جفری لئون بریجز (Jeffrey Leon Bridges) در چهارم دسامبر سال ۱۹۴۹ در لس آنجلس به دنیا آمد.
گروه فرهنگ و هنر: جف بریجز با آن ظاهر مردانه و جذاب، صدایی بم و خشدار و چشمان شیشهای و گاهاً پنهان، از آن دست بازیگرانی است که در تمام طول دوران حرفهایش که به نوعی چیزی نزدیک به پنج دهه را در بر میگیرد، همواره وضعیت کیفی کم نوسانی را سپری نموده و در تمامی این سالها، به عنوان بازیگر سینمای بدنه، جایگاه مهم خود را حفظ کرده است.
به گزارش بولتن نیوز به نقل از زومجی،
جفری لئون بریجز (Jeffrey Leon Bridges) در چهارم دسامبر سال ۱۹۴۹ در
لس آنجلس به دنیا آمد. او در خانوادهای کاملاً هنری پرورش یافته است؛ به طوری که پدرش
لوید بریجز و برادر بزرگترش
بیو بریجز، از بازیگران سرشناس زمان خود به حساب میآمدند و مادرش
دوروتی سیمپسون و خواهرش
سیندی بریجز نیز بازیگرانی کم نام و نشان بودند. جف کودکیش را در محلهی مرف
ه هلمبی هیلز سپری کرد. در این زمان چون پدرش دائماً سر پروژههای مختلف بود، بیو تلاش میکرد با نزدیک شدن به جف، نقش پدر را نیز برای وی ایفا کند.
"پدرم از آنجایی که خودش در کودکی مورد بیاعتنایی پدرش قرار گرفته بود، همیشه سعی داشت تا به فرزندانش
توجه کند. او عاشق حرفهاش بود و دوست داشت ما نیز راه وی را ادامه دهیم. دائماً تشویقمان میکرد تا با مردم رابطهی نزدیکی برقرار کرده و به دور دنیا سفر کنیم."
جف در ۱۷ سالگی پس از اتمام دوران دبیرستان به
نیویورک رفت و در
استودیو هربرت برگوف درس بازیگری خواند و یک سال بعد به عنوان نیروی رزرو به گارد ساحلی ایالت متحده پیوست و به مدت ۷ سال در آنجا خدمت کرد.
"اگر چه مدتی به کلاسهای بازیگری رفتم ولی چیزهایی که از سینما آموختهام را مدیون
والدینم و
بیو هستم."
از راست به چپ: لوید بریجز ، دوروتی سیمپسون، جف بریجز و بیو بریجز
جف که برای نخستین بار در دو سالگی در برابر دوربین قرار گرفته بود، در اوایل دههی شصت، گاهاْ در نمایشهای تلویزیونی پدرش در شبکهی
CBS ظاهر میشد. پس از آن نیز به عنوان بازیگر مهمان در چند مجموعهی تلویزیونی از جمله
لاسی (Lassie) شرکت کرد اما مهمترین نقش آفرینی وی تا آن زمان، در سال ۱۹۷۱ و با بازی در فیلم
آخرین نمایش مصور (The Last Picture Show) رقم خورد. جایی که او به واسطهی بازی در نقش یک جوان تگزاسی تندخو، در ۲۲ سالگی
نامزد دریافت جایزهی اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل شد. از این پس بود که فیلمسازان مختلف به سراغ جف آمدند و او برای همیشه، کار در تلویزیون را رها کرد.
"در آن زمان از اینکه جزوی از فیلم
آخرین نمایش مصور هستم بسیار هیجان زده بودم. علاوه بر
پیتر بوگدانوویچ به عنوان کارگردان، دیگر عوامل کار و بازیگران نیز از
کلوریس لیچمن گرفته تا
الن برستین، همه و همه افراد بزرگی بودند. پس از اتمام تصویربرداری، همه این احساس را داشتیم که کار ویژه و منحصر به فردی را انجام دادهایم. در بین تمام فیلمهایم، این اثر جایگاه کاملاً متفاوتی دارد."
در ادامه، جف با بازیش در فیلم
شهر گنده (Fat City) به کارگردانی
جان هیوستون، تحسین گستردهی منتقدان را بر انگیخت و با حضور در فیلم
تاندربولت و لایتفوت (Thunderbolt and Lightfoot) به کارگردانی
مایکل چیمینو، در نقش جوان آوارهای که به همراه گروهی از سارقان باتجربه، دست به سرقتی بزرگ میزند، به فاصلهی سه سال دوباره
نامزد دریافت جایزهي اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل شد. جف در سال ۱۹۷۶ در بازسازی اول
کینگ کونگ (King Kong) در برابر
جسیکا لنگ قرار گرفت. این فیلم ۲۳ میلیون دلاری پس از نمایش، با فروش جهانی بیش از ۹۰ میلیون دلار به یکی از موفقترین فیلمهای سال بدل شد و در نهایت، جایزهی اسکار بهترین جلوه های ویژه را نیز از آن خود کرد.
"حتی پس از موفقیتهای اولیهام در بازیگری نیز نمیتوانستم به این حرفه به عنوان
شغلی دائمی نگاه کنم. در آن زمان من به
موسیقی و
نقاشی هم علاقه داشتم و انتخاب یکی از بین آنها، برایم کار دشواری بود."
یکی از نقش آفرینیهای مشهور بریجز، بازی در فیلم علمی تخیلی
ترون (Tron)، در نقش یک برنامه نویس بازیهای کامپیوتری بود که وی این نقش را ۲۸ سال بعد، در فیلم
ترون: میراث (Tron: Legacy) نیز دوباره تکرار میکند. جف برای بازیش در نقش یک موجود فضایی در فیلم
مرد ستارهای (Starman) نامزد دریافت جایزهی اسکار و البته این بار در بخش
بهترین بازیگر نقش اصلی مرد شد. بسیاری از منتقدان، بازی وی در فیلم
بی باک (Fearless) را در نقش مردی که پس از یک سانحهی هوایی دچار تغییر شخصیتی شده و احساس خدا بودن میکند، به عنوان بهترین حضور سینمایی وی و در حد
شاهکار معرفی کردند تا جایی که منتقد سرشناس،
پالین کیل در وصف بریجز نوشت: در بین تمام بازیگرانی که تا به امروز در این سینما نفس کشیدهاند، احتمالاً بازیهای بریجز از همه طبیعیتر و خودآگاهانهتر است.
یک سال بعد، جف با بازی در نقش
ستوان جیمی داو در فیلم پرخرج
Blown Away، برابر بازیگرانی چون
تامی لی جونز و
فارست ویتاکر قرار گرفت. این فیلم با وجود بودجهی هنگفتش، به دلیل اینکه همچون فیلم
سرعت (Speed) دربارهی موضوع بمب گذاری بود و بلافاصله پس از اتمام اکران آن نیز به نمایش درآمد، از نظر اقتصادی شکست سنگینی را متحمل شد. جالب اینجاست که
لوید بریجز در این فیلم، در نقش پدر جف ظاهر شده است.
در ادامه، در روز
یازدهم جولای ۱۹۹۴، به واسطهی دستاوردهای
جف بریجز برای صنعت سینما، یک
ستاره به نام وی در
پیاده روی مشاهیر هالیوود نصب گردید.
بریجز در سال ۱۹۹۸، در مشهورترین فیلم کارنامهاش،
لبوفسکی بزرگ (The Big Lebowski) به کارگردانی
برادران کوئن، نقش مرد بی کار و بی خیالی به نام
جف لبوفسکی ملقب به
دود (Dude) را بازی میکند که طی یک سوءتفاهم ساده، درگیر یک ماجرای جنایی بزرگ میشود. پس از نمایش
لبوفسکی بزرگ (The Big Lebowski)، شخصیت
دود به قدری به محبوبیت رسید که در ادامه علاقهمندان این شخصیت، اصطلاح
دودیسم را به وجود آورده و روز افتتاحیهی فیلم در آمریکا یعنی
ششم مارس را به عنوان
روز دود نامگذاری کردند. از سال ۲۰۰۲ نیز به طور سالانه، جشنوارهای به نام
جشنوارهی لبوفسکی برگزار میشود که طی دو روز، طرفداران این اثر، با لباسهای شخصیتهای مختلف فیلم گرد هم جمع شده و علاوه بر نمایش فیلم و اجرای موسیقی زنده، دسته جمعی به بازی
بولینگ میپردازند.
جف بریجز در نقش جف لبوفسکی (دود)
جف در ادامه، در فیلم
رقیب (The Contender) با بازی در نقش
رئیس جمهور دموکرات آمریکا، برای چهارمین بار
نامزد دریافت جایزهی اسکار شد. او در سال ۲۰۰۸، درنخستین فیلم از
دنیای سینمایی مارول تحت عنوان
مرد آهنی (Iron Man)، با گریمی متفاوت در نقش منفی داستان، شخصیتی به نام
عوبدیا استین ظاهر شد. بریجز یک سال بعد، در فیلم
قلب دیوانه (Crazy Heart) به کارگردانی
اسکات کوپر، با بازی به جای شخصیت
بد بلیک، خوانندهی کهنه کار موسیقی کانتری، توانست نظرات تماشاگران و منتقدان را به خود جلب کند.
بد بلیک که زمانی خواننده ای مشهور بود، با گذر زمان محبوبیتش را از دست داده و حالا از طریق اجراهای کوچک در رستورانها و کلوپها گذر عمر میکند.
قلب دیوانه (Crazy Heart) بالاخره
جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش اصلی را برای بریجز در ۶۰ سالگی به ارمغان آورد.
بریجز در گام بعدی، در فیلم
شجاعت واقعی (True Grit)، نقش مارشال تک چشم کهنه کار و بدنامی را بازی کرده که به دختری نوجوان کمک میکند تا انتقام قتل پدرش را از چند جانی بگیرد.
جان وین، چهار دهه قبل به خاطر بازی در همین نقش،
تنها اسکار دوران حرفهایش را تصاحب کرده بود و بریجز نیز که به نظر میرسد در ایفای چنین شخصیتهایی تبحر خاصی دارد، یک بار دیگر
نامزد دریافت جایزهی اسکار شد که البته در نهایت، رقابت را به
کالین فرث واگذار کرد. او در این سالهای اخیر، در عین کم کار شدن، بیشتر در آثار تجاری ظاهر شده است. البته به طور کلی، بخش عمدهی کارنامهی هنری وی را نیز همین
فیلم های تجاری تشکیل میدهند. بریجز پس از بازی در دو فیلم پر هزینه و ناموفق
آر. آی. پی. دی (R.I.P.D.) و
هفتمین پسر (Seventh Son) پس از مدتی استراحت، با بازی در فیلم
اگر از آسمان سنگ ببارد (Hell or High Water) دوباره نگاهها را به عنوان بازیگری با ارزش، به سمت خود خیره کرد. او در این اثر، نقش رنجر باهوش و کارکشتهای به نام
مارکوس همیلتون را بازی میکند که همچون ژاور در بینوایان، سایه به سایه در تعقیب دو برادر سارق بانک است. نقش آفرینی دوبارهی بریجز به جای یک تگزاسی دیگر و ارائهی تصویری بسیار باورپذیر از این شخصیت، داوران آکادمی را بر آن داشت تا یک بار دیگر، وی را
نامزد دریافت جایزهی اسکار، در بخش
بهترین بازیگر نقش مکمل مرد کنند.
جف در طول دوران حرفهای بازیگری خود، همواره علاقهاش به موسیقی را حفظ کرده است. او در همان سنین جوانی با تشویقهای مادرش، طریقهی نواختن
پیانو را فرا گرفت و در هنگام ساخت فیلم
دروازه بهشت (Heaven's Gate) به کارگردانی
مایکل چیمینو، در کنار ستارهی فیلم و خوانندهی مشهور،
کریس کریستوفرسون به زدن
گیتار پرداخت. جالب اینجاست که شخصیت
بد بلیک در
قلب دیوانه (Crazy Heart) هم علاوه بر شکل ظاهریش، از لحاظ صدا و خصوصیات اخلاقی، شباهتهای زیادی به کریستوفرسون داشت.
"مردم میخواهند هرکسی را داخل جعبهای کوچک گذاشته و فقط محدود به یک چیزشان کنند. در حالی که بازیگری و موسیقی، هر دو ب
خشی از تواناییهای هنری من هستند. تمام هنر، حقیقت است. مردم سعی میکنند مسائل را تغییر داده و به شکلی درآورند که هضمش برای ذهنشان آسانتر باشد. از همان کودکی به موسیقی علاقه داشتم، اما در ادامه به خواست خانوادهام به سمت بازیگری رفتم."
بریجز نخستین آلبوم موسیقیاش را تحت عنوان
Be Here Soon در اول ژانویهی سال ۲۰۰۰ منتشر کرد. او در خلال جشنوارهی لبوفسکی در سال ۲۰۰۵ به اجرای آهنگ
Man in Me از
باب دیلن پرداخت و با حضور در برنامهی شبانهی
کانن اوبراین، آهنگ
I Don't Know را از فیلم
قلب دیوانه (Crazy Heart) اجرا کرد. بریجز برای فیلم
رقیب (The Contender) نیز به همراه خوانندهی برنده ی دو جایزه گرمی،
کیم کارنز آهنگ
Ring of Fire از
جانی کش را ضبط کردند که در تیتراژ ابتدایی فیلم پخش شد. او در سال ۲۰۱۰ در حمایت از زلزله زدگان هائیتی، به همراه بیش از ۸۰ موزیسین دیگر، به اجرای آهنگ
We Are the World پرداخت. او در اکتبر همین سال، با حضور در کنسرت خیریهی
نیل یانگ، در کنار
نکو کیس آهنگی را اجرا کرد.
در شانزدهم آگوست سال ۲۰۱۱، دومین آلبوم بریجز با نام
Jeff Bridges منتشر شد. سومین آلبوم وی نیز تحت عنوان
Sleeping Tapes که ترکیبی از دکلمههای بریجز با موسیقی خلسه بود، در سال ۲۰۱۵ به فروش رسید که تمام درآمد حاصل از آن، صرف امور خیریه شد.
عکاسی کردن، یکی دیگر از علاقه مندیهای دیرینهی بریجز به حساب میآید. او از دوران دبیرستان، عکاسی را به صورت آماتور آغاز کرد و در ادامه، با دوربین محبوبش،
Widelux F8 در پروژههای مختلف سینمایی، شروع به ثبت تصاویر کرد که مجموعهی این عکسها، در قالب کتابی در سال ۲۰۰۳ عرضه شد. بریجز همچنین کتاب دیگری را با نام
دود و استاد ذن در سال ۲۰۱۳ به چاپ رساند. او در این اثر، به طور کامل به شباهتهای شخصیت
جف لبوفسکی (دود) و
مکتب ذن در آئین بودایی پرداخته است. جف مطالعات زیادی در زمینهی بودا دارد و هر روز، پیش از آغاز تصویربرداری فیلم هایش به مدت نیم ساعت به مدیتیشن میپردازد.
بریجز را باید
مرد خانواده نامید. در شرایطی که دیده شده، معمولاً زندگی مشترک هنرمندان چندان دوام ندارد و این گروه از افراد، با مسئلهی ازدواجهای متعدد چندان بیگانه نیستند، جف و همسرش
سوزان گستون،
۴۰ سال است که در نهایت محبت، در کنار یکدیگر زندگی میکنند. حاصل ازدواج آنها سه دختر است به نام های
ایزابل آنی (۱۹۸۱)،
جسیکا لیلی (۱۹۸۳) و
هیلی روزالویس (۱۹۸۵) و نوه ای به نام
گریس (۲۰۱۱) که فرزند
ایزابل است.