دردنامه جهادگران جهاد دانشگاهی مازندران به آیت الله طبرسی

به نطرم رییس جهاد دانشگاهی کشور وقتی مشاهده کردند یک مدیر منتصب موفق نیست بدون تعارف یا یامصلحت اندیشی ایشان را برکنار کند وبر اشتباه در انتصاب ایشان پافشاری نکنند

قابل قبول نیست یک مدیر حدود سیزده میلیون حقوق بگیرند وکارمندا کمتر از یک میلیون یا اصلا حقوق نگیرند

اصولا یک مدیر باید با سعه صدر وشخصیت والا بتواند در کارکنان ایجاد انگیزه وهمکاری کند وانها را از حاشیه دور نگه دارد نه اینکه خود تنش ودشمنی ایجاد کند
به نطرم خود اقای عبداللهیان وقتی عدم موفقیت ومحبوبیت خودشان را مشاهده می کنند باید استعفا بدهند ودر جای دیگری مشغول شوند
به هر حال نباید اصرار داشته باشند که همیشه مدیر باشند

یاد دارم در غروبی سرد سرد
می گذشت از کوچه ما دوره گرد
داد می زد: "کهنه قالی می خرم
دست دوم، جنس عالی می خرم
کوزه و ظرف سفالی می خرم
گر نداری، شیشه خالی می خرم"
اشک در چشمان بابا حلقه بست
عاقبت آهی کشید، بغض اش شکست
اول ماه است و نان در سفره نیست
ای خدا شکرت، ولی این زندگی است؟!!!
سوختم، دیدم که بابا پیر بود
بدتر از او، خواهرم دلگیر بود
بوی نان تازه هوش اش برده بود
اتفاقا مادرم هم، روزه بود
صورت اش دیدم که لک برداشته
دست خوش رنگ اش، ترک برداشته
باز هم بانگ درشت پیرمرد
پرده اندیشه ام را پاره کرد...
"دوره گردم، کهنه قالی می خرم
دست دوم، جنس عالی می خرم
کوزه و ظرف سفالی می خرم
گر نداری، شیشه خالی می خرم
خواهرم بی روسری بیرون دوید
گفت: "آقا، سفره خالی می خرید؟!!"