به گزارش بولتن نیوز به نقل از برترین ها، در مورد سالروز تولد اوژن یونسکو در منابع غربی اختلافنظر وجود دارد. کم نیستند کتابهایی، به ویژه در دهههای قبل، که سال تولد او را
۱۹۱۲ ذکر کردهاند. اکنون تقریبا همه توافق دارند که نویسنده نمایشنامه
"کرگدنها" درست یک قرن پیش در شهر اسلاتینای رومانی به دنیا آمده است.
مهاجری میان رومانی و فرانسهاوژن یونسکو فرزند پدری رومانیایی و مادری فرانسوی بود که در سه سالگی او به پاریس مهاجرت کردند و در هفت سالگیاش از هم جدا شدند. بخشی از کودکی و نوجوانی اوژن در فرانسه گذشت و از
۱۹۲۵ دوباره ساکن رومانی شد.
او در
بخارست وارد دانشگاه شد و همانجا بود که نخستین شعرها و نقدهای ادبیاش را به
رومانیایی نوشت و منتشر کرد.
پایان تحصیلات دانشگاهی یونسکو، ۱۹۳۴، با آغاز قدرتگیری
فاشیستها در آلمان و افزایش خفقان و دیکتاتوری در رومانی همراه بود. او که در
دانشگاه بخارست ادبیات فرانسه خوانده بود چهار سال بعد با استفاده از یک بورس تحصیلی راهی پاریس شد.
یونسکو در سالهای
جنگ دوم جهانی میان فرانسه و رومانی در مهاجرت بود. او زمان لشکرکشی هیتلر به فرانسه به رومانی رفت و با اعلام همبستگی این کشور با آلمان در مقابله با شوروی، به فرانسه بازگشت.
شهرت دیرآمدهانتشار آثار مهم یونسکو به
زبان فرانسوی و شهرت او به سالهای آغازین نیمهی دوم قرن بیستم باز میگردد؛ زمانی که او چهار دههی عمر خود را پشت سر گذاشته بود. این وضعیت تنها در مورد معدود نویسندگان نسل او مصداق داشت.
در آن دوران اغلب نویسندگان مطرح جهان تا
چهل سالگی شاهکارهای خود را آفریده و به شهرتی متناسب با جایگاه آثارشان دست یافته بودند.
استقبال از نوشتههای یونسکو در سالهای اول بیشتر از سوی
منتقدان بود تا از جانب خوانندگان یا تماشاگران نمایشنامههایش. از اواخر دههی پنجاه میلادی توجه و علاقهی مخاطبان نیز اندک اندک رو به افزایش گذاشت و با بر صحنه رفتن
«کرگدنها»، ۱۹۵۸، راه برای ایستادن بر قلهی تئاتر اروپا هموارتر شد.
یونسکو بارها از این که برچسب خاصی بر آثارش بزنند ابراز ناخرسندی کرده است.
تاریخ ادبیات اما نشان میدهد تصمیم در این مورد معمولا از عهده و اختیار مولف خارج است.
این مخاطبان، منتقدان، تاریخنویسان و نظریهپردازان ادبی هستند که جایگاه و سبک هنرمندان را تعیین و تعریف میکنند. و همینها یونسکو را پیشگام رویکردی تازه به نمایشنامهنویسی معرفی میکنند که به
"تئاتر آبسورد" Absurdes Theater مشهور است.
گسست از سنتهای تئاتر کلاسیک"گرگدنها" در کنار
"در انتظار گودو"ی ساموئل بکت شاخصترین نمونههای تئاتر آبسورد به شمار میرود. بسیاری از منتقدان این نوع تئاتر را هنر نمایش در قرن بیستم میدانند.
هنری که تمام قواعد تاتر کلاسیک را، که از زمان ارسطو تا اواخر قرن نوزدهم حاکم بلامنازع صحنهها بود، چنان کنار گذاشت که برخی آن را
«ضد تئاتر» خواندهاند.
تئاتر آبسورد با کنار گذاشتن قالبهای پذیرفته شده در واقع فکر و فلسفهی دنیای مدرن را به چالش میکشد و بیهودگی، پوچی و بیمعنایی موقعیت انسان مدرن را آشکار میکند، جنبههای آرمانی و حماسی نمایشهای کلاسیک را کنار میگذارد تا نمایشگر
پریشانی و
بیمعنایی برخی از موقعیتهای انسان امروز باشد.
این تئاتر به تناسب رویکرد خود به
جهان مدرن، در موفقترین نمونههایش از کنار هم قرار گرفتن گفتارها و رفتارهایی شکل میگیرد که ظاهرا هیچ ارتباط منطقی با یکدیگر ندارند.
در این نمونهها هیچ موقعیت یا پیامی به شیوهی گذشته و در توالی مرسوم صحنههای
نمایشهای کلاسیک بازگفته نمیشود، بلکه چیز دیگری که واقعیت انسان مدرن فرض شده به نمایش گذاشته میشود. صحنهها بدون هیچ ارتباط منطقی ظاهری کنار هم قرار میگیرند تا جلوهای از بیمعنایی و سطحی بودن زندگی را باشند.
یونسکو زمانی در توضیح
نگاه خود به جهان گفته بود: «آبسورد چیزی است که هدفی پیش رو ندارد.... انسانی که ریشههای اعتقاد، اساطیر و باورهایش گسسته شده، از دست رفته و تمام اعمالش بیمعنا، آبسورد و بیفایده است.»
نمایشهایی که کهنه نمیشونداوژن یونسکو
روشنفکری چپگرا بود که تقریبا در تمام آثارش با نگاهی انتقادی به مسائل اجتماعی و سیاسی زمانهی خود پرداخت. با این همه دانشجویان و چپگرایان طرفدار جنبش اعتراضی ۱۹۶۸ به دلیل برخورد انتقادی او با این جنبش در یکی از آثارش از او رویگردان شدند.
به رغم این یونسکو از میانهی دههی پنجاه میلادی مخاطبان خود را در میان قشرهای مختلف یافته و همچنان حفظ کرده است؛ تماشاخانهای در پاریس از ۱۹۵۷ تا امروز دو نمایش،
"آوازه خوان طاس" و
"درس"، از اولین نوشتههای او را بی وقفه بر روی صحنه میبرد.
یکی از آخرین نمایشنامهی یونسکو،
"مردی با چمدانهایش"، ۱۹۷۵، منتشر شد و به اعتقاد بسیاری از منتقدان از بهترین آثار او محسوب میشود. او در حدود دو دههای که پس از انتشار این نمایشنامه زیست کار مهمی برای صحنه ننوشت، اما آثار دیگری از جمله تعدادی خود زندگینامه منتشر کرد.
یونسکو که در سالهای آخر عمرش از
افسردگی شدید رنج میبرد، بدون نوشتههای دو دههی آخر عمرش نیز به جایگاهی ویژهای در نمایشنامه نویسی فرانسه و جهان دست یافته بود. ظاهرا آثار هیچ نمایشنامهنویس فرانسوی زبانی به اندازهی آثار یونسکو در جهان بر صحنه نرفته است.
افسردگی سالهای آخر عمر و تلخی مضامینی که یونسکو در آثارش به نمایش میگذارد، هیچ کدام باعث نمیشود که نمایشنامههای او از
شوخطبعی و
سرزندگی کمبهره باشند