کد خبر: ۶۱۱۰۵۳
تاریخ انتشار:
شاهکارهایی سینمایی ای که منتقدان نادیده گرفتند

منتقدان سینما هم اشتباه می کنند!

عموما علاقه‌مندان به سینما اهمیت ویژه‌ای برای نظر منتقدان قایل می‌شوند.
گروه فرهنگ و هنر: عموما علاقه‌مندان به سینما اهمیت ویژه‌ای برای نظر منتقدان قایل می‌شوند. طبیعی است که غالب افراد ترجیح دهند خودشان فیلم را ببینند و درباره‌اش نظر بدهند اما نمی‌توان منکر تاثیر و نفوذ دیدگاه منتقدان بر بسیاری از سینمادوستان شد.

به گزارش بولتن نیوز به نقل از دی جی کالا مگ، این موضوع بویژه اکنون و در دوران شبکه‌های اجتماعی اهمیتی دوچندان یافته است. در این دوران تیترها و عناوین نقدهای مختلف در شبکه‌های اجتماعی گوناگون به چشم‌مان می‌خورند و حتی قبل از خواندن نقدها تا حد زیادی از نظرات مختلفی که درباره فیلم مطرح شده آگاه می‌شویم. با این وجود نیاز به گفتن نیست که موفقیت تجاری و جلب نظر منتقدان هنوز هم به کلی دو اتفاق متفاوت هستند و لزوما رخ دادن یکی باعث ایجاد دیگری نمی‌شود.

اما درباره آثار مطرح و شاخص تاریخ سینما چه می‌توان گفت؟ چه تعدادی از آثار بزرگ سینما در هنگام اکران توسط منتقدان مورد تمجید قرار گرفتند؟ کدام شاهکارها جدی گرفته نشدند و زمان نشان داد که منتقدان در آن دوران ارزیابی شتاب‌زده‌ای ارایه داده بودند؟

در ادامه به بررسی ۵ فیلم مطرح تاریخ سینما می‌پردازیم که در دوران خود و هنگامی که اکران شدند توسط عموم منتقدان به عنوان آثاری نه‌چندان موفق ارزیابی شدند و نقدهای تند و گزنده‌ای دریافت کردند اما به مرور زمان نگاه‌ها به آن‌ها تغییر کرد و نهایتا به عنوان آثار بزرگ و شاخص سینما جایگاه ویژه‌ای پیدا کردند.

۵- ژنرال

باستر کیتون یکی از مشهورترین کمدین‌های تاریخ سینما است که آثار شاخصی را کارگردانی کرده اما در میان همه فیلم‌هایش «ژنرال» (General) جایگاه ویژه‌ای دارد.

گرچه کیتون همواره از چهره‌های مشهور سینمای آمریکا بود و عموم فیلم‌هایش توسط مردم و منتقدان تحسین می‌شدند اما میزان خلاقیت،‌ اصالت و بداعت تکنیکی آثار او هرگز در زمان خودش درک نشد و برای فهم کامل نبوغ او به گذر زمان نیاز بود. همچنین به دلیل استفاده از طنز خاص و طرح داستانی نسبتا پیچیده او همواره از دو رقیب اصلی‌اش چارلی چاپلین و هارولد لوید محبوبیت کمتری داشت.
 
منتقدان سینما هم اشتباه می کنند!
ژنرال که در حال حاضر یکی از برترین آثار تاریخ سینما در نظر گرفته می‌شود در ابتدا به مذاق منتقدان خوش نیامد. در نقدی که ورایتی روی این فیلم صامت ساخته سال ۱۹۲۶ نوشته بود ژنرال فیلمی لقب گرفت که ابدا سرگرم‌کننده نیست. تقریبا اغلب نقدهای دیگر هم به چنین نکاتی درباره فیلم اشاره کرده بودند.

عجیب به نظر می‌رسد که چرا فیلمی مثل ژنرال که پر از لحظه‌های مهیج و شورانگیز است توسط بسیاری از منتقدان کسالت‌بار لقب گرفت اما هر چه بود فقط گذر یکی دو دهه لازم بود تا ژنرال جایگاه رفیع‌تری پیدا کند و عاقبت در میان شاهکارهای سینما قرار بگیرد.

۴- درخشش

حتی اگر هوادار آثار استنلی کوبریک نباشیم هم باید بپذیریم که او یکی از اسامی ثابت فهرست بهترین کارگردان‌های تاریخ است و بسیاری از فیلم‌های او در میان شاهکارهای تاریخ سینما طبقه‌بندی می‌شوند.

کوبریک در تکنیک‌های سینمایی خلاق و پیشرو بود، نبوغ هنری داشت و در عین حال نوعی شم تجاری نیز داشت. احتمالا کارگردان‌های بزرگی پیدا کنید که از کوبریک فیلم‌های پرفروش‌تری ساخته‌اند، در استفاده از تکنیک‌های نو پیشروتر بوده‌اند یا از نظر هنری جسارت‌های بیشتری به خرج داده‌اند اما به سختی می‌شود کارگردانی پیدا کرد که به خوبی کوبریک همه این عوامل را با هم ترکیب کرده باشد.
 
منتقدان سینما هم اشتباه می کنند!
به هر حال چهره فعلی کوبریک در تاریخ سینما باعث شده برخی فراموش کنند که حتی این اسم بزرگ هم لزوما همیشه با استقبال منتقدان روبرو نمی‌شده. کوبریک وقفه‌هایی نسبتا طولانی میان آثارش داشت و عموما ژانر فیلم بعدی با فیلم قبلی یکی نبود. در حالی که می‌شود امروز و از فراز تاریخ به درکی کلی و یکپارچه از فرم و محتوای آثار او رسید اما در آن زمان منتقدان و مخاطبان هر بار در برابر اثری چالش‌برانگیز قرار می‌گرفتند که بداعت‌های ویژه‌ای در خود داشت و واکنش‌های پیچیده‌ای برمی‌انگیخت.

شاید فیلم سینمایی «درخشش» (The Shining) که حال در میان یکی از معروف‌ترین فیلم‌های ترسناک تاریخ سینما قرار دارد مثال خوبی برای توضیح آنچه گفته شد باشد.

وقتی درخشش اکران شد نقدهای منفی زیادی درباره‌اش نوشته شد. عموم نقدهای منفی و سرزنش‌ها البته به دلیل مقایسه فیلم با رمان استیون کینگ نوشته شد. ظاهرا خود کینگ هم به شدت از اقتباس سینمایی کوبریک بدش آمده بود و از آن دل خوشی نداشت.

با این وجود جو ابتدایی با گذر زمان فروکش کرد و منتقدان به تدریج نکات ظریف‌تر و عمیق‌تری در فیلم می‌یافتند و دیدگاه ابتدایی آن‌ها که تا حدی زیادی ساده‌انگارانه بود،‌ دچار تغییر شد. با نقدهای جدیدی که بر فیلم نوشته شد و ارزش‌گذاری‌ مجدد آن، سیل عجیب و غریبی از تفاسیر مختلف به راه افتاد که از حد و اندازه معمول خارج بود و به شهرت هر چه بیشتر این اثر سینمایی کمک کرد.

۳- بانی و کلاید

فیلم سینمایی «بانی و کلاید» (Bonnie and Clyde) به تدریج و با گذر زمان جایگاه خود را به عنوان یکی از آثار شاخص سینمای آمریکا تحکیم کرد. آرتور پن این فیلم سینمایی را با جسارتی مثال زدنی کارگردانی کرد و اثری ساخت که پیش از آن کمتر در سینمای‌ آمریکا شاهدش بودیم. فیلمی که در آن خبری از حقه‌های معمول فیلم‌های جنایی نبود و همین بی‌پروایی باعث شد فیلم نتواند نگاه منتقدان را به خود جلب کند.
 
منتقدان سینما هم اشتباه می کنند!
در عین حال نگاه فیلم نسبت به خشونت هم چندان منتقدان را راضی نکرده بود و با سلیقه عمومی نیز همخوانی چندانی نداشت. فیلم در دوره خود خشونت نسبتا صریح و عریانی داشت و بسیاری گمان می‌کردند چنین خشونت واضح و عریانی باعث سطحی‌شدن فیلم شده است.

منتقد نشریه نیوزویک بانی و کلاید را «یک فیلم زننده‌ی بزن‌بکشی که برای ابله‌ها ساخته شده» توصیف کرد. به هر حال لحن فیلم به هیچ عنوان منتقدان را به خودش جلب نکرد اما با گذشت زمان و از دریچه نگاه منتقدان و مخاطبان جدید که چندان خشونت فیلم را تند و عریان نمی‌دانستند،‌ بانی و کلاید مورد تمجید قرار گرفت و بسیاری درباره شایستگی‌ها و ارزش‌های ویژه‌اش نوشتند.

۲- قاعده بازی

ژان رنوار یکی از برجسته‌ترین فیلم‌سازان سینمای فرانسه در نظر گرفته می‌شود. تکنیک و هنر ویژه او در همان دوران فعالیتش شهرت قابل‌توجهی را برای این استاد مسلم سینما به ارمغان آورد.

زمانی که در سال ۱۹۳۹ فیلم «قاعده بازی» (The Rules of The Game) توسط رنوار ساخته شد انتظارات زیادی از فیلم و کارگردان آن می‌رفت و بسیاری گمان می‌کردند این بار هم یک موفقیت بزرگ دیگر برای رنوار رقم می‌خورد.
 
منتقدان سینما هم اشتباه می کنند!
با این وجود فیلم هم از نظر تجاری و هم از نظر منتقدان یک شکست کامل به حساب آمد. رنوار مجبور شد فیلم ۱۱۳ دقیقه‌ای خود را کوتاه و به یک اثر ۸۵ دقیقه‌ای تبدیل کند و این نسخه جدید هم نتوانست دردی را دوا کند.

بعضی‌ها معتقدند زمان اکران فیلم که اندکی مانده به آغاز جنگ جهانی دوم بوده باعث برخی از بازخوردهای منفی فیلم شده است اما اگر در نظر بگیریم که فیلم در سراسر جهان و در کشورهایی که چندان تحت تاثیر جو سیاسی آن روزهای اروپا نبودند هم عملکرد موفقی نداشت، این فرضیه هم رد خواهد شد.

به هر حال شکی در این نیست که در حال حاضر قاعده بازی یکی از مشهورترین و برجسته‌ترین آثار تاریخ سینما به حساب می‌آید و دلیل شکست جدی فیلم در دوران اکران آن خود از سوژه‌های بحثی گسترده است. اگر بخواهیم کلیت این بحث‌ها را خلاصه کنیم باید گفت بسیاری از مخاطبان و منتقدان در آن بازه زمانی برای چنین فیلم خاصی آمادگی لازم را نداشتند.

شاید بسیاری از نکات فیلم امروز ظریف و جالب توجه به نظر برسند اما آن زمان صرفا کسالت‌بار و بی‌ربط در نظر می‌آمدند. نکته جالب دیگر اینکه فیلم رنوار مدتی بعد به دلیل آنچه محتوای غیراخلاقی نامیده می‌شد دچار برخی محدودیت‌ها شد که مشکلات فیلم را از قبل هم بیشتر کرد.

بیش از یک دهه زمان لازم بود تا نظر منتقدان درباره فیلم تغییر کند و از آن زمان به بعد قاعده بازی همواره در میان برترین آثار تاریخ سینمای جهان قرار گرفت.

۱- سرگیجه

برخورد منتقدان با هیچکاک و آثارش از جمله مهم‌ترین جریان‌های تاریخی درون مدیوم سینما است که در نیمه دوم قرن بیستم رخ داده است. به لطف نشریاتی چون کایه دو سینما و نوعی تغییر کلی و عمومی نگاه نقدنویسان پس از دهه ۱۹۶۰ میلادی هیچکاک به جایگاه واقعی خود در سینما رسید و به عنوان یکی از چهره‌های برجسته شناخته شد.

گرچه پیش از این هم فیلم‌های هیچکاک همواره محبوبیت تجاری داشت اما اساسا منتقدان هیچکاک را چندان جدی نمی‌گرفتند و متوجه هنر عمیق و ظریفی که پشت آثار به ظاهر سرگرم‌کننده او وجود دارد نبودند.
 
منتقدان سینما هم اشتباه می کنند!
شاید فیلم سینمایی «سرگیجه» (Vertigo) مثال خوبی برای این عدم‌درک جدی منتقدان باشد. سرگیجه که از سال ۲۰۱۲ به بعد با رای تعداد قابل‌توجهی از منتقدان و کارگردان‌های شاخص به عنوان بهترین فیلم تاریخ سینما در نظر گرفته می‌شود،‌ هنگامی که در سینماها اکران شد نقدهای مثبتی دریافت نکرد.

تقریبا بسیاری از منتقدان سرگیجه را اثری غیرقابل‌باور و غیرمتقاعدکننده توصیف کردند.

جزییات زیاد و طرح تاریک داستانی فیلم چندان خوشایند منتقدان آن دوران نبود. به شکل کلی‌تر سرگیجه فیلمی نبود که با قواعد آن روزهای سینمای بدنه آمریکا همخوانی داشته باشد. در سرگیجه روایت پیچیدگی‌هایی داشت که خوشایند سینمای تجاری نیست، از جزییات به شکلی وسواس‌گون استفاده شده بود تا به نوعی موتور محرک قصه باشند. از سوی دیگر پایان‌بندی فیلم هم برخلاف بعضی از آثار خود هیچکاک قطعیت و شفافیت چندانی نداشت.

همه این‌ها باعث شد منتقدان در زمان اکران فیلم آن را نپسندند اما سال‌ها بعد سرگیجه بتواند به چنان جایگاه رفیعی دست پیدا کند که احتمالا کم‌تر کسی در دوران اکران فیلم فکرش را می‌کرد.
منبع: دی جی کالا مگ

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین