گروه فرهنگی- مهدی کاشفی فرد دانشجوی دکتری ارتباطات نوشت: تا پیش از شکلگیری یکجانشینی که منجر به پیدایش شهر شد، مواجهه انسان با حیات، مواجهه او با طبیعت بود؛ طبیعتی که بخاطر خشونت ذاتی آن، انسان نیز در آن خشن و سرسخت تربیت میشد. چنین انسانی، خلاقیت ذاتی انسان را خلاصه در تولید ابزار شکار میدانست و چیزهایی همچون هنر، شعر، ادبیات و فلسفه برایش بیمعنی مینمود. آنچه برای این انسان اهمیت دارد، چیزهایی است که به بقای او در طبیعت کمک کند.
به گزارش بولتن نیوز به نقل از باشگاه اندیشه، بهتدریج که انسان خانههای خود را در راستای رودهای پرآب بنا کرد، فرهنگ یکجانشینی رشد پیدا کرد و هموغم انسان دیگر تلاش برای بقا در مواجهه با سایر حیوانات در طبیعت نبود؛ انسان به ثبات رسید و به فکر اندیشهورزی، تولید و انباشت افتاد. ابزارهای بهرهبرداری از زمین در چنین شرایطی شکل گرفت و این باعث شد تا تولید غذا آسانتر شود و نتیجه چنین خلاقیتهایی از جانب انسان، چه بود؟ احساس امنیت در زندگی و توسعه شهر. جملات بالا اگرچه کوتاه است ولی تلاش دارد تا خلاصهای از شکلگیری شهرها را بازگو کند.
پیش از شکلگیری شهرها، آسایش و آرامش و سیری و سیرابی و صحت و سلامت انسان برعهده خودش بود. اما با گسترش شهرها، نظامی از تقسیم کارها به وجود آمد. فردی موظف شد کشاورزی کند تا برای بقیه غذا تولید کند. فرد دیگری خود را وقف ساختوساز سرپناه کرد و به این ترتیب، تخصصیشدن امور و حِرَف در شهرها شکل گرفت. ماحصل تخصصیشدن امور، دانش روی دانش، یا به عبارتی انباشت دانش است. بشر در چنین شرایطی فرصت بیشتری برای هنرمندی، ادیبی، تفلسف و اندیشهورزی دارد و شاید بتوان گفت اولین تلاشهای هدفمند در فلسفهورزی با ظهور شهرها شکل گرفت. پس، شهر را میتوان مجوعهای از افراد دانست که بهصورت تخصصی پیشههایی را دنبال میکنند و بهصورت نظاممند به هم وابستهاند. شهر، مکانی است که بهلحاظ جمعیتی متراکم است و مرکزیت سیاسی، اداری و تاریخی دارد و در آن، فعالیت اصلی مردم، چیزی غیر از کشاورزی است. شهرها حدود و ثغور دارند و از طریق نظام دیوانی و توسط دولت محلی اداره میشوند.
شهر بهمثابه متن
با شکلگیری علومی مانند انسانشناسی، مطالعات فرهنگی و همچنین تغییرهایی که در مفهوم متن شکل گرفت، این ایده که شهر خود بهمثابه متنی معنادار و قابل تحلیل است، نیز قوت گرفت. نگاه کلاسیک به متن، مفهوم متن را خلاصه در ادبیات کلاسیک متجلی میدانست اما در دوره جدید که رویکردهای کیفی در مطالعات اجتماعی قوت گرفته است، متن «مجموعهای از واقعیات است که بهعنوان نشانهها به کار میرود و به قصد انتقال معانی خاص به یک شنونده، در یک بافت معین انتخاب و تنظیم میشود». متن هر چیزی است که ذهن ما را به حرکت و پویایی درآورد تا معنایی را کشف کنیم. با این تعریف خلاصه از مفهوم متن، شهرها را نیز میتوان متن تلقی کرد.
براساس رویکرد بازتابی در مطالعات رسانهای و هنر، متن، بازتابی است که در آن لایههای زیرین جامعه خود را نشان میدهد. به این ترتیب، شهر را میتوان روبنایی دانست که بیانگر زیر بنای اقتصادی جامعه و روابط میان قدرت است.
شهر متشکل از واقعیتهایی است که در کنار هم قرار میگیرند و نظامی معنادار را برای مخاطب به وجود میآورند. «در تعمیم مفهوم متن به واقعیت شهر، دلایل زیادی برای اینکه شهر را متن و لوحی نگاشته بدانیم، وجود دارد. کوین، لوی استروس، ژولین لینچ، فرانسواز شوای، آندره لوفور و امبرتواکو گرماس، رولان بارت، ریموند لدروت از جمله فیلسوفان معاصر هستند که درباره شهر از منظر زبانشناسی نظریهپردازی کردهاند. همه آنها به نوعی معتقدند که برای شناخت شهر باید آن را بازخوانی و رمززدایی کرد و معانی و مفاهیم آن را از درون نشانههایش استتنتاج کرد. رولان بارت در امپراتوری نشانهها، بهصراحت، میگوید که شهر یک متن است و برخی مانند لینچ و کریستوفر الکساندر در بیان علمی و تجربی خود از شهر، چنین دیدگاهی را مطرح ساختهاند. گرماس به شهر مانند ساختار و دستور زبانی و به عبارتی گفتمان نگاه میکند و شهر را متنی میپندارد که باید خوانش آن را آموخت. رولان بارت نیز به لذت از متن شهر میاندیشد؛ فضایی فریبنده برای تعامل با دیگران» (شعله، 1390).
همچنین، تعریف عام رسانه، رسانه را هر ابزاری میداند که بهواسطه آن معنایی از فرستنده به گیرنده منتقل شود. معنا نیز بهواسطه نشانههایی منتقل میشود که متن با خود به همراه دارد. این تعریف عام از رسانه که جنبههای فناورانه و تکنیکال را نادیده میگیرد، هر چیز معناداری را نوعی رسانه میداند. به این ترتیب، حتی مصنوعات بشری مانند کوزه و سفالینه نیز نوعی رسانه تلقی میشود. بر این اساس، شهر را نیز نوعی رسانه میتوان تلقی کرد که اجزای تشکیلدهنده آن، بازیگران، روابط میان آنها و نوع تعامل ساختار اداری با بدنه جامعه برای ما حرفهایی معنادار دارد و به این ترتیب، شهر را نیز میتوان بهعنوان رسانه، به معنای عام آن، در نظر آورد.
تجربه زیست شهری
در شهر قرار است تجربه اصلی ما از زندگی شکل گیرد. شهرها صرفا ساختهشده دست دولتمردان یا نظامهای اداری نیست بلکه بازیگران اصلی در شهرها مردمان هستند. مردم همان گونه که در شهر زندگی میکنند، تلاش میکنند تا محیطی مطلوب را برای خود فراهم کنند تا زندگی خوشایندتری داشته باشند. شکلگیری هنرهای کوچک، کافهها، سرگرمیهای گوناگون و… را نمونههایی از تجربهسازی در زندگی شهری میتوان دانست. شهر، بهعنوان یک متن، آمیختهای است از اجزای ساختاری که هر کدام معانی نهفتهای در درون خود دارد.
انسان تجربه خود را در زیست شهری، در دو ساحت نشان میدهد: مقیاسهای خرد و مقیاسهای کلان. آنچه در مقیاسهای خرد خود را نشان میدهد، مساجد، بناها، مقابر و مدارس است و مقیاسهای کلان اشاره به تجربه تاریخی، بهعنوان بافتاری برای فهم تجربه زیست در شهر، دارد. براساس رویکرد بازتابی در مطالعات رسانهای و هنر، متن، بازتابی است که در آن لایههای زیرین جامعه خود را نشان میدهد. به این ترتیب، شهر را میتوان روبنایی دانست که بیانگر زیر بنای اقتصادی جامعه و روابط میان قدرت است. برای مثال، در سالهای اخیر شاهد شکلگیری هنرهای خردی در گوشه و کنار شهر هستیم؛ هنرهایی که در اعتراض به ساختار رسمی، حاضر نیستند خود را در روابط قدرت و مناسبات تولید هنر در جامعه تعریف کند. از همین رو، بهصورت جدا و مستقل، به فعالیت خود ادامه میدهد. باید دانست که تمدن بشری، با ظهور شهرها به وجود آمد و شناخت هویت جامعه و مناسبات آن، اعتراضها و موافقتها، در بستر محیط مصنوعی شهر که محل بود و تجلی انسان است، خود را نشان میدهد.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com