرگ می‌فرستاد. این عضو جداشده سازمان مجاهدین خلق توضیح می‌دهد چگونه مسعود رجوی لیست جعلی از اعدامی‌های سال 1367 درست کرد و آن لیست را به مجامع بین‌المللی می‌فرستاد تا با استفاده از آن لیست، علیه جمهوری اسلامی فعالیت کند.

 

مشروح یادداشت مسعود خدابنده را در ادامه می‌خوانید:

 

درباره اعدام‌های سال 1367، مسعود رجوی در آغاز مدعی شد که تعداد آن، 6400 نفر است اما کم‌کم این آمار را تغییر داد. ازاین‌رو در مرحله بعد ادعا کرد این تعداد 12000 نفر بوده و بعد مدعی شد که 20 الی 30 هزار نفر از اعضای سازمان توسط جمهوری اسلامی اعدام‌شده‌اند. او حتی در این راستا کتابی هم منتشر کرد تا عدد 30 هزار نفر اعدامی را ثبت کند. رجوی تلاش می‌کرد با استفاده از این لیست، در مجامع جهانی علیه جمهوری اسلامی اقامه دعوی کند.

 

ازاین‌رو لیست ارسالی به سازمان ملل همراه با انبوهی از اسامی تنظیم شد و گروهی نیز به‌عنوان شهود ادعا کردند که آن لیست صحت دارد؛ اما چندی بعد، تعدادی از افراد که بعدها از سازمان جدا شدند شهادت دادند که حرف‌هایشان در مورد اعدام‌ها دروغ بوده است.

 

درباره لیست تنظیم‌شده از سوی سازمان امروز می‌توان ادعا کرد بسیاری از اسامی مندرج در آن اصلاً وجود خارجی نداشتند؛ برخی از اسامی کسانی بودند که در سال‌های قبل به خاطر جرم‌هایی مانند قتل و یا قاچاق مواد مخدر اعدام‌شده بودند و هیچ ارتباطی با سازمان نداشتند؛ تعدادی نیز در این لیست بودند که گواهی فوت آن‌ها نشان می‌داد براثر تصادف مرده‌اند و تعدادی نیز در درگیری‌های مسلحانه سازمان کشته‌شده بودند. حتی سازمان تعداد بالایی از کشته‌شدگان عملیات موسوم به فروغ جاویدان (مرصاد) را هم به این لیست اضافه کرد.

 

این لیست سازی اولاً: به خاطر پشتیبانی سازمان‌های اطلاعاتی ضد ایران از مجاهدین خلق (مشخصاً سازمان سیا که رابط آن زمانش سید محمد سیدالمحدثین بود) موفق بود. سندسازی‌ها، شهادت‌های دروغین و ارقام و اعداد با روش‌های اطلاعات شویی در نشریات به‌اصطلاح معتبر و مراکزی که تحت تأثیر بودند – مثلاً کتابخانه کنگره امریکا که این روزها دیگر هر چیزی را تحت نام سند منتشر می‌کند و استقلالی برایش باقی نمانده - توانست به این شکل مورداستفاده دوائر ضد ایرانی قرار گیرد و ثانیاً: نه اولین مورد کشته‌سازی بود و نه آخرین آن.

 

به خاطر دارم اولین نمونه کشته‌سازی در همان سال نخستی بود که مجاهدین به عراق رفته بودند؛ حسن جزایری از دوستان آن زمان و محصل در لندن بود که بیماری قلبی داشت. وی برای تعلیمات به همراه عده‌ای به عراق اعزام شد (سازمان این افراد را تحت عنوان عضو به عراق می‌برد و سپس شروع به لیست سازی می‌کرد چون به ازای تعداد اعضا از صدام سرانه می‌گرفت) و چندی بعد در زمین مانور «کفری» به خاطر آفتاب‌زدگی و اهمال در رسیدگی و تشدید بیماری قلبی فوت کرد. (بعدازاینکه جزایری در آن گرما غش کرد، او را در خودرو رهایش کردند و بعد از مانور متوجه شدند که مرده است) جالب است که همسرش لیلا جزایری (نام اصلی‌اش اعظم ملاحسنی کهنه است که به خاطر خلاف‌های متعدد مالی مجبور شد نامش را عوض کند) و پسرش (محمد حنیف جزایری) از آن زمان تابه‌حال در نشریات و مقالات مدعی شده‌اند که حسن در ایران اعدام‌شده است. از این قبیل موارد بسیار زیاد است؛ مثلاً تا زمان عملیات فروغ جاویدان، سازمان خیلی از کسانی که در درگیری‌های مسلحانه کشته می‌شدند را لیست می‌کرد و از آن بهره‌برداری تبلیغاتی می‌نمود. مسعود رجوی نام این کار را «بانک خون» گذاشته بود و اسمی را که بعداً به لیست اضافه می‌شد «بهره بانک خون» می‌نامید.

 

بعد از عملیات فروغ جاویدان، سازمان پی برد که ایجاد لیست‌های ساختگی، بازدهی بالایی - به‌ویژه در مجامع بین‌المللی - برای مجاهدین خلق دارد؛ ازاین‌رو از آن زمان، این روند تشدید شد و این کار سیستماتیک ادامه پیدا کرد تا جایی که «کشته‌سازی» جایگاه بالاتری از «تروریسم» گرفت.

 

یادم هست در سال 1994 م، زمانی که مریم رجوی را بعد از اعلام ریاست جمهوری وی در عراق به پاریس آوردیم (من مسئول انتقال و حفاظت بودم) و هدف هم شروع کار سیاسی و بازکردن جای پا برای مسعود رجوی بود، وی نتوانست کاری کند و فرانسه در سال 1997 او را مجددا به عراق فرستاد. بعد از این ماجرا، مسعود برای جبران این شکست، بلافاصله تیم‌های عملیاتی را به ایران اعزام کرد؛ اما از آنجا که ایران در بالاترین سطوح به اطلاعات دسترسی داشت، تیم‌ها تک تک به محض ورود دستگیر می‌شدند. مسعود رجوی خوب می‌دانست که تیم‌های عملیاتی به محض ورود به ایران لو می‌روند ولی باز تعداد بیشتری از افراد را اعزام می‌کرد. واقعیت آن است که او هدفش ترور نبود بلکه هدف کشته‌سازی بود. او می‌خواست این افراد به محض ورود به ایران دستگیر و اعدام شوند.

 

مشخصاً یادم هست بابک امین آنقدر در تهران خمپاره زده بود که دیگر به لحاظ جسمی توان نداشت ولی باز او را بیرون نمی‌کشیدند و اصرار می‌کردند این عمل را ادامه دهد. سازمان از اعضاء می‌خواست‌ هرچه بیشتر آدم بکشند و بعد نارنجک بیندازند و سپس سیانور بخورند تا خودشان هم کشته شوند. آرش صامتی‌پور یکی از این افراد بود که با وجود کشیدن نارنجک و خوردن سیانور به خاطر کمک نیروهای امنیتی جان سالم به در برد و البته یک دستش قطع شد.

 

اهداف ترورها اصلاً مهم نبود، بلکه سر و صدا مهم بود. بزرگترین ضربه‌ای که رجوی آن زمان خورد، قطع اعدام‌ها بود؛ یعنی نیروهای امنیتی ایران و قوه قضائیه هم متوجه شدند که این افراد برای کشتن به ایران نمی‌آیند بلکه برای کشته شدن اعزام می‌شوند.

 

سازمان منافقین همین استراتژی را در عراق بعد از صدام هم پیاده کرد. به هنگام تحویل کمپ اشرف، سازمان به عراق اعلام کرد که یک سوم شمالی را تحویل می‌دهد ولی از طرف دیگر اعضاء را بسیج کرد تا در مقابل نیروهای عراقی بایستند. به آن‌ها گفته بودند عراقی‌ها آمده‌اند تا شما را دستگیر کرده و به ایران تحویل بدهند. حتی گفته بودند اتوبوس‌های ایران منتظرند تا شما را به اوین منتقل کنند تا به محض رسیدن به ایران اعدام شوید. ازاین‌رو ابعاد درگیری اعضای سازمان با نیروهای عراق بیشتر شد و به تبع، این درگیری کشته‌هایی هم داشت؛ کشته‌هایی که سازمان از آن‌ها علیه دولت عراق استفاده کرد و به‌عنوان برگ برنده در مجامع بین‌المللی علیه عراق به کار برد. از سوی دیگر در داخل هم با «شهید» نامیدن آن کشته‌شدگان، الباقی اعضاء را شستشوی مغزی دادند و با احساساتشان بازی کردند.

 

باید گفت بعد از سقوط صدام با توجه به از کار افتادگی فیزیکی نیروهای سازمانی، ترورها غالبا توسط نیروهای مزدور غیر وابسته به سازمان مجاهدین انجام گرفته و می‌گیرد ولی تبلیغات آن هنوز به عهده سازمان است. تقسیم کاری ابلاغ شده که ترورها و عملیات ایضایی توسط مامورین تعلیم دیده در کشورهای همسایه انجام می‌شود ولی غلوها و تبلیغات رسانه‌ای، کلیک‌ها و باز نشرها در شبکه‌های اجتماعی و تولید فیلم‌ها و عکس‌های تقلبی به عهده شبکه سازمان مجاهدین و رابط های عربستان سعودی است.

 

رد این جریان و کارکرد این «ارکستر ترور و کشته سازی و تبلیغ» را که نتیجه آن در جریان عملیات فروغ جاویدان و اعدام‌های دهه شصت مشاهده شد، امروز هم می‌شود به وضوح در مطبوعات غربی، خروجی‌های شبکه‌ها و سایت‌های فارسی زبان و ایضا شبکه‌های اجتماعی ملاحظه کرد؛ و طبق معمول مصرف کننده نهایی مقامات کشورهای متخاصم هستند که این اطلاعات دست‌ساز و تولیدی را در مجامع بین‌المللی علیه عالی‌ترین منافع ملت ایران خرج می‌کنند.

 

در پایان اضافه می‌کنم اگر شخصا کارم مشاوره به سازمان سیا بود حتما اصرار می‌کردم که این نوع جعل و بزرگنمایی و دروغ سازی بخصوص با پشتوانه نیرویی تروریستی و آبروباخته مثل مجاهدین خلق اگر چه ممکن است در کوتاه مدت به سناریوی ضد ایرانی کمک کند ولی در نهایت به ضرر همان نیروهای ضد ایرانی خواهد بود.

 

انتهای پیام/#

 

منبع: مرکز اسناد انقلاب اسلامی

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین