گاهی اوقات واقعیت بسیار عجیب تر از داستان و شخصیت سازی سینمایی است.
گروه فرهنگ و هنر: یکی از دلایل جذابیت سینما این است که اتفاقات و موضوعاتی در آن به تصویر کشیده می شود که در دنیای واقعی امکان وقوع آن ها وجود ندارد. به همین دلیل اکثر چیزهایی که در فیلم ها به تصویر کشیده می شوند تخیلی و داستانی انگاشته شده و فرض کلی بر این است که در دنیای واقعی رخ نداده اند.
به گزارش بولتن نیوز به نقل از روزیاتو، اما همیشه اینطور نیست زیرا گاهی اوقات واقعیت بسیار عجیب تر از داستان و شخصیت سازی سینمایی است. ترکیبی از اتفاقات دیوانه کننده، رخدادهای تاریخی و ویژگی های شخصیتی افراد واقعی بارها ثابت کرده که ما انسان ها به گونه جانوری دیوانه ای تبدیل شده ایم که برای او، غافلگیری دیگر غافگیر کننده نیست. در ادامه این مطلب می خواهیم شما را با فیلم هایی آشنا کنیم که داستان آن ها چنان دیوانه کننده و تخیلی به نظر می رسد که باور نمی کنید ماجرای آن ها در دنیای واقعی رخ داده و در واقع از یک اتفاق یا شخصیت واقعی الهام گرفته شده اند.
۱- ۱۲۷ ساعت (۲۰۱۰)
آرون رالستون از چندین جهت شخصیت جذاب و الهام بخشی است. نه به خاطر ماجرای مشهور زنده ماندنش در دره بلوجان بلکه این که او شغل ایمن و مناسب خود به عنوان مهندس را ترک کرده تا به طور تمام وقت به کوهنوردی بپردازد. قبل از رفتن به کوهنوردی در جنوب یوتا، رالستون هیچ یک از اعضای خانواده و دوستانش را در جریان سفر خود قرار نداد و در نتیجه چنین بی باکی غیرمعمولی، او قربانی حادثه ای شد که شانس زیادی برای زنده بیرون آمدن از آن نداشت. در حال کوهنوردی و در شرایطی که کاملاً تنها بود، دست رالستون در دیواره یک دره زیر یک سنگ بزرگ گیر می افتد. در این شرایط، رالستون شانس زیادی برای ترک آن دیواره با دست سالم نداشت و او بعد از ساعت ها فهمید که چاره ای جز یک تصمیم ترسناک، متهورانه و البته دردناک ندارد.
بعد از ساعت ها فریاد زدن و درخواست کمک و تنها شنیدن پژواک فریادهای خود، رالستون دریافت که تنها شانس زنده ماندنش و خلاصی از این گرفتاری، جا گذاشتن دست خود زیر سنگ است. بله او تصمیم گرفت دست خود را
قطع کند! ایده بریدن یک عضو بدن با چاقو به اندازه کافی ترسناک است اما باید بدانید که چاقوی رالستون آنقدر کند بود که اصلاً نمی توان آن را
چاقو نامید و او مجبور بود با همین وسیله گوشت و استخوان دستش را ببرد، کاری که تصورش هم مانند یک
شکنجه واقعی است. رالستون مرد بااراده ای بود و بعد از
۱۲۷ ساعت پر از ناامیدی، توهم، درماندگی و خودآزاری، توانست از کابوسی که در آن گرفتار شده بود رهایی پیدا کند، ۱۲۷ ساعتی که بعدها
دنی بویل از آن برای ساخت فیلمی با عنوان
«۱۲۷ ساعت» (۱۲۷ Hours) استفاده کرد. البته برای دراماتیزه کردن بیشتر این ماجرا، کارگردان داستان ها و جزییات فرعی به کلیت ماجرا اضافه کرد اما کلیت داستان ۱۲۷ ساعت هولناکی که زندگی رالستون را برای همیشه تغییر داد یک ماجرای واقعی بود.
۲- فرار بزرگ (۱۹۶۳)
اشغالگری های آلمان نازی در طول جنگ جهانی دوم از خشن ترین اپیزودهای تاریخ دنیاست اما همین شرایط بنیانی را برای خلق داستان هایی دراماتیک از تلاش انسان ها به منظور بقا ایجاد کرد. در این دوران رفتارهای قهرمانانه بسیاری انجام شده که هنوز هم از آن ها یاد شده و منبع الهام انگاشته می شوند. و فرار تعدادی از سربازان متفقین از کمپ اسرای جنگی اشتالاگ لوت ۳ در لهستان یکی از بهترین نمونه های این اقدامات متهورانه است که داستان آن الهام بخش فیلم معروف و پرستاره «فرار بزرگ» (The Great Escape) شد. این ماجرا نتیجه تلاش، مشارکت و برنامه ریزی بیش از ۲۰۰ زندانی به رهبری راجر بوشل بود و در جریان آن برای فرار زندانیان سه تونل ساخته شده که برای هر کدام یک اسم (تام، هری و دیک) انتخاب شده بود.
گول زدن نگهبانان آلمانی کار ساده ای نبود اما زندانیان از پس این کار برآمدند. دو تونل اول توسط مقامات کمپ شناسایی شدند اما سومین تونل که زیر یک اجاق گاز در کمپ هات ۱۰۴ قرار داشت کشف نشده باقی مانده و به اسرای متقفین امکان فرار داد. نتیجه این عملیات متهورانه اما تراژیک بود زیرا از ۷۵ زندانی که موفق به فرار شدند، ۷۳ نفر با عملیات جستجو و شناسایی گسترده آلمان ها و قبل از رسیدن به خطوط متفقین
دستگیر شدند.
جان استرجس از احساسات خارق العاده ای که این داستان می توانست برانگیزد آگاه بود و همانطور که انتظار داشت، «فرار بزرگ» به یکی از بهترین فیلم های تاریخ سینما تبدیل شده و در باکس آفیس نیز فروش قابل توجهی داشت.
۳- برانسون (۲۰۰۸)در زندگی روزمره کمتر پیش می آید که با شخصیتی مانند
چارلز برانسون روبرو شوید. مردی با توانایی ها و نقاط ضعفی به یک اندازه که باعث شد از او به عنوان
ملون ترین و البته
خطرناک ترین و
بدنام ترین جنایتکار بریتانیایی یاد شود. او یک
نقاش بسیار زبردست بود به نحوی که برخی از آثار او مورد توجه منتقدان هنری قرار گرفته و با قیمت های بالا به فروش رسیدند. اما برانسون قربانی دوران کودکی آشفته و پر از خشونت خود بود به نحوی که از همان دوران کودکی رفتارهای غیرنرمال و خشونت آمیز از خود نشان می داد و خیلی زود به هفت سال زندان محکوم شد.
اما ادامه خشونت هایش در زندان و نسبت به هم سلولی هایش باعث شد که دوران محکومیت او افزایش یابد. شرایط روانشناختی شخصیت برانسون نیز قابل توجه است: او یک
بوکسور توانمند، یک
انسان خیر و
بشردوست و
هنرمندی بزرگ است که
سالوادور دالی را پرستیده و منبع الهام خود می داند. در زندان، برانسون به گفته خودش مانند یک پادشاه زندگی می کند. در سال ۲۰۰۸ بود که
نیکلاس ویندینگ رفن فیلمی جذاب از ماجراهای برانسون و محکومیتش با عنوان
«برانسون» (Bronson) ساخت که مورد توجه منتقدین قرار گرفت. برانسون به گروگان گرفتن نگهبانان زندان علاقه زیادی داشته و بارها این کار را انجام داد اما هیچگاه کسی را نکشت.
۴- مونیخ (۲۰۰۵)درگیری بین
فلسطینیان و
اسرائیلی ها در طی سال ها همواره با فساد در سطح مقامات دو طرف همراه بوده است و ماجراهای واقعی که در فیلم
«مونیخ» (Munich) به کارگردانی
استیون اسپیلبرگ به نمایش درآمده به خوبی خشم و تلافی جویی در این رابطه را به تصور می کشد.
المپیک تابستانی ۱۹۷۲ مونیخ یکی از عجیب ترین و دراماتیک ترین وقایع تاریخ ورزش است که پایانی مرگبار داشت. ماجرا از این قرار بود که گروهی از چریک های فلسطینی، ورزشکاران اسرائیل که در المپیک شرکت داشتند را به گروگان گرفتند.
موساد نیز در پاسخ به این ماجرا در یک عملیات ویژه یکی از ماموران خود به نام
آونر کافمن را مامور کرد که به بدترین شکل ممکن به این واقعه پاسخ دهد، چیزی که از نظر مقامات اسرائیل بیشتر باید شبیه انتقام می بود.
در این ماجرا اما کافمن دچار
بحران شخصیتی شده و غیراخلاقی بودن چنین انتقامی او را به چالش می کشد اما چاره ای جز پیروی از دستورات ندارد. قبل از این که به عنوان یک قاتل مخفی استخدام شود، او مجبور می شود از سازمان موساد استعفا دهد تا مقامات اسرائیل بعدها به خاطر ترورهای او مورد بازخواست قرار نگیرند. این عملیات ماه ها به طول انجامیده و در چندین کشور انجام شد که البته
تاثیری ویرانگر بر شخصیت و زندگی کافمن و سه همکارش در این ترورها داشت. در این فیلم اوج خشونت مقامات اسرائیلی در یک عملیات ترور برون مرزی به تصویر کشیده می شود به نحوی که باور کردن رخ دادن آن در دنیای واقعی دشوار است.
۵- جن گیر (۱۹۷۳)
باور به چیزهای عجیب و غریب و قدیمی مانند جن گیری، در قرن بیست و یکم دشوار است اما تاریخ عکس این موضوع را ثابت می کند. اتفاق مشابهی برای یک کشیش در فیلم «جن گیر» (The Exorcist) رخ می دهد که با باورهای مذهبی خود دچار مشکل شده و در نهایت با نتیجه ای تراژیک از این تشویش ذهنی رها می شود. اگر چه در فیلم ترسناک مشهور ویلیام فریدکین برای ایجاد یک فضای ترسناک کارهای زیادی شده اما ماجرای واقعی رخ داده نیز از این لحاظ دستکمی از ماجراهای فیلم ندارد.
نوجوان واقعی که ظاهراً جن زده شده بود یک پسربچه به نام
رونالد بود و نه یک دختر که بعد از جدا افتادن از عمه دوست داشتنی اش شروع به نشان دادن رفتارهای عجیب و غریبی کرد. با افزایش رفتارهای درسرساز و خشونت آن ها که با ایجاد زخم هایی روی بدن پسربچه همراه بود، والدین او در این باره با چندین
کشیش مشورت کردند. در این زمینه علم و به خصوص روانشناسی و روانکاوی نتوانستند پاسخی ارائه دهند و بعد از تلاش های فراوان،
شیطان به همان شیوه ای که در فیلم دیده می شود کالبد رونالد را رها می کند. بر اساس کتاب هایی که در مورد این ماجرا نوشته شده، رونالد به دلیل عملیات جن گیری
کشیش باومن از این حالت توهمی خارج شده و بهبود یافت.
منبع: روزیاتو