کرک داگلاس زاده ۹ دسامبر ۱۹۱۶، بازیگر، تهیه کننده، کارگردان و نویسنده آمریکایی است که یکی از آخرین بازماندگان دوران طلایی صنعت فیلمسازی است.
گروه فرهنگ و هنر: کرک داگلاس (Douglas) زاده 9 دسامبر 1916 (103 ساله)، بازیگر، تهیه کننده، کارگردان و نویسنده آمریکایی است که یکی از آخرین بازماندگان دوران طلایی صنعت فیلمسازی است. پس از سپری کردن دوران کودکی فقیرانه ای با پدر و مادری مهاجر و شش خواهر، وی با فیلم «عشق عجیب مارتا ایورس» (1946) با باربارا استنویک همبازی شد که این اولیه تجربه بازیگری اش بود. خیلی زود داگلاس در دهه های پنجاه و شصت تبدیل به ستاره باکس آفیس شد و به عنوان بازیگر اصلی درام های جدی از جمله فیلم های وسترن و جنگی شناخته شد. وی در طول دوران بازیگری اش در بیش از 90 فیلم سینمایی ظاهر شد. داگلاس به سبک بازیگری انفجاری اش مشهور است.
به گزارش بولتن نیوز به نقل از برترین ها، از طریق محبوبیت کاراکتری که داگلاس در نقش اصلی فیلم
«قهرمان» (1949) بازی کرد بود که تبدیل به یک ستاره بین المللی شد و
اولین نامزدی اسکار بهترین بازیگر نقش اول مرد را بدست آورد. دیگر فیلم هایی که در اوایل دوران حرفه ای اش بازی کرد عبارت بودند از:
«مرد جوان با یک شیپور» (1950) که در مقابل
لورن باکال و
دوریس دی ایفای نقش کرد؛
«تکخال در حفره» (1951) در مقابل
جان استرلینگ؛ و
«یک داستان کارآگاهی» (1951). وی
دومین نامزدی اسکارش را برای نقش دراماتیک فیلم
«بد و زیبا» (1952) در مقابل
لانا ترنر و
سومین نامزدی اش را بخاطر بازی در نقش
ونسان ونگوگ در فیلم
«شور زندگی» (1956) بدست آورد.
در سال 1955 و کمپانی
بریانا پروداکشنز را تأسیس کرد که فیلم های متنوعی از
«راه های افتخار» (1957) گرفته تا
«اسپارتاکوس» (1960) را تولید کرد. در این دو فیلم، وی خودش نقش آفرینی کرد و با
استنلی کوبریک که آن زمان کارگردان گمنامی بود همکاری نمود. داگلاس به از بین بردن
"لیست سیاه هالیوود" کمک زیادی کرد، بدین ترتیب که از
دالتون ترامبو خواست برای
«اسپارتاکوس» تیتراژ رسمی روی پرده بنویسد. کرک در
«شجاعان تنها هستند» (1962) که یک
فیلم کالت کلاسیک محسوب می شود، و همچنین در
«هفت روز در ماه مه» (1964) در مقابل
برت لنکستر که با او در هفت فیلم همبازی بوده، نقش آفرینی کرد و تهیه کنندگی آنها را نیز خودش انجام داد. در سال 1963، در تئاتر برادوی
«پرواز بر فراز آشیانه فاخته»، داستانی که آن را خریده بود، و بعدها آنها را به پسرش
مایکل داگلاس داد و تبدیل به یک
فیلم برنده اسکار شد (با عنوان
«دیوانه از قفس پرید» (1975))، درخشید.
به عنوان یک بازیگر و آدم خیر و نیکوکار، داگلاس
سه نامزدی جایزه اسکار بدست آورد و
یک اسکار برای دستاورد یک عمر از آن خود کرد و همچنین مدال آزادی ریاست جمهوری را نیز کسب کرد. به عنوان یک نویسنده، وی تابحال ده رمان و زندگی نامه نوشته است. در حال حاضر وی
رتبه هفدهم لیست بزرگترین افسانه های سینمایی مرد سینمای کلاسیک هالیوود از سوی
موسسه فیلم آمریکا (AFI) را در اختیار دارد و بالاترین رتبه افراد زنده آن لیست متعلق به خود اوست.
اگر بخواهیم دقیقتر و ریزتر به اوایل دوران زندگی داگلاس بپردازیم، باید بگوییم وی با نام بلاروسی
ایسور دانیلویچ در امستردام نیویورک به دنیا آمد. کرک، پسر
بریانا و
هرشل دانیلویچ بود که والدینش مهاجرین منطقه چاووسی در امپراتوری روسیه (بلاروس امروزی) بودند. عمویش که زودتر از آنها به آمریکا مهاجرت کرده بود نام خانوادگی
دمسکی را انتخاب کرده بود که خانواده آنها نیز از همان نام استفاده کرد. داگلاس با نام
ایزی دمسکی بزرگ شد و در طول جنگ جهانی دوم بود که قبل از وارد شدن به نیروی دریایی ایالات متحده، بطور رسمی و قانونی نامش را به
کرک داگلاس تغییر داد.
در زندگی نامه ای که در سال 1988 با عنوان
«پسر کهنه فروش» منتشر کرد، از دشواری هایی که او و والدین و شش خواهرش در سال های اولیه زندگی شان در امستردام نیویورک تحمل می کردند، نوشته است: «پدرم، که در روسیه تاجر اسب بود، یک اسب و یک گاری کوچک خرید و کهنه فروش شد، لوازم کهنه، آهن و فلزات قراضه را به قیمت بسیار پایین می خرید... حتی در خیابان ایگل که فقیرنشین ترین منطقه شهر بود و همه خانواده ها زندگی دشواری داشتند، کهنه فروشی پایین ترین طبقه مردم بود و من پسر کهنه فروش بودم.»
کرک بزرگتر که شد به کارگران آسیاب خوراکی می فروخت تا پول کافی برای خرید شیر و نان برای خانواده اش جمع کند. بعدها به پخش روزنامه پرداخت و در دوران جوانی به بیش از چهل شغل مختلف پرداخت تا اینکه بالاخره بازیگری را شروع کرد. وی زندگی کردن در خانواده ای با شش خواهر را خفه کننده تلقی می کرد و می گفت: «به شدت دلم می خواست از خانه بروم. به عبارتی گویی زیرم آتش روشن کرده بودند.» در دبیرستان پس از بازی در چند نمایش تئاتر، می دانست که دلش می خواهد یک
بازیگر حرفه ای شود. از آنجائیکه توانایی مالی کافی برای پرداخت شهریه دانشگاه را نداشت، با رئیس دانشگاه
سنت لارنس صحبت کرد و کارنامه دبیرستانش را به او نشان داد. وی برای پرداخت شهریه دانشگاه وام گرفت که با کار نیمه وقت باغبانی و سرایداری اقساط این وام را پرداخت می کرد. کرک در تیم کشتی نیز عضو برجسته ای بود و از طریق کشتی گرفتن در کارناوال تابستانی، پول در می آورد.
استعداد بازیگری داگلاس در
آکادمی هنرهای دراماتیک واقع در شهر نیویورک سیتی کشف شد که باعث شد او بورس ویژه ای دریافت نماید. یکی از همکلاسی هایش
بتی جوان پرسک بود (که بعدها با نام
لورن باکال مشهور شد) و در شروع حرفه بازیگری داگلاس نقش بسیار مهمی ایفا کرد.
داگلاس از زمانی که در مهد کودک بود و شعر
«سینه سرخ بهاری» را خواند و تشویق شد، دلش می خواسته بازیگر شود. وی در سال 1941 یعنی مدت کوتاهی پس از آنکه این کشور وارد جنگ جهانی دوم شد، وارد نیروی دریایی ایالات متحده شد و افسر ارتباطات در مبارزات ضد زیر دریایی شد. در سال 1944 بود که به علت جراحات جنگی، از خدمت مرخص شد. در نوامبر 1943 با
دایانا دیل ازدواج کرد. آنها صاحب دو پسر به نام های
مایکل، متولد 1944 و
جوئل، متولد 1947 شدند و در سال 1951 از هم جدا شدند.
پس از پایان جنگ، داگلاس به نیویورک سیتی بازگشت و در رادیو، تئاتر و پیام های بازرگانی کار پیدا کرد. در کار رادیو، وی در چند سریال رادیویی آبکی صداپیشگی کرد که حالا تجربه آن کارها را بسیار باارزش قلمداد می کند، زیرا مهارت استفاده از صدا برای یک بازیگر مهارت مهمی است و حالا افسوس می خورد که چرا همین راه هایی که او رفته است دیگر برای افراد دیگر وجود ندارد. شروع بازی در صحنه تئاتر زمانی برایش رقم خورد که به جای
ریچارد ویدمارک برای بازی در نمایش
«ببوس و بگو» (1943) انتخاب شد که باعث شد نقش های بعدی را بدست آورد.
داگلاس نقشه کشیده بود که بازیگر تئاتر شود، تا اینکه دوستش
لورن باکال به او کمک کرد تا اولین نقش سینمایی اش را بدست آورد، بدین ترتیب که او را به
هل والیس (کارگردان) که به دنبال بازیگر مرد مستعد جدیدی بود، معرفی کرد. فیلم والیس،
«عشق عجیب مارتا ایورس» (1946) با
باربارا استنویک، اولین حضور سینمایی داگلاس شد. منتقدین ارزیابی کرده بودند که داگلاس در همان فیلم اولش، نشانه های
"یک بازیگر طبیعی و ذاتی سینمایی" را از خود نشان داده است.
وجهه داگلاس به عنوان مردی سرسخت در هشتمین فیلمش یعنی
«قهرمان» (1949) ساخته شد و
استنلی کریمر او را برای بازی در نقش یک بوکسور خودخواه انتخاب کرد. با این حال با قبول این نقش، کرک قمار کرده بود، زیرا باید پیشنهاد درخشیدن در فیلمی با بودجه بالا از
ام جی ام، یعنی
«گناهکار بزرگ» را رد می کرد که البته برایش سه برابر بیشتر دستمزد به همراه داشت.
ری دیدینگر، مورخ سینما، می گوید: «کرک فیلم
«قهرمان» را یک ریسک بزرگ می دانست، که البته فرصتی استثنائی نیز بود... داگلاس این نقش را پذیرفت و قطعاً در آن درخشید.»
فدریک رومانو، یک مورخ سینمایی دیگر بازی داگلاس در این فیلم را
«بینهایت اوریجینال» خواند و گفت: «داگلاس روی رینگ تمرکز بسیار زیادی دارد. فوکوس شدید او روی حریفش بیننده را روی رینگ می آورد. شاید بهترین جلوه بازی او در این فیلم، نعره های خاص و اخم و تخمش باشد... وی بیننده را متقاعد می کند که او روی این رینگ یک هدف بزرگ دارد.» داگلاس اولین نامزدی اسکارش را دریافت کرد و خود فیلم شش نامزدی در کل بدست آورد.
بعد از این فیلم بود که او تصمیم گرفت به عنوان یک ستاره به موفقیت دست یابد و به همین منظور می بایست با شدت و حدت بیشتری تلاش می کرد و بر کمرویی ذاتی اش غلبه می کرد و نقش های قویتری انتخاب می کرد. بعدها در این باره می گفت: «فکر نمی کنم بدون غرورم بازیگر خوبی می شدم. من اصلاً علاقه ای به این ندارم که بازیگر فروتنی باشم.» همان اوایل دوران بازیگری اش، داگلاس خصلت مستقل بودنش را ثابت کرد و حتی قراردادهای استودیویی اش را طوری تنظیم می کرد تا کنترل و تسلط کامل به پروژه هایش داشته باشد و در نهایت کمپانی فیلمسازی خودش را به نام
بریانا پروداکشنز تأسیس نمود که نام این کمپانی از نام مادرش گرفته شده بود. در سال 1947 داگلاس فیلم
«از درون گذشته» را ساخت. وی در این فیلم در کنار
رابرت میچام و
جین گریر نقش آفرینی کرد. در سال 1949 با نمایش
«سه خواهر» وارد برادوی شد که تهیه کننده اش
کاترین کورنل بود.
در اولین فیلم وسترنش، «
در امتداد مرگ و زندگی» (1951) نقش یک افسر صلح مرزی را بازی کرد و خیلی زود با اسب سواری و بازی در نقش هفت تیرکش ها آشنا شد و در چندین و چند وسترن نقش آفرینی کرد. وی فیلم
«شجاعان تنها هستند» (1962) که در آن نقش کابویی را بازی می کند که با اصول خودش زندگی می کند، را فیلم محبوبش می نامد. این فیلم که فیلمنامه نویسش
دالتون ترامبو است، مورد تحسین منتقدین نیز قرار گرفت، ولی در گیشه موفق نبود، چون بازاریابی و تبلیغات خوبی برایش نشده بود.
در سال 1950، داگلاس نقش
ریک مارتین را در فیلم
«مرد جوان با یک شیپور» بازی کرد که بر اساس رمانی به همین نام اثر
دوروتی بیکر و با الهام از زندگی
بیکس بیدربک، کورنت نواز جاز، ساخته شده بود.
در سال 1951 بود که کرک در فیلم
«تکخال در حفره» نقش گزارشگر روزنامه ای را بازی کرد که به دنبال یه داستان بزرگ برای گزارش کردن بود. این فیلم اولین تجربه
بیلی وایلدر به عنوان نویسنده و تهیه کننده بود. موضوع و داستان فیلم در آن برهه، جنجالی بود و مخاطب آمریکایی از آن خوشش نیامد. این فیلم در
جشنواره فیلم ونیز جایزه بهترین فیلم خارجی را برد. البته محبوبیت آن در سال های اخیر افزایش یافته و حتی در بعضی از نظرسنجی ها آن را در لیست 500 فیلم برتر تاریخ قرار داده اند.
وودی آلن این فیلم را یکی از فیلم های محبوبش خوانده است. به عنوان ستاره و قهرمان فیلم، شدت و حدت داگلاس در بازیگری در این فیلم تحسین شده است.
داگلاس در سال 1951 فیلم دیگری با عنوان
«یک داستان کارآگاهی» بازی کرد که نامزد چهار جایزه اسکار از جمله اسکاری برای
لی گرنت در اولین فیلمش شد. گرنت می گفت داگلاس
"شگفت انگیز" بود، هم در بازی اش و هم خودش. وی یک ستاره بزرگ است. جذاب، خشن و حیرت انگیز. برای آماده شدن برای این نقش، وی چندین روز را در اداره پلیس نیویورک گذراند و حتی در بازجویی ها شرکت می کرد.
در
«بد و زیبا» (1952) یکی دیگر از سه فیلمی که نامزد جایزه اسکار شد، داگلاس نقش تهیه کننده فیلم یکدنده ای را بازی می کند که از بازیگران، نویسنده ها و کارگردانانش سوءاستفاده می کند و آنها را بازیچه دست خود قرار می دهد. در سال 1954 داگلاس در
«اولیس» درخشید که از روی شعر حماسی هومر ساخته شده بود و
سیلوانا مانگانو در نقش پنهلوپه و سیرس و
آنتونی کوئین در نقش آنتینوس بازی کردند.
ماریو کامرینی (کارگردان) و
فرانکو بروساتی با هم فیلمنامه آن را نوشتند.
در
«بیست هزار فرسنگ زیر دریا» (1954) داگلاس نشان داد که علاوه بر نقش های جدی و مصمم می تواند نقش هایی که مستلزم حالتی کمیک و سبک تر هستند را نیز به خوبی از آب درآورد. در این فیلم اقتباسی از رمان
ژول ورن، وی نقش ملوانی خوشبین و ساده دل را بازی می کند که درست نقطه مقابل ناخدا نیموی کم حرف و متفکر است. این فیلم یکی از موفق ترین فیلم های اکشن-زنده والت دیزنی و یک فیلم بسیار موفق در گیشه بود. وی در فیلم وسترن
«مردی بدون ستاره» و همچنین در
«برای عشق یا پول» (1963) وی توانست کاراکترهای کمیک مشابهی را جان بخشد.
در سال 1955 وی کمپانی خودش را تأسیس کرد و برای این کار می بایست قراردادهایش با
هل والیس و
وارنر برادرز را فسخ می کرد. وی شروع به تهیه کنندگی و درخشیدن در فیلم های خودش کرد که شامل
«راه های افتخار»،
«وایکینگ ها»،
«اسپارتاکوس»،
«شجاعان تنها هستند» و
«هفت روز در ماه مه» می شد.
با آنکه
«راه های افتخار» در گیشه موفق نبود، از آن زمان به بعد تبدیل به یکی از بهترین فیلم های ضد جنگ و یکی از اولین فیلم های
استنلی کوبریک کارگردان شد. داگلاس که زبان فرانسه را به روانی صحبت می کرد، در این فیلم نقش یک افسر فرانسوی مهربان را در طول جنگ جهانی اول بازی می کند که سعی می کند سه سرباز را از جوخه آتش نجات دهد. نمایش این فیلم تا سال 1976 در فرانسه ممنوع بود. قبل از آنکه تولید فیلم آغاز شود، داگلاس و کوبریک باید مشکلات مهمی را بین خودشان حل می کردند که یکی از آنها دوباره نویسی فیلمنامه توسط کوبریک بدون اطلاع دادن به داگلاس بود.
داگلاس در فیلم های بسیاری با نوآنس های متفاوت، نقش مردان ارتشی را ایفا نموده است که از آن میان می توان به
«رابطه فوق سری» (1957)،
«شهر بی رحم» (1961)،
«قلاب» (1963)،
«هفت روز در ماه مه» (1964)،
«قهرمانان تلمارک» (1965)،
«در مسیر زیانبار» (1965)،
«سایه غول آسا بیفکن» (1966)،
«پاریس می سوزد» (1966)،
«شماره معکوس نهایی» (1980) و
«زحل 3» (1980) اشاره نمود. سبک بازیگری متمایز
کرک داگلاس باعث شد که تبدیل به شخصیت محبوب مقلدین تلویزیونی از جمله
فرانک گورشین،
ریچ لیتل و
دیوید فرای شود.
نقش او به عنوان
ونسان ونگوگ در فیلم
«شور زندگی» (1956) به کارگردانی
وینسنت مینلی ساخته شده بر اساس کتاب پرفروش ایروینگ استون، بیشتر در فرانسه فیلمبرداری شد. داگلاس نه تنها از لحاظ ظاهری به ونگوگ بسیار شبیه بود، بلکه تلاطم درونی این نقاش را بهتر از بازیگر دیگری منتقل می کرد. بعضی از منتقدین بازی او را مشهورترین نمونه از نقش آفرینی
«هنرمند زجر کشیده ای» می دانند که از طریق آثارش به دنبال یافتن آرامش از میان دردهای زندگی است.
داگلاس برای بازی در این نقش نامزد جایزه اسکار شد و همبازی اش، آنتونی کوئین، جایزه اسکار بهترین بازیگر مرد در نقش مکمل را برای ایفای نقش پل گوگن، دوست ونگوگ، بدست آورد. داگلاس یک جایزه گلدن گلوب برای این فیلم برد.
در سال 1960 داگلاس نقش اصلی فیلمی را بازی کرد که به زعم بسیاری، نقطه عطف حرفه او بود. وی اسپارتاکوس را در فیلم
«اسپارتاکوس» جان بخشید، فیلمی که تیمی از بازیگرانی درخشان و ستاره داشت. وی تهیه کننده اجرایی این فیلم نیز بود که فقط هزینه تولید آن 12 میلیون دلار بود و پرهزینه ترین فیلمی بود که تا آن زمان ساخته شده بود. وی ابتدائاً
آنتونی مان را برای کارگردانی انتخاب کرد، ولی خیلی زود او را با
استنلی کوبریک که قبلاً در
«راه های افتخار» با او همکاری کرده بود، جایگزینش کرد.
وقتی که فیلم اکران شد، داگلاس تمام قدردانی اش را از فیلمنامه نویس یعنی
دالتون ترامبو که آن زمان در
"لیست سیاه هالیوود" بود، کرد و بدین ترتیب به قرار گرفتن او در این لیست پایان داد. وی آن زمان در این باره گفته بود: «من بیش از 85 فیلم ساخته ام، ولی تنها چیزی که تابحال به آن افتخار کرده ام، شکستن لیست سیاه است.» هر چند که تهیه کننده فیلم یعنی
ادوارد لوئیس و
خانواده دالتون ترامبو علناً این ادعای داگلاس را زیر سوال بردند. در فیلم
«ترامبو» که در سال 2015 ساخته شد، نقش داگلاس را
دین اوگورمن بازی می کند.
داگلاس حقوق مربوط به رمان
«پرواز بر فراز آشیانه فاخته» را از نویسنده اش،
کن کیسی، خرید و در سال 1963 آن را تبدیل به تئاتری کرد که خودش در آن بازی کرد و به مدت 5 ماه در برادوی اجرا شد. نقدهایی که بر آن صورت گرفت مختلط بودند. داگلاس حق تولید فیلم را نیز برای آن بدست آورد، ولی پس از گذشت یک دهه که نتوانست برایش تهیه کننده ای بیابد، حقوق ساخت فیلم آن را به پسرش مایکل داد. در سال 1975 نسخه سینمایی این کتاب توسط
مایکل داگلاس و
شول زائنتز با درخشش
جک نیکولسون تهیه شد، زیرا آن زمان کرک برای کاراکتر این فیلم زیادی مسن بود. این فیلم که با عنوان
«دیوانه از قفس پرید» در کشورمان مشهور است، برنده 5 جایزه اسکار از جمله جایزه ای برای نیکولسون شد.
داگلاس طی دهه های بعدی هفت فیلم با
برت لنکستر:
«تنها پیاده روی می کنم» (1948)،
«جدال در اوکی کُرال» (1957)،
«مرید شیطان» (1959)،
«فهرست آدریان مسنجر» (1963)،
«هفت روز در ماه مه» (1964)،
«پیروزی در انتبه» (1976) و
«مردان سرسخت» (1986) همکاری کرد که باعث شد عموم مردم این تصور برایشان پیش آید که این دو یک تیم و زوجی جدانشدنی هستند. در این فیلم ها همیشه داگلاس در سایه لنکستر قرار می گرفت و به استثنای
«تنها پیاده روی می کنم» که در آن داگلاس نقش شرور فیلم را بازی می کرد، نقش هایشان کم و بیش به یک اندازه اهمیت داشت.
هر دوی آنها در یک دوره وارد هالیوود شدند و در چهارمین فیلمشان همبازی شدند، هر چند که داگلاس نقش مکمل را ایفا می کرد. هر دوی آنها
بازیگر-تهیه کنندگانی شدند که در هالیوود به دنباله حرفه های مستقل بودند.
جان فرانکنهایمر که کارگردانی فیلم مهیج سیاسی
«هفت روز در ماه مه» در سال 1964 به عهده او بود، در گذشته میانه خوبی با لنکستر نداشت و اصلاً او را برای این فیلم نمی خواست. با این وجود داگلاس بر این باور بود که لنکستر برای این نقش مناسب است و بدین ترتیب بود که رنگین ترین نقش به وی داده شد. بعدها داگلاس می گفت: «معلوم شد که
برت لنکستر و من در این فیلم عالی بازی کردیم.»
در
«سازش» (1969) درامی به کارگردانی
الیا کازان، ساخته شده بر اساس رمانی از وی تحت همین نام، داگلاس نقش مدیر تبلیغاتی آشفته ای را در کنار
فی داناوی ایفا کرد.
بین سال 1970 و سال 2008، داگلاس نزدیک به
40 فیلم ساخت و در برنامه های تلویزیونی مختلفی ظاهر شد. در سال 1970، وی در فیلم وسترن
«مرد شیادی بود...» با
هنری فوندا همبازی شد که تهیه کنندگی و کارگردانی این فیلم را
جوزف ال. منکیویس به عهده داشت. در سال 1973 وی اولین فیلمش را با نام
«اسکالاواگ» کارگردانی کرد. در سال 1973 نیز در نسخه موزیکال تلویزیونی
«دکتر جکیل و آقای هاید» ظاهر شد.
برای فیلم
«گروه مسلح» (1975) روی صندلی کارگردانی بازگشت که در آن در کنار
بروس درن درخشید. در سال 1978 همراه با
جان کاساویتس و
ایمی ایروینگ در فیلم ترسناکی به نام
«خشم» به کارگردانی
برایان دی پالما ظاهر شد. در سال 1980 در
«شمارش معکوس نهایی» درخشید که در آن فیلم نقش افسر فرمانده ناو هواپیمابر یو اس اس نیمیتز را بازی کرد که به زمان گذشته در سال 1941 و هنگام حمله به پرل هاربور سفر می کند. این فیلم را پسر
پیتر داگلاس تهیه کرد. در سال 1982 وی در
«مردی از رودخانه برفی» نقش آفرینی کرد که فیلمی استرالیایی بود که چندین و چند جایزه دریافت کرد و منتقدین آن را تحسین کردند. این آخرین همکاری داگلاس و لنکستر پس از چهل سال شراکت بود.
در سال 1988 داگلاس در اقتباس تلویزیونی از
«وارث باد» در مقابل جیسون روباردز و جین سیمونز قرار گرفت و این فیلم دو جایزه امی کسب کرد. در دهه نود داگلاس به درخشیدن در فیلم های بلند ادامه داد که از میان آنها می توان به
«راز» در سال 1992 اشاره کرد که فیلمی تلویزیونی درباره یک پدربزرگ و نوه اش بود که هر دو با دیلکسی سر و کله می زدند. همان سال وی در کمدی
«حریص» نقش عموی
مایکل جی. فاکس را بازی کرد.
در سال 1996 پس از سکته ای شدید که قدرت تکلم را از او گرفت، داگلاس هنوز هم می خواست فیلم بسازد. وی سالها تحت درمان بود و در سال 1999 فیلم
«الماس ها» را ساخت که در آن نقش مشت زن پیری را بازی کرد که به تازگی سکته کرده بود. در این فیلم با دوست قدیمی اش یعنی
لورن باکال همبازی بود.
در سال 2003،
مایکل و
جوئل داگلاس تهیه کنندگی فیلم
«ارثی است» را انجام دادند که علاوه بر کرک، اعضای دیگر خانواده نیز، از جمله
مایکل،
پسر مایکل و همسر سابقش،
دایانا دیل، در آن حضور داشتند. در مارس 2009، داگلاس شوی یک نفره زندگی نامه ای
«قبل از آنکه فراموش کنم» را در کالور سیتی کالیفرنیا ساخت. این فیلم تبدیل به مستندی شد که اولین بار در ژانویه 2010 به نمایش در آمد.
داگلاس دو بار ازدواج کرد که بار اول با
دایانا دیل در نوامبر 1943 بود که در سال 1951 طلاق گرفتند و دو پسر به نام های
مایکل داگلاس (بازیگر) و
جوئل داگلاس (تهیه کننده) داشتند و بار دوم در پاریس بود، یعنی زمانی که وی با
آن بایدنز، در طول فیلمبرداری فیلم
«شور زندگی» آشنا شد. این زوج در سال 1954 ازدواج کردند و در سال 2014 شصتمین سالگرد ازدواجشان را در بورلی هیلز جشن گرفتند. آنها دو پسر به نام
های پیتر (تهیه کننده) و
اریک (بازیگر) دارند. اریک در سال 2004 به علت اوردوز الکل و دارو از دنیا رفت.