گروه دین و اندیشه-حجت الاسلام محمد مسعود رحمانی طی یادداشتی درباره فطرت بشری نوشت: تمام مفاهیم اعتقادی مانند ولایت، نبوت،امامت، معاد و عدل در حیطه انسان شناسی بررسی خواهد شد فلذا بحث از نبوت در این فرایند، اساسا بحث از انسان و شیوه آگاهی او میباشد . چرا که این مکتب تنها راه کمال بشری و ارتقایِ نفسانی انسان را در قوس صعود الی الله، عالِم شدن و معاد انسان را در حیطه ی اجتماعی وی برقراری عدالت اجتماعی میداند و میگوید امتداد توحید در جامعه، عدالت اجتماعی است .
تمام مفاهیم اعتقادی مانند ولایت، نبوت،امامت، معاد و عدل در حیطه انسان شناسی بررسی خواهد شد فلذا بحث از نبوت در این فرایند، اساسا بحث از انسان و شیوه آگاهی او میباشد . چرا که این مکتب تنها راه کمال بشری و ارتقایِ نفسانی انسان را در قوس صعود الی الله، عالِم شدن و معاد انسان را در حیطه ی اجتماعی وی برقراری عدالت اجتماعی میداند و میگوید امتداد توحید در جامعه، عدالت اجتماعی است .
این انسان که حقیقتا خلیفه الله است، در عالم ماده با دمیده شدن روح در بدن و شروع درک بشری اولین ادراکی که متوجه به آن میشود، ادراک حضوریِ "من هستم" است. این ادراک لایه های زیرینی نیز دارد چنانچه واضح است؛ "من هستم" فرعِ "هستی هست" و "هستی واقعیت دارد" میباشد.پس آنچه انسان اولا فهم میکند اصل واقعیت و بعد از دریافت محسوسات مادی، اصلِ ضروری بودن این حقیقت را درک کرده و به آن ولو پنهانی و در لایه ی مفاهیم دیگر تصدیق خواهد کرد. از همین گذاره میتوان گفت که اولین ادراکات بشری پس از فهم اصل واقعیت، اعتقاد به معقولات ثانیِ فلسفی میباشد. معقولات ثانی فلسفی مثل وجود_عدم، علت_معلول، قوه_فعل و... . اکنون میتوان معنایِ"جسمانیه الحدوث و روحانیه البقاء" را متوجه شد . اینجاست که میتوان گفت انسان در رحم مادر خویش موحد است.
حال که ابتدایی ترین ادراک ، معقول ثانی است و از طرفی همه ی انسان ها داری این ادراک هستند و جهان شمول ترین ادراکات بشری و زیر بنایی ترین مفاهیم انسان است، میتوان آن را فطرت بشری خواند. فلذا علامه طباطبایی (ره) و مرحوم امام (ره) اصلِ توحید را غیر قابل انکار و مساوق با اصلِ واقعیت میدانستند و معتقد بودند که نفی سفسطه مساوی با اثبات توحید است همانطور که روایت شریف نیز می فرناید " الفطره هو التوحید".
اکنون که تکلیف فطرت مشخص شد، میتوان نبوت را در این سیستم انسان گرایانه به شکل دیگری که اولا ناقضِ مبانی روایی و حدیثی نباشد و در ثانی با مبانی حکمی، فلسفی عجین و در هم آمیخته باشد به این شکل توضیح داد : نبوت در عرصه فردی انسان که بذات شانی از شئون انسان است، کاری جز تنبه انسان ها به همان فطرت خویش که از ابتدا با خود حمل کرده اند ندارد. تذکر به فطرتی که معقولات ثانی فلسفی میباشد و این معقولات سر سلسله ی مسائل شناختی برای هر انسانی میباشند. پس میتوان در یک جمله گفت : " نبوت تذکار انسان به معقولِ ثانیِ فلسفی است".
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com
این فرد نه اومانیسم را می شناسد و نه اسلام را. اومانیسم معنایش تعریف دو قطبی انسان و خدا است و از انسان در مقابل خدا دفاع می کند( دقیقا همان تز شیطان که به آدم و حوا گفت خدا نمی خواهد شما جاودانه شوید! و من خیر خواه شما هستم! سوره اعراف آیه 21).
حالا این آقا خیال کرده می تواند آنچه در اسلام در مورد حقوق مومنان گفته شده است و یا مفهوم خلیفه اللهی انسان را همان اومانیسم اسلامی بنامد! در حالی که انسان تنها زمانی خلیفه خدا می شود که بنده واقعی خدا بشود ( در حالی که او.منیسم هدفش آزاد کردن انسان از زنجیر بندگی خدا است). خلیفه خدا مجری دستورات خدا است و نه مجری هوای نفس و تمایلات خودش. خلیفه اللهی انسان خدا سالاری است نه انسان سالاری. تازه این آقا بقیه این اعتقادات ضاله را با تعدادی کلمات قلمبه فلسفی قاطی کرده است تا خواننده ساده لوح گمان کند این آف خیلی با سواد است. در حالی که آگاهان می دانند که او یک فرد خطرناک با عقاید التقاطی است.