گروه فرهنگ و هنر: وقتی می خواهید به شوخی فیلمی را اسپویل کنید معمولاً از جمله «همه می میرند» استفاده می کنید. اگر چه در اغلب قریب به اتفاق موارد چنین جمله ای شوخی بوده و اسپویل کننده داستان یک فیلم نیست اما در فیلم هایی معدودی کاملاً صحت داشته و به معنای واقعی کلمه اسپویل کننده داستان است. گاهی اوقات فیلمسازان برخلاف کلیشه و عرف سینما ترجیح می دهند تمام شخصیت های فیلم را در پایان داستان از بین ببرند. اگر چه این اتفاق خیلی کم رخ می دهد اما در مواردی در فیلم های بلاک باستر نیز دیده شده است، جایی که حتی کشتن یکی از قهرمانان داستان نیز توهین به مقدسات انگاشته می شود.
به گزارش بولتن نیوز به نقل از روزیاتو، همه یک پایان خوش را دوست دارند: شخصیت های خوب بالاخره شخصیت های بد را شکست می دهند، قهرمان داستان به دختر مورد علاقه اش می رسد، امکان ساخت یک دنباله افزایش می یابد و… در ادامه این مطلب می خواهیم شما را با چند فیلم دیگر آشنا کنیم که در پایان آن هیچ یک از شخصیت های داستان زنده باقی نمی مانند.
۵- موجود (۱۹۸۲)
«موجود» (The Thing) روایت جان کارپنتر از یک موجود فرازمینی است که جان گروهی از محققان در مجموعه ای در قطب شمال را یکی پس از دیگری و پس از بیرون آمدن از دل یخ می گیرد. این موجود برای رسیدن به هدف خود در کالبد قربانیان فرو می رود به طوری که نمی توان بین شخص سالم و شخصی که این موجود کنترل بدن او را بدست گرفته تمایز قائل شد. به عنوان شاهکار کارپنتر و نمادی برای جلوه های ویژه غیرکامپیوتری و وحشت بدنی، «موجود» یک کابوس پارانویایی همراه با تب است که در یک برهوت یخ زده رخ می دهد. هیچ کس نمی تواند با اطمینان بگوید چه کسی مبتلا شده یا اینکه موجود مرگبار چه لحظه ای خود را نشان خواهد داد. بدین ترتیب فیلم کارپنتر از ترس انسان از ناشناخته ها به شکل هولناکی استفاده می کند به نحوی که آزمایش خونی که برای بسیاری از ما ترسناک است در این فیلم به خوشایندترین حربه برای فرار از ترس تبدیل می شود.
شخصیت مک ریدی نیز اگر در پایان فیلم به سرنوشتی شبیه دوستانش دچار نشود بدون شک به دلیل سرما و یخبندان خواهد مرد. اگر موجود فرازمینی نیز زنده بماند که به احتمال فراوان چنین است (همان اتفاقی که در طول ۱۰۰٫۰۰۰ سال در زیر زمین برای آن افتاده بود)، هر زما که بار دیگر راهش را به سمت تمدن های انسانی بیابد، آن مردمان چاره ای جز خواندن فاتحه خود ندارند. «موجود» از آن فیلم هایی است که در پایان آن به این نتیجه می رسیم که دستکم شخصیت های اصلی داستان کشته می شوند هر چند می توان خطری بسیار بزرگ تر که با مرگ انسان های زیادی همراه است را نیز پیش بینی کرد.
۴- روگ وان: داستانی از جنگ ستارگان (۲۰۱۶)
اولین اسپین آف مجموعه فیلم های «جنگ ستارگان» با عنوان «روگ وان: داستانی از جنگ ستارگان» (Rogue One: A Star Wars Story) یک پیش درآمد با ترکیب بسیار زیبا به داستان های فضایی است که همه می شناسیم و دوست داریم. «روگ وان» که تلاش گروهی شورشی برای دزدیدن نقشه های ستاره مرگ و پایان دادن به پادشاهی شیطانی امپراطوری را به تصویر می کشد، نمایش سینمایی اولین سناریویی است که در سال ۱۹۷۷ در قالب فیلمی دیگر منتشر شد. این فیلم با مرگ تمامی شخصیت های اصلی در اثر ضربه ای کم قدرت از ستاره مرگ به پایان می رسد و این اتفاقی بود که بقیه مجموعه فیلم های جنگ ستارگان و البته فیلم های دیزنی از انجام آن واهمه داشتند، کشتن تمامی افراد در یک انفجار غیرقابل توقف هسته ای.
ارائه یک پایان بندی شجاعانه اما تراژیک و عاطفی به یک اندازه، مرگ اجتناب ناپذیر جین، کاسیان، بودی و مابقی اعضای گروه شورشی که همه ما را از روی لبه صندلی هایمان بلند کرد، برای ایجاد تعادل به این فرانچایز به خاطر راه اندازی مجدد داستان لازم بود. لازم به ذکر است که در سناریو اورجینال، شخصیت های کلیدی از این واقعه جان سالم بدر برده و با یک کپسول اضطراری فرار می کنند که بنیانی برای ساخت سه دنباله بعدی فراهم می کرد.
۳- طلوع مردگان (۲۰۰۴)
برای فیلمی که داستان آن در یک برهوت زامبی زده پساآخرالزمانی رخ می دهد، وارد شدن به این فهرست بسیار ساده است، در حالی که بخش اعظم کشتارها از قبل انجام شده است. در شرایطی که یک گروه کوچک از انسان ها باقی مانده و در یک مرکز خرید بزرگ و متروکه پنهان شده اند، فیلم «طلوع مردگان» (Dawn of the Dead) ساخته سال ۱۹۷۸ یکی از نمادین ترین شرایط و اوضاع را برای داستانی زامبی محور شکل می دهد و نسخه بازسازی آن در سال ۲۰۰۴ نیز از این قاعده مستثنی نیست. با روزآمد کردن نسخه کلاسیک جورج رومرو، نسخه زک اسنایدر از همه لحاظ بسیار لذت بخش تر و هیجان انگیزتر است، از سگ های مسئول جابجایی آذوقه تا بچه های زامبی.
در حالی که بازماندگان یکی پس از دیگری توسط زامبی ها شکار می شوند، کورسویی از امید از طریق جزیره ای روی رودخانه میشیگان باقی می ماند، مقصدی که منطقه امن نامیده شده و بازماندگان قصد رفتن به آنجا را دارند. اما با پیدا شدن یک نوار ویدیویی که نشان می دهد این منطقه ظاهراً امن در محاصره گروهی بزرگ از زامبی ها قرار دارد، امید بازماندگان به یاس تبدیل می شود و می توان حدس زد که چند نفر باقیمانده نیز بزودی طعمه زامبی ها خواهند شد. در حالی که در فیلم نمی بینیم که همه این افراد کشته می شوند اما با توجه به اتفاقات پایان داستان، شکی در این موضوع باقی نمی ماند، جایی که بازماندگان در می یابند اگر چه برای مدتی بسیار طولانی با این بیماری مبارزه کرده اند اما راه فراری وجود ندارد.
۲- کلبه ای در جنگل (۲۰۱۲)
فیلمی که هیچ ترسی از الهام گسترده از فیلم های هم ژانر قبلی خود ندارد، «کلبه ای در جنگل» (The Cabin in the Woods) بهترین کلیشه های فیلم های کلاسیک ژانر وحشت را گرفته و آن ها را کامل در اختیار می گیرد، از نکته های داستانی و فضای آن گرفته تا خود هیولاهای داستان. این فیلم را باید یک دیگ جوشان بزرگ از ارجاعات بامزه و جالب دانست در حالی پیچشی بسیار هوشمندانه را نیز در داستان قرار داده است. پس از دنبال کردن همان کلیشه های قدیمی فیلم های اینچنینی برای بخش عمده ای از فیلم، ساکنان کلبه مشهور ترسناک از سرنوشت خود مطلع شده و تصمیم می گیرند که با نمردن از همه سیاره خود انتقام بگیرند. چه خودخواهانه!
اما دستی بسیار غول پیکر از زمین بیرون می آید و اگر بتوان ادعای دولت را باور کرد این اتفاق به پایان یافتن زندگی همه انسان ها در همه جای سیاره همراه خواهد بود. «کلبه ای در جنگل» به طور ویژه به این خاطر جذاب است که می توانید هر فیلمی در ژانر وحشت دیده اید را در فرمولی که در فیلم ارائه می شود جای گذاری کنید و به این نتیجه یکسان برسید. داستان این فیلم بسیار هوشمندانه، با جزییات فراوان و جذاب است و می توان آن را خلاصه سبک فیلم سازی وحشت- کمدی دانست.
۱- کلاورفیلد (۲۰۰۸)
فیلم آخرالزمانی مت ریوز در مورد یک هیولای ناشناخته که نیویورک را مورد تاخت و تاز قرار می دهد از همان اول نیز قرار نبود که پایان خوشی داشته باشد یا دستکم انتظار آن نمی رفت. چگونه می توانید موجودی که به اندازه یک ساختمان ۲۵ طبقه بلند است، موشک، بمب، توپخانه به بدن او کارگر نیست را از پای دربیاورید؟ بدون شک ارتشی از مهمانان یک جشن نیز نمی توانند از پس این موجود برآیند. فیلم «کلاورفیلد» (Cloverfield) یک تجربه منحصربفرد اینچنینی در مقیاس کامل است و مرگ تمام شخصیت ها نیز تایید واقع بینانه برای اتفاقاتی است که در این گونه شرایط دیوانه کننده رخ خواهد داد. اینجا خبری از «کینگ کونگ» و «گودزیلا» یا یک فیلم دیگر مربوط به هیولایی غول پیکر نیست که در پایان آن انسان برنده ماجرا باشد، اینجا با گروهی از افراد مواجهیم که در سناریویی که زنده بیرون آمدن از آن محال است در حال تقلا برای نجات جانشان هستند.
و به جای اینکه مانند بسیاری از فیلم های مشابه نشان دهد که گروهی از افراد علیرغم این که شانسی نداشتند توانستند بر نیروی بسیار قوی مخرب پیروز شوند، «کلاورفیلد» به فضای کلی داستان وفادار بوده و هیچگاه توضیح نمی دهد که چه اتفاقی افتاده و چرا. اگر چه «کلاورفیلد» از لحاظ تکنیکی یک نمونه واضح از ژانر دوربین پیدا شده است که در پایان آن همه می میرند، اما هیولایی توقف ناپذیر که شهر نیویورک را میدان تاخت و تاز خود قرار داده به این نکته اشاره دارد که این تنها شخصیت های اصلی فیلم نیستند که سرنوشتی تلخ را تجربه خواهند کرد. «کلاورفیلد» هیچ ابایی از کشتن شخصیت های اصلی به تراژیک ترین شکل ممکن ندارد و با پیروی از تاکتیک بسیار موفق «هر چه ساده تر بهتر» در مورد هیولای داستان، فضایی بسیار واقعی و ملموس از تنش را فراهم می سازد. هیچ وقت نمی دانیم که این موجود چه وقت حمله می کند و در نهایت پایان داستان با یک اتفاق بسیار هولناک و تراژیک از راه می رسد.
منبع: روزیاتو
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com