معمولا فیلمهای اسلشر در زیرگروهی از فیلمهای ترسناک دستهبندی میشوند.
گروه فرهنگ و هنر: معمولا فیلمهای اسلشر در زیرگروهی از فیلمهای ترسناک دستهبندی میشوند. فیلمهای اسلشر، از تمام ژانرهای فیلمهای ترسناک، بیش از همه میتوانند مخاطب را به خشونت تشویق کنند.
به گزارش بولتن نیوز به نقل از بلاگ نماوا؛ بهترین فیلمهای اسلشر درست مثل بهترین فیلمهای ترسناک، داستانی هدفدار و پر از ایده دارند. این فیلمها شما را مجبور میکنند از خودتان بپرسید: هنگام تماشای این اتفاقهای وحشتناک تا کجا ادامه داده و کجا از تحمل شما خارج میشود؟
۱۰- Opera ( داریو آرجنتو، ۱۹۸۷)
تصور کنید مجبور به دیدن وحشتناکترین چیزهایی که تصور میکنید ببینید. و هر چقدر هم که تلاش کنید نتوانید چشمهایتان را ببندید، تصورش سخت است نه؟ این سرنوشت وحشتناکی است که در انتظار بتی (کریستینا مارسلیاچ)، بازیگر جوانی که در اقتباسی از داستان لیدی مکبث در نقش شخصیت اصلی این اثر بازی میکند، است.
در زمانهایی غیر قابلپیشبینی و دور از ذهن، فردی که چهرهاش را با ماسک پوشانده بود، او را به جایی بسته و زیر پلکهایش سوزن میگذارد تا او را مجبور به تماشای کشته شدن یکی از کسانی که دوست دارد، بکند. ترکیب این تصاویر وحشتناک و گناهی که بازماندهی این اتفاقات حس میکند، به نظر وحشتناک میرسد. علاوه بر این مارسلیاچ معصومیت خاصی را وارد نقش بتی میکند که همدردی مخاطب را برمیانگیزد.
۹- Scream (وس کریون، ۱۹۹۶)
این کارگردان فیلمهای ترسناک با «کابوس جدید وس کریون» موفق شد با نوع جدیدی از روایتگویی از کلیشههای معمول ژانر خودش فاصله بگیرد، اما در «جیغ» بود که توانست این کار را بدون نقص پیاده کند. «جیغ» از همان تیتراژ ابتدایی فیلم هنر خودش را به مخاطب ارائه کرده و شخصیت بد شنلپوش خود را که به Ghostface معروف شد را به مخاطب معرفی میکند.
داستان این فیلم در شهر کوچکی روایت میشود که کودکان آن تمام فیلمهای ترسناک را دیدهاند و پایان همهی آنها را میدانند- اما متاسفانه شخصیت بد فیلم هم از این موضوع خبر دارد و از آن برعلیه قربانیانش استفاده میکند. در زمانهایی که بین اتفاقات روتین و تکراری گیر افتادهاید، درست مثل زمانی که به نظرتان پایان داستان این فیلم را میدانید، «جیغ» این چرخهی تکراری را شکسته و شما را شگفتزده میکند.
۸- Candyman (برنارد رز، ۱۹۹۲)
این فیلم بر اساس داستان کوتاه سال ۱۹۸۵ کلایو بارکر، “ممنوعه”، ساخته شده است. مکانی که داستان فیلم در آن اتفاق میافتد، یک مجتمع مسکونی، آن را از سایر فیلمهای اسلشر متفاوت میکند. کارگردان برنارد رز داستان را از لیورپولی که بارکر انتخاب کرده بود به خانههای مسکونی کابرینی گرین در شیکاگو منتقل کرد، جایی که بیتوجهی و جرم و جنایت شرایط زندگی اسفناکی را برای ساکنانش رقم زده بود. تصمیمی کاملا هوشمندانه که توجه اصلی داستان از تفاوت طبقاتی را به تبعیضهای نژادپرستانه تغییر داد.
تونی تاد در «کندیمن» که داستان آن از فیلمهای اسلشر معمولی عمق بیشتری داشته، بازی بینظیری از خودش ارائه کرده است. صدای او طوری است که بعد از اتمام فیلم هم در یاد مخاطب میماند. با اینکه این شخصیت منفی به شهرت سایر شخصیتهای منفی فیلمهای اسلشر نرسید، اما به هر حال اسم و رسمی برای خود به هم زد. این شخصیت در دو دنبالهی این فیلم (Candyman: Farewell to the Flesh (۱۹۹۵ و «کندیمن: روز مرگ» (۱۹۹۹) نیز حضور داشت.
۷- Dressed to Kill (برایان دی پالما، ۱۹۸۰)
در حالی که بیشتر شاهکارهای استاد تعلیق، برایان دی پالما فیلمهایی مثل اقتباس او از داستان خونآلود استیون کینگ «کری» را به تصویر کشیده باشند و فیلم مهیج «انفجار» با حضور جان تراولتا است، اما این کارگردان در اصل با سه فیلم آزار دهندهی مهیج روانشناسانه که حال و هوایی شبیه آثار هیچکاک داشتند، به شهرت رسید: Body Double، «وسواس» و احتمالا معروفترین فیلم او Dressed to Kill. این کارگردان بعد از آن نیز به ساخت فیلمهایی از این دست با بودجهی کم ادامه داد که نتیجهی آن آثاری مثل «ماموریت: غیرممکن»، «چشمان مار»، «راه کارلیتو»، «صورت زخمی» و «تسخیرناپذیران» بود. فیلم با حرکات بینظیر دوربین بسیار ترسناک از آب درآمده و ترکیب آن با آهنگسازی بینظیر پینو دوناژیو بینظیر شده است.
۶- The Leopard Man (ژاک تورنر، ۱۹۴۳)
درست بعد از اینکه در یک شهر کوچک در نیومکزیک، صاحب یک کلوب شبانه (دنیس اوکیف) پلنگی را که برای جذب مشتری به کلوب خود آورده بود گم میکند، چندین قتل اتفاق میافتند. قربانیان این قتلها زخمهایی عمیق بر خود داشتند، که احتمالا باید کار یک پلنگ باشد نه؟ یا اینکه کار قاتلی که با انجام این کار میخواهد قتلها را کار این پلنگ جلوه دهد؟ تهیهکنندهی این فیلم ول لیوتون میدانست چطور با بودجهی کم فضایی کاملا ترسناک ایجاد کند. The Leopard Man بودجهای ۱۵۰۰۰۰ دلاری داشت و حدود ۶۶ دقیقه است. امضای این تهیهکننده هم صحنهای است که زنی جوان به تنهایی در شب در حال راه رفتن است. و The Leopard Man هم صحنهای بینظیر از این تصویر دارد: وقتی که مادر دختری جوان او را از خانهشان بیرون میندازد، او مجبور میشود در خیابان راه برود، بعد از مدتی حس میکند کسی او را دنبال میکند. او به سمت خانه میرود و در حالی که میداند کسی به دنبال اوست محکم بر در خانه میکوبد اما باز هم مادرش در را باز نمیکند. ناگهان در زدن متوقف شده و از زیر در خون ریخته شده بر روی زمین دیده میشود. با اینکه به نظر اصلا پیچیده نمیرسد اما به شدت تاثیرگذار و ترسناک است.
منبع: بلاگ نماوا