گروه اقتصادی: کمیل سوهانی در شبکه اجتماعی اش نوشت: تابستان ۱۳۹۷؛ خبر کوتاه بود و صریح : متأسفانه سایت وزارت صنعت، معدن و تجارت هک شد و حدود ۵۰۰۰ خودروی مدلبالا و گرانقیمت ثبت شد.
به گزارش بولتن نیوز، این خبر در همان ایام چندین بار تکذیب و تایید شد، تا اینکه هفتهی گذشته پس از یک سال، وزیر اقتصاد برای افزایش سرعت ترخیص این خودروها، به رییسجمهور پیشنهاد کرد:
"خودروهایی هم که ثبتسفارش بانکی نشدهاند، ترخیص شوند".
ورود این حجم از خودروهای لوکس به کف خیابانهای کشوری که تحت سختترین شرایط تحریمها و جنگ تمام عیار اقتصادی است، نمیتواند فقط یک اشتباه فنی در سایت ثبت سفارش وزارتخانه و یا یک اشتباه مدیرتی باشد.
این رفتار بیشتر به یک ایدئولوژی میماند که اجرای امری شبهمقدس را در هر شرایطی لازم و ضروری میداند.
"جان مینارد کینز"، یکی از اقتصاددانان برجسته قرن بیستم محسوب میشود، برخی او را در کنار مارکس و آدام اسمیت یکی از سه اقتصاددان تاثیرگذار تاریخ میدانند.
کینز با مطالعهی نقاط قوت و ضعف سرمایهداری به این باور رسیده بود که دولتها باید با استفاده از سیاستهای اقتصادیِ هوشمندانه سرمایهداری را از نابودی نجات داده و باعث شوند مردم از منافع این سیستم اقتصادی بهرهمند شوند.
او "مصرف" را موتور محرکهی اقتصاد و موجب خروجِ اقتصاد از انجماد میدانست و معتقد بود سطح اشتغال با میزان تولید و میزان تولید با میزان تقاضای مؤثر، یعنی میزانِ خرید کالاها و خدمات ارتباط مستقیم دارد؛ لذا دولتها باید با خرجِ بسیار بیشتر از درآمد، قدرت خریدِ جدید و در نتیجه شغل جدید ایجاد کنند.
در راستای این نوع نگاه به اقتصاد، کینز نگاه مثبتی به پسانداز نداشت، او معتقد بود که در شرایط رکود اقتصادی، افزایش پساندازهای شخصی بهجای افزایش مخارج، رکود را بدتر میکند.
او معتقد بود مخارج مصرفکنندگان به نفع اقتصاد است، چون مخارج یک شخص نظیر خرید نان و مایحتاج عمومی باعث ایجاد درآمد برای اشخاص دیگر میشود.
به همین خاطر، وقتیکه اشخاص بهجای خرج کردن، پس انداز میکنند، آنها باعث زیان کلی میشوند چون کسبوکارها بهاندازه کافی درآمد نداشته و مجبور هستند تا برخی کارمندان خود را اخراج کنند.
این مساله در علم اقتصاد "تناقض پسانداز" یا "پارادوکس صرفهجویی" (Paradox of Thrift) نام گرفت.
راه حلِ کینز برای عبور از "پارادوکسِ صرفهجویی" تحریکِ مصرف بود، مصرفی که تحریک آن ناگزیر با پدیدهی "نمایشِ ثروت" همراه است. آنچه در ادبیات عرفی و دینی به آن "تجمل" میگویند.
ترکیب این دو مفهوم، مفهومِ "مانور تجمل" را میسازد که در ادبیات سیاستمردان دهه هفتاد شمسی که پایهگذار اقتصاد امروز ایران هستند واژهای آشناست.
به نظر میرسد راه حل اسلام برای عبور از پارادوکسِ صرفهجویی، ارائه راهکارهای مختلف برای بازتوزیع ثروتِ پسانداز شده مانند صدقه، انفاق، خمس، زکات و ... است.
بدین ترتیب در جامعهی مبتنی بر اقتصاد اسلامی نگرانی از راکد شدن سرمایهها در صورت کاهش مصرف وجود ندارد.
در این یادداشتِ کوتاه، قصد پرسش از چراییِ تبدیل شدن اقتصاد کینزی به امر مقدسِ سیاستمدارانِ "جمهوری اسلامی" در چند دههی اخیر را ندارم. پرسش اکنونِ من بسیار ابتداییتر از این است؛
وضعیت مصرف در اقتصادی که تصمیم میگیرد تابع نظریات کینز باشد، چقدر با واقعیتهای جامعهای که خودِ کینز این اقتصاد را برایش تجویز کرده است، تطابق دارد؟
معتقدم مشکل اساسی امروز جامعهی ما این نیست که چرا سیاستگذارانِ "جمهوری اسلامی" علاقهای به "اسلام" و راهکارهایش ندارند، مسالهی امروز ما تضاد و تخریبی است که در اثر شتابزدگیِ کورکورانه و بیتامل در انتخاب الگوهای توسعه توسط ایشان رخ داده است.
الگوهایی که توسعه را با تضادی کاریکاتورگونه و مخرب همراه کرده است.
چنانچه دکتر فرامرز رفیعپور در کتاب "توسعه و تضاد" خود(صفحهی ۴۰۱) در مورد "نمایش ثروت" در جامعهی ایرانی مینویسد:
اکنون این نکته میتواند مطرح شود که این تاثیر نمایش، مبتنی بر نظریهی "کینز" است و طی آن با افزایش درآمد، مصرف نیز افزایش مییابد و در بازاریابی ایجاد تقاضا برای تولیدات صنعتی کشورهای غربی، نقش مهمی را ایفا میکند. در اینجا باید گفت که این تاثیر در کشورهای اروپایی و آمریکا که خود تولیدکننده و صادرکنندهی این کالاها هستند در هنگام افزایش درآمد، درست عمل میکند؛ اما در شرایط جامعهی ما که در بین کشورهای جهان سوم نیز شرایطی خاص داشته است، کاربردی متمایز دارد و بدون افزایش درآمد( از راه تولید و کار) نیز عمل میکند، اما بطور مخرب. بدین معنی که افراد فقیر و کمدرآمد نیز ادای ثروتمندان را درمیآورند، حتی اگر لازم باشد، برای این کار پول قرض و گاه دزدی کنند.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com