روزنامه طیف موسوم به اصلاحطلب آسمان و زمین را به هم بافته تا سرانجام نتیجه بگیرد: ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند تا جنگ شود.
سرویس سیاسی-همین چند روز پیش بود که دولت آمریکا و شخص پمپئو به زبان آمدند و گفتند که به جنگ با ایران فکر نمیکنند و گزینه نظامی مطرح نیست اما عجیب آنکه گزینه نظامی از میان «موضوعات روزنامهنگاری» طیف موسوم به اصلاحطلب خارج نشده است!
به گزارش بولتن نیوز و به نقل از کیهان، روزنامه شرق روز پنجشنبه در سرمقاله خود نوشت: «اخیرا اخباری مبنی بر حمله به تاسیسات نفتی عربستان از طریق پهپاد شنیده میشود. در هفته جاری به چند کشتی نفتکش در بندر فجیره حمله شد... ورود چند ناو آمریکایی به حوزه خلیج فارس، پرواز هواپیماهای استراتژیک ب52 در منطقه به همراه هواپیماهای جنگی اف35 که جدیدترین هواپیمای جنگ آمریکایی است و نصب سامانه ضدموشکی پیشرفته در منطقه و سفرهای مکرر مایک پمپئو به منطقه و ترافیک دیدارهای وزرای خارجه کشورهای اتحادیه اروپا و بحث درباره برجام و مهمتر از همه استفاده ایران از برخی بندهای برجام برای توقف برخی همکاریها همه منطقه خلیج فارس را در کانون خبر قرار داده است. مثلث برایان هوک، مایک پمپئو و جان بولتون به شدت فعال شدهاند و خواهان جنگی پرهزینه در منطقه هستند.»
چنانکه خواندید روزنامه طیف موسوم به اصلاحطلب آسمان و زمین را به هم بافته تا سرانجام نتیجه بگیرد: ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند تا جنگ شود. این در حالی است که خود آمریکاییها و رسانههای این کشور میگویند گزینه نظامی علیه ایران مطرح نیست و رسانههای آمریکایی نیز جنگ احتمالی کشورشان را «ویرانگر برای آمریکا» توصیف کردهاند.
اینها تنها چند نمونه از اخبار منتشر شده طی چند روز اخیر است: «نانسی پلوسی، رئیس دموکرات مجلس نمایندگان آمریکا روز پنجشنبه گفت من خوشحالم که از رئیس جمهور[ترامپ] شنیدم که هیچ تمایلی به این اقدام [جنگ با ایران] ندارد.»
از آمریکا انکار از اصلاحطلبان اصرار!
روزنامه نیویورک تایمز هم به نقل از منابع مطلع نوشته است که ترامپ به مقامهای ارشد دولت آمریکا اعلام کرده که نمیخواهد با ایران وارد جنگ شود. روزنامه واشنگتن پست هم به نقل از منابع آگاه خود در دولت آمریکا نوشت: ترامپ درگیری نظامی با ایران را برای خود «ویرانگر» میداند. «سیانان» هم با تأیید خبر واشنگتن پست به نقل از منابع آگاه نوشته ترامپ معتقد است مداخله نظامی گسترده در ایران برای او از لحاظ سیاسی ویرانگر خواهد بود.
رسانه آمریکایی «یو اس تودی» به نقل از «دابوویتز» تصریح کرد کاخ سفید تعمداً تصمیم برای ارسال بمبافکنهای بی52 و سایر نیروی نظامی خود به منطقه را در بوق و کرنا کرده، به صورت کاملاً هدفمند گفته که این کار را در واکنش به تهدیدهای ایران انجام میدهد و عمداً جان بولتون را برای اعلام این پیامها انتخاب کرده است. این رسانه همچنین در گزارش خود میگوید که این یک عملیات روانی علیه ایران است و وقتی از این زاویه نگاه کنید میبینید که نشریاتی مانند صدا و یا روزنامه شرق در عمل به بلندگوی تبلیغاتی آمریکا بدل شدهاند.
جالب آنکه سرمقاله شرق در انتها نیز گفته است که به نظر میرسد آمریکا قصد جنگ با ایران را ندارد اما بعید نیست که جنگی نیابتی علیه ایران به راه اندازد. خلاصه اینکه مدعیان اصلاحطلبی نانشان در این است که صحبت از جنگی در میان باشد وگرنه اگر صحبت عقل در میان بود که قطعا وقتی بزرگشان که آمریکا باشد این جنگ را ویرانگر میداند از عملههای آمریکا در منطقه چه میتواند برخیزد؟
تقلا برای تنفس مصنوعی به جسد برجام!
روزنامه آرمان در مطلبی نوشت:«نباید فراموش کرد که ماندن در برجام برای ایران منافعی کرد و برجام سندی است که حق ایران را برای غنیسازی اورانیوم و داشتن چرخه سوخت هستهای به رسمیت میشناسد و توانسته است ضمانتهای امنیتی لازم را برای ایران فراهم کند».
مدعیان اصلاحات همچنان مشغول دستاوردسازی و تنفس مصنوعی به جسد برجام هستند. این رویکرد خسارتآفرین در حالی است که هدف اصلی برجام، لغو یکباره تمامی تحریمهای ضدایرانی بود.
این روزنامه زنجیرهای مدعی شده است که برجام حق ایران برای غنیسازی اورانیوم را به رسمیت شناخت. این ادعای مضحک در حالی است که نه تنها در متن برجام تعبیر «به رسمیت شناخته شدن حق غنیسازی ایران» به کار نرفته، بلکه کاملاً برخلاف معاهده NPT ایران با برجام در جهان برای اولین بار به یک «استثنا» تبدیل شده و علیرغم فعالیتهای صلحآمیز هستهای، حق غنیسازی بالاتر از 3/5 درصد را ندارد!
در حالی که اگر حق غنیسازی ایران به رسمیت شناخته شده بود، ایران بدون هیچ محدودیتی میتوانست مثل بسیاری از دیگر کشورها میزان غنیسازیاش را بنا به نیاز و توان خود انجام دهد اما متاسفانه بر اساس برجام غنیسازی ایران دچار محدودیتهای متعدد شده است.
برای «غرب» هزینه کنیم نه «عرب»!
روزنامه سازندگی در یادداشت روز خود با عنوان «ایران و اعراب» نوشته است: «روابط سیاسی عربها با ایران در یکی دو دهه اخیر، به خلاف سابقه فرهنگی تاریخی، دچار چنان دگردیسیای شده است که در چهارده سده گذشته بیسابقه بوده است. به گواه تاریخ، عربان حتی در ایامی که مقدرات ایرانزمین را در دست گرفته و بر آن حکم میراندند، اینگونه جسارت و بیپروایی در برابر ایران و ایرانیان نشان نمیدادند که امروز نشان میدهند.»
در ادامه این مطلب آمده است: «قبل از یک دهه کسی نمیتوانست در ایران و یا در میان عربان، روزی را در آینده نزدیک تصور کند که جای ایران و اسرائیل در نسبت با آنچه آن را قضیهالعرب مینامند عوض شود. یعنی نظام جمهوری اسلامی ایران که به خاطر آرمان به خاک مالیده شده عرب، خود را سد راه زیادهخواهی و گسترش اسرائیل به سمت اراضی عربی قرار داد، امروز دشمن و هدف مشترک عربان و اسرائیل شده است. آنچه در عربستان و برخی کشورهای عربی دیگر اتفاق افتاده، این است که نسلی بر سر کار آمده است که میداند توان تمدنی و ظرفیت سیاسی- فرهنگی طرح خود در برابر غرب را ندارد. آنها دریافتهاند که نمیتوانند خود را در آیینه غرب بتابانند.
به صورت کلیتر بگویم؛ تمام کشورهایی که روزی در حوزه فرهنگی ایران بودهاند، مثل همه کشورهای همسایه، برای داشتن تاریخ ملی که شرط لازم دولت ملت تشکیل جدید است، اول باید خود را از ذیل تاریخ فرهنگی ایران خارج کنند و برای این کار میبایست خود را به عنوان غیر تعریف کرده و در تضاد منافع با ما وارد شوند.»
نویسنده با بیان این مقدمه که عربها به واقعگرایی سیاسی رسیده و معتقدند که باید به دامان غرب پناه ببرند، سعی دارد بگوید؛ چرا جمهوری اسلامی در مقابل اسرائیل سینه سپر کرده و برای اعراب هزینه میکند؟
نویسنده در نهایت اینگونه نتیجهگیری میکند که «معتقدم که به لحاظ تاریخی منافع ملی ما ایجاب میکند که بر سر مسائل خودمان با غرب گفتوگو (منازعه- مصالحه) کنیم. اینکه رفلاکسیون ما و غرب از میان صورتهای ممکن، صورت خصمانه به خود گرفته، بیشتر به ضعف ساختارهای سیاسی برمیگردد. امیدوارم دولت بداند که منابع حیاتی خود را در کدام جبههها هزینه نماید.»
قابل تأمل آنکه چه کسی است نداند که حمایت جمهوری اسلامی از عرب فلسطینی، لبنانی، سوری و عراقی در برابر یهودیان، به خاطر دلایل نژادی و یا قومی قبیلهای نبوده بلکه نظام اسلامی ایران و جریان مقاومت، برای آرمانهای دینی و انقلابی و دفاع از انسان مظلوم و ملت مسلمان بود که در برابر یهودیها سینه سپر کرد.
نکته دوم اینکه ایران اسلامی «دشمن و هدف مشترک عربان و اسرائیل شده است» ضمن اینکه هیچ عقل سلیمی نمیپذیرد که سیاستهای عربستان و امارات را به پای ملتهای مسلمان و آزاده بنویسم و هم مردم دولتهای جیرهخوار و مزدور و هم ملت دولتهای دیگر را با یک چوب برانیم!
آشتی ملی یا تطهیر فتنهگران؟
روزنامه ابتکار در یادداشتی با عنوان «گفتوگوی ملی، از حرف تا عمل» نوشت: «شاید ماه مبارک رمضان تنها زمان و فرصتی است که ارباب سیاست، ردای سیاستورزی از تن به در میکنند و در مقامی دیگر، از منظری دگرسان به رقبای دیروز و فردا نگاه میکنند. لیکن به دلیل همین ماهیت نخست اخلاقی و سپس دوستانه است که به طور معمول این رویکردها در همین ماه رمضان باقی میماند تا ماه رمضان سال آینده و میهمانیهایی تازه؛ اما نباید فراموش کرد که مسئله گفتوگوی ملی و حتی آشتی ملی، به غایت از این دست مفاهیم فراتر و توجه به آن ضروریتر است».
این روزنامه اصلاحطلب در ادامه نوشت: «همانطور که بسیار گفته شده است، کشور امروز در شرایط جنگی به سر میبرد. خواه این جنگ اقتصادی باشد یا نظامی، تفاوت چندانی ندارد… ماجرای گفتوگوی ملی زمانی میتواند شکل و رنگ حقیقی و واقعیت عینی در سپهر سیاست ایران پیدا کند که طیفهای میانی هر دو جریان عمده سیاسی کشور تلاش کنند تا نسبت به ایجاد آن اهتمام جدی پیدا داشته باشند. در حقیقت نطفه اولیه و اصلی گفتوگو و آشتی ملی تنها و تنها در بین طیف میانی، معتدل و عقلائی سیاسی کشور قابل ردیابی و جستوجو است».
گفتنی است سخن از آشتی ملی برای مقابله با تهدیدهای آمریکا، آن هم از سوی جماعتی که برخی از آنان ننگ پادویی برای مثلث آمریکا و اسرائیل و انگلیس را در کارنامه خود دارند و آشکارا دست به وطنفروشی زدهاند، نه فقط عجیب و باورنکردنی به نظر میرسد بلکه با توجه به وابستگی برملا شده آنان به دشمنان بیرونی مردم و نظام، نمیتوان این احتمال را نادیده گرفت که مأموریت تازهای برای فتنهانگیزی و توطئهای دیگر در آستین داشته باشند.
سران و اصحاب فتنه، ننگ تحتالحمایه آمریکا و اسرائیل و کشورهای اروپایی و شیوخ دستنشانده عرب بودن را به جان خریدند، آنجا که آشکارا از سوی بلندپایهترین مسئولان آمریکایی، اروپایی، اسرائیلی مورد حمایت قرار گرفتند و نتانیاهو آنان را «بزرگترین سرمایه اسرائیل در ایران» نامید، اوباما حمایت همهجانبه از فتنهگران را بیپرده اعلام کرد، تونی بلر، نخستوزیر وقت انگلیس، فتنهگران را شایسته کمکهای همهجانبه دانست، جرج سوروس، سرمایهدار صهیونیست آمریکایی و حامی شناختهشده کودتاهای مخملی که دو بار با یکی از سران فتنه و چند بار با برخی دیگر از فتنهگران ملاقات کرده و درباره حمایت خود به آنان اطمینان داده بود، در مصاحبه با CNN پیشبینی کرد که با وجود جنبش سبز نظام اسلامی ایران تا پایان سال آینده سرنگون خواهد شد.
اصحاب فتنه کدام یک از این موارد را که دهها نمونه مستند دیگر نیز دارد، انکار میکنند؟ فتنهگران، مساجد را آتش زدند، مردم بیدفاع را به قتل رساندند، نمازگزاران روز عاشورا را سنگباران کردند، تصویر مبارک حضرت امام(ره) را پاره و لگدمال کردند و سرانجام در حالی که از حمایت دشمنان بیرونی به اطمینان رسیده بودند، مقصود نهایی خود را بر زبان آوردند و شعار «انتخابات بهانه است، اصل نظام نشانه است» سر دادند و با وقاحت برگرفته از عمر سعد، در روز عاشورای حسینی(ع) آشکارا به ساحت مقدس آن حضرت اهانت کردند و اهانتکنندگان را «مردمان خداجوی» نامیدند و...
آیا سران و اصحاب فتنه میتوانند هیچیک از جنایاتی که مرتکب شدهاند و ننگ وطنفروشی در فتنه آمریکایی - اسرائیلی ۸۸ را انکار کنند؟ اکنون جای این پرسش است که شما جماعت فتنهگر چه نسبت و قرابتی با ملت شریف ایران دارید که از آشتی با آنان دم میزنید و آیا غیر از مجازاتهای سنگین و در مواردی اشد مجازات، عادلانهترین انتظاری نیست که باید داشته باشید؟